پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

0:51:42 - یکشنبه 15 آذر 1394
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
استثمار و بهره کشی از دانشجویان پزشکی به جای آموزش در محیط بیمارستان
تصمیم گیری بالینی برای بیماران برعهده‌ی دانشجویان تخصصی و فوق‌تخصصی بوده و دانشجویان پزشکی عمومی، اموری غیر‌آموزشی، و‌از آن ناگوارتر، غیردرمانی را انجام می دهند.

به گزارش “دانشجو آزاد” سید محمد صادق تقوی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمان از دغدغه های دانشجویان پزشکی می گوید:

سلامت در جهان معاصر جزو مهمترین شرح وظایف دولت هاست. اگر هر وظیفه ای از دوش دولت ها به بخش خصوصی واگذار شود، سلامت همچنان مهمترین کار ویژه ی دولت ها باقی خواهد ماند. از همین رو، جهت گیریهای کلان برنامه سلامت از مهمترین شعارهای دولتمردان در کارزارهای انتخاباتی در سراسر جهان است.

ابلاغ سیاست‌های کلی نظام سلامت از سوی مقام معظم رهبری و توجه ویژه و بی سابقه ی دولت یازدهم به امر خطیر سلامت، از همان ابتدای روی کار آمدن، همگان را به احیای جایگاه فراموش شده ی دولت در سلامت کشور امیدوارکرده است. طرح تحول سلامت  گام مناسبی در جهت دسترسی همه ی اقشار جامعه به خدمات درمانی، حل مشکلات حوزه ی آشفته ی دارو، بی‌نیازکردن بیماران بستری از مراجعه به خارج از بیمارستانها جهت بهره مندی از خدمات درمانی و همچنن اصلاح تعرفه های پزشکی – این مشکل ریشه ای که بسیاری از رشته های مادر را در آستانه اضمحلال قرارداده بود- برداشته است.

گام هایی که برداشتن آنها به انصاف، حاصل سیاستگذاری کلان، برنامه ریزی و مدیریت صحیح وزارت بهداشت و حمایت ارزنده ی دولت یازدهم است. روشن است که این دستاوردها بدون به کارگیری نخبگان حوزه های مربوطه در وزارت بهداشت میسر نمی شد.

ما – دانشجویان  – امروز به این دلیل  که ایمان داریم که گوش شنوایی برای دغدغه های قدیمی و نگرانیهای امروز ما پیدا خواهد شد؛ مشکلات خود را بیان می کنیم تا شاید مسئولی به خود آید و گره از کار ما بگشاید.

فراموش‌شدن امر‌ آموزش در بیمارستانهای دولتی، به کارگیری کارورزان و دستیاران به عنوان نیروی کار ارزان قیمت، تحولات یکباره قوانین پذیرش دستیاری و همچنین از طرفی موضوع بسیار حساس و مهم فرهنگ و فرهنگ سازی در دانشگاه که اگر این توجه در زمان مقتضی صورت نگیرد، عواقب جبران ناپذیر آن برای همه آشکار است.

بی شک جداسازی حوزه آموزش پزشکی از وزارت علوم و واگذاری این حوزه به وزارت بهداشت، با چالشی بزرگ به نام ”تداخل امور آموزشی و درمانی” همراه بوده است. در حالیکه در دوران تولیت وزارت علوم، امور آموزشی با حوزه درمانی به مساوات یکدیگر پیش می‌رفتند و استقلال امور آموزشی در دستان وزارت علوم به عنوان متولی امر آموزش عالی قرار داشت، بعد از واگذاری این حوزه به وزارت بهداشت، سنگینی کفه ترازو از سمت آموزش دور شد، به طوریکه شاهد بودیم با تصویب آیین نامه های شرح وظایف نامتعارف، انجام کلیه اموردرمانی بر ساختار آموزشی تحمیل شد.

دانشکده های پزشکی که مجری حمایتی دانشجویان در برابر وظایف درمانی بودند به دلیل بلعیده شدن در سیستم وزارت بهداشت نه تنها از حمایت دانشجویان ناتوان بودند، که به تدریج خدمت گرفتن دانشجویان تحت سلطه بیمارستانها را در دستور کار قرار دادند.

به اذعان مسئولان وزارت بهداشت شروع طرح تحول نظام سلامت، با افزایش مراجعه به بیمارستانهای دولتی همراه بوده است. این افزایش مراجعه با افزایش فشار بر سیستم سلامتی که قبل از شروع طرح نیز با مشکل کمبود امکانات و پرسنل روبرو بوده، منجر به فراموشی کامل امر خطیر آموزش شده است. چرا که در انتخاب میان درمان و آموزش، مسلم است که درمان پیروز است و آموزش گوشه نشین.

میزان مراجعه بیش از‌حد، نه تنها فرصت آموزش را از بین برده‌است بلکه با نارضایتی مراجعان، محیطی به شدت مغشوش را بوجود آورده است که درمان بیماران را نیز تحت تاثیر قرار‌داده‌است. مراجعه کنندگانی که به هر ‌واسطه و‌دلیلی، گویی همه مشکلات عدیده، لاینحل و بزرگ نظام سلامت را از جانب پزشکانی چون ما می پندارند که خط مقدم مواجهه با بیماران در بیمارستان‌ها هستیم.  پزشکانی که خود باید آموزش گیرنده باشند و درعین حال خدماتی باکیفیت را به بیماران ارایه کنند. همه اینها، تحمل مشکلات آموزشی – معیشتی را چندین برابر مشکل‌تر کرده است.

در کنار این مشکلات؛ مشکلات قدیمی نظام آموزشی اعم از: آموزش گرفتن همزمان دانشجویان فوق تخصصی، تخصصی و عمومی در یک جا بدون هیچ‌گونه برنامه ی مشخصی عملا آموزش‌گیری دانشجویان رده پایین‌تر را مختل کرده است.

تصمیم گیری بالینی برای بیماران برعهده‌ی دانشجویان تخصصی و فوق‌تخصصی بوده و دانشجویان پزشکی عمومی، اموری غیر‌آموزشی، و‌از آن ناگوارتر، غیردرمانی را انجام می دهند. دانشجویان دوره عمومی که باید در درمانگاه‌ها و مراکز بهداشتی‌درمانی به ارائه خدمت بپردازند، نه تنها هیچ‌گاه در این محل‌ها آموزش نمی‌بینند که بیمارستان‌های سطح ۳ و ارجاعی، محل به اصطلاح آموزش آنهاست.

از چنین سیستم آموزشی که هدف گذاری مشخص و برنامه‌ی مدونی ندارد، انتظار خروجی مناسب داشتن بی‌جاست. مشکلات جدید تحمیل شده بر یک نظام آموزشی کهنه و پر از نقص، کار را به‌جایی رسانده است که ادامه اش ممکن نیست. دیگر مدتهاست که صبح برای آموزش به بخش‌هایمان نمی رویم. برای انجام کارهایی می‌رویم که برای گرفتن مدرک پزشکی به واسطه قانون موظف به انجام آنها هستیم. نه انگیزه‌ای برای یادگیری داریم، نه شوقی برای آوردن پرونده ها، نوشتن برگه های متعدد، گذاشتن سوند، لوله‌ی معده و هزاران کار دیگر که از انجام آنها مدتهاست از لحاظ آموزش بی نیاز شده ایم اما به حکم قانون موظف به انجام آنها هستیم.

از سوی دیگر، دریافت حقوق ۴۰۰ هزار‌تومانی – کمتر از نیمی از حقوق پایه کارگران در کشور- با بیش از ۳۰۰ ساعت کار به جای آموزش در ماه، که برای فرار از قوانین کشور به عنوان کمک هزینه شناخته می شود، ما را تبدیل به ارزان ترین نیروی کار در کشور کرده‌است. چنین امری با قوانین صریح قانون اساسی در تضاد است: « اصل ۴۳ ام قانون اساسی: بند ۳ – تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی ، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی ، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. ۴ – رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره کشی از کار دیگری .»

همه ی اینها در حالیست که هر روز خبر درآمدهای میلیاردی پزشکان تیتر یک رسانه هاست؛ رسانه هایی که عمدا یا سهوا، چیزی از بهره کشی و استثمار نظام درمانی از دانشجویانی که برای آموزش وارد آن شده اند، نمی نویسند. واقعیات تلخ نظام سلامت ما، فرسنگ ها با آن چه در این رسانه ها مطرح می شود فاصله دارد.

 

اجرای طرح تحول سلامت بار دیگر این موضوع را یادآور می شود که اصلاح و تببین خطوط حوزه آموزشی و درمانی امری حیاتی و اجتناب ناپذیر است. اگر دانشجویان برای آموزش در بیمارستان حاضر می‌شوند، مسلما باید در قالب یک آیین‌نامه مشخص از انجام وظایف غیر‌آموزشی معاف شوند. اما اگر قرار است به عنوان عضوی از تیم درمانی بخش مهمی از بار سیستم سلامت را بر عهده گیرند، داشتن مزایا متناسب با میزان کاری که انجام می‌دهند حق مسلم آنهاست که اگر چنین نباشد این امر به عنوان بهره‌کشی واضح و غیر قابل انکار تلقی خواهد شد. ما خواستار پایان فوری این برخورد دوگانه هستیم.

 

پیشنهادات :

یک : تالیف و تصویب آیین نامه شرح وظایف کاروزان براساس استانداردهای آموزشی

دو – مشخص کردن مرز میان امور درمانی و آموزشی در آیین نامه و همچنین ابلاغ آن به بیمارستانهای آموزشی درمانی

سه : بازنگری در قوانین پرداخت کمک هزینه به کارورزان و متناسب کردن آن با دیگر اقشار و متناسب با ساعات کار در بیمارستان

 

این ها فقط بخش خیلی کم از مسائل و مشکلات آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی بود و در کل روند سیستم آموزشی هنوز برای بهبود وضعیت خود و رسیدن به جایگاه واقعی خود برای تربیت یک دانشجوی نخبه و پیشبرد اهداف متعالی نظام جای کار و تلاش برای همه مسولین دارد که باید گام جدی و راهبردی با کمک خود دانشجویان برداشته شود.

 

پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi