پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

9:31:14 - شنبه 27 شهریور 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
نیم نگاهی به صلابت زن کرمانی در پیشینه ی شعر پارسی
زنان کرمانی در شعر و ادب پارسی ید طولانی و قریحه ای توانا داشته اند، در زیر به بانوانی اشاره شده است که در روزگاران قحطی علم و دانش پرچمدار و حافظ شعر و ادب پارسی بوده اند.

به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از زنان کویر ، تاریخ کهن سرزمین کرمان، نام زنان بزرگ و نستوهی را بر سینه خود رقم زده است،زنانی که یک دهم از خدمات آن ها را هیچ مرد توانا و پادشاه مقتدری نتوانست به انجام برساند.
بی تردید این زنان بزرگ و صاحب نام از تبار همان سرافرازان تاریخ ایران هستند، زنان بزرگ و مقتدری که فرماندهی یک لشکر بزرک، در نبرد سخت و سنگین را به عهده می گرفتند و پیروز و سرفراز از جبه بازمی گشتند و مردان ستمگری را که قصد تجاوز به این آب و خاک داشتند را به زانو در می آوردند.
در هنگامه ای که برخی از مردها در بی خبری و نادانی و ناتوانی به سر می بردند و به اموری ناچیز و بی بها رو می آوردند این شیر زنان در عرصه های مختلف حضور یافته و رایت افتخار و بالندگی بر ستیغ بلند این دیار به اهتزار در آوردند.
زنان کرمانی در شعر و ادب پارسی ید طولانی و قریحه ای توانا داشته اند، در زیر به بانوانی اشاره شده است که در روزگاران قحطی علم و دانش پرچمدار و حافظ شعر و ادب پارسی بوده اند:
بانو نهانی کرمانی:
از زنان فاضله و شاعره قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری و خواهر خواجه افضل الدین احمد کرمانی،از اشراف زادگان کرمان و وزیر سلطان حسین بایقرا است.
تذکره صحف ابراهیم ، پدرش را میرزا یادگار گنبدی می داند. به نوشته ی جواهرالعجایب ، نهانی صاحب جمیع فضایل و کمالات بود، طبعی خوش داشت و اشعار سلیس می گفت.برخی تذکره ها اشتباها او را همان نهانی اکبر آبادی دانستند.
آشکارا باید گفت« نهانی» از جمله گنج های «نهان» شعر و ادب و عرفان فارسی است.این شاعره لطیف طبع دیارمان، مصاحب و همنشین مادر شاه سلیمان صفوی بود و پدرش از سرداران بزرگ سلطان به شمار می رفت.
از جمله رباعی او که دستور داد تا با بخط جلی نوشته شود و در بر در چهار سوق بازار آویزان کنند تا هر کس جواب آن را داد در حباله ی نکاحش درآید، این بود:
از مرد برهنه روی، زر می طلبم
از خانه عنکبوت، پر می طلبم
من از دهن مار، شکر می طلبم
و از پشه ماده، شیر نر می طلبم
بانو حیاتی
در اواخر قرن دوازدهم هجری قمری، در شهر بم، دختری قدم به عرصه ی هستی گذاشت که بعدها در زمره ی عارفان نامی ایران و شاعران بزرگ این دیار درآمد.بی بی جان حیاتی کرمانی روزگار کودکی و نوجوانی خود را تحت تربیت برادرش رونقعلی شاه سپری کرد و در عالم سیر و سلوک به سوی حقیقت پیش رفت و از کمالات صوری و مهنوی بهره مند شد.
بنا به گفته ی خود او :« تیر دعایم به هدف اجابت رسید و نسیم نسیم سحرم به مشام جان وزید و سپیده صبح صادق دمید. ناگاه فروزان شد جمال آن خورشید که ذره وار مرغ دل در هوایش به هر جا می پرید و دیده حرمان بر رخسار عالم آرایش منور گردید.»
برداشت ز رخ نقاب، مهر ازلی
بنمود جمال، شاهد عهد بلی
بزدود ز آیینه دل، زنگ فراق
شد صیقلی و منجلی از نور علی
از مجموعه آثار وی که آنها قریب ده هزار بیت ذکر کرده اند بر می آید که به علوم ظاهری و باطنی و عارفی آشنایی کامل داشته ، به مبانی مذهبی پایبند بوده، به اصول طریقت آگاهی داشته و به علم تدبی منزل واقف بوده است.
اینک غزلی از اشعار حیاتی:
هر دم چه کشی بر تن آن خنجر کین را
آغشته به خون چند کنی جسم حزین را
شد آهوی چین در خم زلف تو دل من
در خون مکش از تیر ستم آهوی چین را
در کلبه احزان چه شود گر شبی آیی
از وصل خودت شاد کنی جان غمین را
مشکین گهر نظم مرا قدر که باشد
از خون جگر پرورش این در ثمین را
شد خاک نشین بر سر کوی تو حیاتی
باری بنواز از کرم این خاک نشین را
ام السارقین:
نامی آشنا در تاریخ و ادب است که البته شهرت در بخش طنز باید جستجو کرد. زیرا این خانم همسر مکرمه نبی السارقین یا همان پیغمبر دزدان است.
این زن در روزگارانی که قحطی دانش در زید آباد و محدودیت های فراوانی که بر سر راه علم اندوزی دختران و زنان وجود داشت، فرزانگیهایی داشته که شوهرش از او چنین یا می کند« در وقتی که با حضرت حمیرا منزلت قطامه قرین، جفت هم خفت خود، رازها می گفتم و در باغ ام اسارقین با ام السارقین مشغول بردین تاک و گرفتن تریاک بودم، کام تلخین را به عبارات ملاحت نکات شیوای مهر اسلوب سرکار، شیرین نمودم.»
بانو رنجور کرمانی:
در سال ۱۲۷۱ به دنیا آمد و اگر در هر زمینه رنجور بود در عرصه ی شعر اقتداری داشت.
ما را به جز از وصل تو در سر هوسی نیست
جز درگه تو روی به درگاه کسی نیست
یاران همه رفتند و به گوش دل از آن خیر
جز ناله نایی و فغان جرسی نیست
گر دور فتادیم از آن بزم چه چاره
گلزار تو شایسته هز خار و خسی نیست
شیدا دل من راه خم زلف تو پوید
شب گرد تو را بیم و هراس از عسسی نیست
بانو درویشه:
بی بی فاطی رفسنجانی، متخلص به درویشه، از جمله زنان نامدار شعر و ادب کرمان زمین در عصر قاجار به شمار می آید.او در زمان عبدالحسین میرزا فرمانفر حاکم عصر ناصری بوده وی زنی سالخورده و از استهار ادبی خوردار بوده است.
دوش دیدم دلبری گیسو به دوش انداخته
زین به دوش انداختن خلقی به جوش انداخته
هر شکنج زلف مویش حاجتی سازد روا
حاجت ما را چرا در پشت گوش انداخته
برگرفته از کتاب: زن کرمانی روشنای زندگانی
انتهای پیام/

پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi