پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

6:23:47 - پنجشنبه 14 بهمن 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
مبارزات دانشگاهی از زبان منشی فرح؛ حق السکوتِ کمک مالی به دانشجویان هم نمی توانست جو دانشگاهها را ساکت کند
ساواک همواره بطور مستمر تمام امور دانشگاه ها را تحت کنترل داشت ، و حتی راجع به اینکه چه دروسی باید یا نباید آموخته شود ، نظر می داد . هر تخلفی نیز چه از سوی استادان و یا دانشجویان – بلافاصله توسط عوامل ساواک گزارش می شد و عامل آن تحت تعقیب قرار می گرفت .

به گزارش “دانشجوآزاد” مهمترین مراکز مخالفت با رژیم شاه همیشه – چه در داخل و چه خارج کشور – در دانشگاه ها قرار داشت . از سال ۱۹۵۳ متعاقب کودتایی که طی آن شاه با حمایت امریکاییها دوباره به قدرت رسید ، تظاهرات فراوانی به ویژه در دانشگاه تهران علیه شاه صورت گرفت ، که بعضی حتی به خونریزی کشیده شد ؛ ولی ساواک همیشه در سرکوب ناآرامی های دانشجویی موفق بود .

ساواک همواره بطور مستمر تمام امور دانشگاه ها را تحت کنترل داشت ، و حتی راجع به اینکه چه دروسی باید یا نباید آموخته شود ، نظر می داد . هر تخلفی نیز چه از سوی استادان و یا دانشجویان – بلافاصله توسط عوامل ساواک گزارش می شد و عامل آن تحت تعقیب قرار می گرفت . چنین شیوه ی اختناق آمیزی طبعا هیچ زمینه ای برای فعالیت فردی روشنفکران باقی نمی گذاشت .

به این ترتیب گرچه حرکتهای فردی مخالف رژیم در دانشگاه ها به صورت انفعالی و بی تحرک درآمده بود ، لیکن دانشجویان هر گاه فرصتی دست می داد از مبارزات دسته جمعی دریغ نداشتند و برای ابراز مخالفت با رژیم تظاهراتی به راه می انداختند .

متعاقب افزایش درآمد نفتی ایران در سال ۱۹۷۳ ، گرچه مبالغ هنگفتی از سوی دولت به عنوان کمک مالی در اختیار دانشجویان (برای ساکت کردنشان) قرار گرفت ، ولی این امر – بر عکس آنچه انتظار می رفت – نه تنها به کاهش ضدیت دانشجویان با رژیم کمکی نکرد ، که حتی باعث شد آنها بیش از پیش بر دامنه فعالیتهای خود بیفزایند و آشکارتر و رساتر علیه رژیم شاه فریاد بزنند .

نارضایتی و خشم دانشجویان نسبت به رژیم – که به صورت تظاهرات و اعتصابات گوناگون صورت می گرفت – گرچه باعث شده بود هرج و مرج و بی نظمی کاملی بر محیط دانشگاه حاکم شود ، ولی با این حال فقط عده ی انگشت شماری از روشنفکران دانشگاهی بودند که رژیم را جدی می گرفتند و به تواناییش در بازگرداندن آرامش و نظم به دانشگاه ها امید داشتند .

در ماه ژوئن ۱۹۷۵ ناآرامی های دانشجویی برای اولین بار به دانشگاه ملی هم سرایت کرد . و من که شاهد قضیه بودم به چشم خود دیدم که ماموران امنیتی چگونه به قلع و قمع دانشجویان اعتصابی پرداختند .

اعتصاب دانشجویان دانشگاه ملی قرار بود به مدت یک هفته ادامه داشته باشد ، و از طرف آنها اعلام شده بود که در هفته اعتصاب هیچ کس حق ندارد در کلاس درس یا جلسه امتحان شرکت کند . ولی من که می بایست در طول همان هفته چند امتحان می دادم ، طبعا علاقه داشتم به هر قیمت شده امتحاناتم را بگذرانم تا یک سال وقتم بیهوده هدر نرود .

من که قبلا از ماجرا بی خبر بودم ، در یکی از روزهای هفته اعتصاب برای امتحان دادن به دانشگاه رفتم ، ولی در همان بدو ورود از سکوت غیر عادی حاکم بر محوطه دانشگاه یکه خوردم و آنگاه که داشتم از پله های دانشکده ادبیات بالا می رفتم ، چشمم به مجسمه شاه در وسط محوطه افتاد که روی آن را با یک پارچه ی سفید پوشانده بودند ؛ و بعدا البته فهمیدم که دانشجویان سر مجسمه ی شاه را کنده بودند .

 

در دپارتمان زبان آلمانی دانشکده ، مسئول آموزش و همکارانش در جلسه ای داشتند با هم مشورت می کردند که امتحانات را برگزار کنند یا برای مدتی به عقب بیندازند . سه تن از همکلاسی هایم که در اتاق انتظار برای آگاهی از نتیجه جلسه نشسته بودند ، مرا در جریان برنامه اعتصاب قرار دادند و گفتند : از یک سو دانشجویان اعتصابی همه دپارتمانها را تهدید کرده اند مبادا اقدام به برگزاری امتحانات کنند ، ولی از سوی دیگر ساواک به کلیه دپارتمانها دستور داده که بدون توجه به تهدید دانشجویان اعتصابی ، امتحانات خود را طبق برنامه معمول به اجرا درآورند .

حدود یک ساعت طول کشید تا مسئول آموزش و همکارانش تصمیم گرفتند آن روز فقط امتحان کتبی انجام شود ؛ البته نه در سالن دانشکده ، بلکه در یکی از اتاق های دپارتمان ، و آن هم به شرطی که هیچ کداممان خود را آفتابی نکنیم . ولی هنوز اوراق امتحانی بین همه ما توزیع نشده بود که صدای تیراندازی و شکستن شیشه های دانشکده به گوش رسید .

 

ما هم بلافاصله پس از قفل کردن در اتاق ساکت روی صندلی ها نشستیم و حدود یک ساعت از پشت پنجره صحنه ی یورش ماموران امنیتی به دانشجویان را نظاره می کردیم ، که آنها را با خشونت کتک می زدند و با خود می بردند … وقتی سرانجام زد و خورد به پایان رسید ، ما هم امتحان خود را – که تا حوالی غروب ادامه یافت – آغاز کردیم .

فردای آن روز به جز مجسمه بی سر شاه ، هیچ نشانی از ناآرامی های روز قبل در سراسر دانشگاه به چشم نمی خورد . همه جا منظم و مرتب به نظر می رسید ، و همان شب کلیه ی شیشه های شکسته نیز تعویض شده بود . ولی با این حال اوضاع و شرایط حاکم بر دانشگاه هنوز حالت طبیعی خود را باز نیافته بود ؛ زیرا تا آن زمان هرگز ناآرامی در دانشگاه ملی سابقه نداشت ، و این برای اولین بار بود که در دانشگاه ویژه ی تحصیل فرزندان طبقات ممتاز (طبقات ثروتمندتر جامعه) حرکت اعتراض آمیزی علیه رژیم اتفاق می افتاد .

آن سال در حالی که حدود یک هفته بیشتر به پایان سال تحصیلی دانشگاه ها باقی نمانده بود ، شورش های دانشجویی بخصوص در دانشگاه تهران دم به دم اوج می گرفت ؛ و لذا هیچ کس نمی دانست که آیا شاه در چنان شرایطی مثل معمول هر سال در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه تهران شرکت خواهد کرد یا نه ؟ … ولی چند روز بعد معلوم شد که اصولا برگزاری مراسم جشن فارغ التحصیلی دانشگاه منتفی است . گر چه سال قبل نیز (۱۹۷۴) چون شاه به دلایل امنیتی در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه تهران حضور نیافت ، ملکه فرح به جایش در مراسم شرکت کرده بود .

در آن مراسم – که من هم جزء مدعوین حضور داشتم – رئیس دانشگاه تهران در نطق خود خطاب به ملکه ، ضمن تشریح دستاوردها و اهداف دانشگاه ، مراتب سپاسگزاری خود را از ” الطاف شاهنشاه آریامهر ” به خاطر اعطای کمک های مالی به دانشجویان اعلام داشت . ولی چنانکه گویی همه امور دانشگاه تهران به صورت آرام و صلح آمیز جریان دارد ، حتی یک کلمه راجع به ناآرامی های دانشگاه و انگیزه شورش های دانشجویی بر زبان نراند . شاید علتش این بود که روسای دانشگاه ها بوسیله شاه انتخاب می شدند ، و طبعا رئیس دانشگاه تهران نیز مثل همه صاحبان مشاغل سطح بالای کشور نمی توانست حرفی بزند که مقام و موقعیتش را به خطر بیندازد . ”

 

پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi