پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

9:21:30 - دوشنبه 9 فروردین 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
پیمان می بندم پیمان شکن نباشم
دلنوشته ها نوعی تک گویی نوشتاری از سر دلتنگی ،صمیمانه و صادقانه است، بازتاب احساس واقعی نویسنده است،از دل برون می آید ولاجرم بر دل می نشیند.

به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از لبیک، دلنوشته ها نوعی تک گویی نوشتاری از سر دلتنگی ،صمیمانه و صادقانه است، بازتاب احساس واقعی نویسنده است،از دل برون می آید ولاجرم بر دل می نشیند.

ستاد عمره عتبات دانشگاهیان با قرار دادن دفتری در سالن هتل های محل استقرار دانشجویان با انجام این کار فرهنگی این امکان را فراهم می کند تا شیفتگان حضرت علی(ع) احساسات ناب معنوی خود وناگفته های دلشان را ثبت و جاودانه کنند.

*سلام امام مهربانی ها

نمیدانم چرا این چنین است ؟

زبانم بسته شده است وهیچ سخنی وحرفی بر لبم نمی آید !

چرا اینگونه شده ام فقط وفقط نظاره گر شده ام

این مکان خیلی مقدس است

خدایا کمکم کن تا بتوانم درک داشته باشم و صاحب این جا را بشناسم.

سلام امام مهربانی ها

از اینکه صفحه ای از عشق را رو به دلم گشودی

واز این همه لطف بی کرانت سیرابم نمودی

تو را سپاس می گویم

آرزویم عشق به تو و فرزندان توست

جاودانه در دلم جای دارید

امید است لحظه ای از عمرمان بی عشق شما اهل بیت نباشد

*امروز اول فروردین و نیم ساعت از لحظه سال تحویل گذشته و ما داریم آماده میشیم که بریم کربلا

جایی که حتی از اول عمرم هم باور نمی کردم که یک روز برم اونجا

خدایا یعنی الان خوابم یا بیدار

کاش دوباره قسمتم بشه چون واقعا بار اولش همش خوابه

دل کندن از نجف خیلی برام سخته کاش این حال وهوا تا آخر برامون بمونه

و کاش ….

اللهم الرزقنا شهادت

*چه حس قشنگیست وقتی پایان و آغاز سال جدید رو اینجوری تمام و آغاز می کنی

در کنار امامت باشی

وقتی در ششمین سالگرد ازدواجت از همسرت هدیه زیارت عتبات عالیات بگیری

مولا جان

این زیارت رو زیارت آخر ما قرار نده

*۱۷اسفندماه تماس گرفتند ،مژده ام دادند بار سفر را ببندم

چه ساعتی بود

چنان شوق واشتیاقی جانم را گرفته بود که…

باور نمی کردم ،آخر من کجا واین همه عنایت آقا کجا

در عرض چند روز همه کارها رو به راه شد گویی از قبل هماهنگ شده بود

از مرز که گذشتیم دیگر اختیار ذهنم را نداشتم ،مات بودم و مبهوت

بار اول که گنبدش را دیدم تمام تنم می لرزید

تمام وجودم سرشار از عشق بود

عشق عشق عشق..

وارد ضریح که شدم گویی خاک مرده وخشکیده بودم که باران محبت مولا بر من جاری شد

آنروز بود که زنده شدم سبز شدم جاری و روان

آقای خوبم ،مولا جان ،دوست نازنینم ،ای مهربان ،نرفته دلم تنگ شده بغضم گرفته ،عزیز جانم

عهد می بندم مثل کوفیان نباشم ،

پیمان می بندم پیمان شکن نباشم

دلنوشته های فوق گزیده ای از عاشقانه های دانشجویان در نجف اشرف است و در ادامه نیز تصاویری از سایر دلنوشته های آنها قرار داده شده است.

بر چسب ها: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,
پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi