پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

11:43:05 - سه شنبه 23 تیر 1394
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
بعد از افطار کلی با سخنان و خاطرات ناب آقا انرژی گرفتیم
سید محمد صادق تقوی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمان که چند روز پیش توفیق دیدار رهبر نصیبش شد از خاطرات این دیدار می گوید.

به گزارش “دانشجو آزاد” سید محمد صادق تقوی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمان که چند روز پیش توفیق دیدار رهبر نصیبش شد از خاطرات این دیدار می گوید.

الحمدلله بعد از سال ها چشم انتظاری برای دیدار و زیارت ولی امر مسلمین و مستضعفان جهان این توفیق و سعادت بعد از شب های قدر امسال و دعاها بر ما مقدر گشت تا امسال این توفیق حاصل شود.

تمام لحظه ها از زمان اعلام خبر و اختصاص سهمیه از بین این همه دانشجو تا لحظه وصال یار وصف نشدنی و باور نکردنی بود.

در دوران دانشجویی و اوج جوانی دیدار و زیارت حضرت آقا و شنیدن نصایح و فرمایشات ناب ایشان یک پتانسیل و سکوی پیشرفت هرجوان شرکت کننده خواهد بود و درک این موقعیت، چراغ راه خواهد بود، چراغی که سال ها پیش توسط امام و خمینی کبیر روشن گردید و امروز توسط حضرت آقا، شعاع های نور حتی گسترانیده تر گشته و حفظ و درک این فضا وظیفه خطیری برای تمام جوانان خواهد بود.

و اما لحظات، تا به وصال، لحظاتِ ذکر و شعف و ابتهاج بود، لحظاتِ شکر و سپاس خداوند متعال، دعا برای سلامتی رهبر عزیزمان و شوخی و هماهنگی با دوستان برای اینکه بتوانیم تا جاییکه ممکن است جلو سالن بنشینیم که بتوانیم هم بهتر فرمایشات و نصایح پدر مهربانمان را متوجه بشیم و هم لیاقت خواندن نماز اول وقت پشت سر و نزدیک تر به ولی امر مسلمین را پیدا کنیم و هم اگر بتوانیم چفیه ای یا هرچیز تبرکی از آقا بگیریم،،،

اما آرزوهای ما کجا و رسیدن به تک تک آنها در لحظات وصال کجا….،،،

ساعت سه در صف طویل دریافت کارت دعوت ورود بودیم، به هرحال دریافت کردیم و به سمت محل سخنرانی با پای پیاده و پرسان پرسان خیابان های تهران را طی کرده تا اینکه به محل وصال رسیدیم،

به قول کرمانی های عزیز:

بابو چه خبره؟؟؟؟؟

چه صف طویل تری اینجاست!

به هرحال بعد از گذشت مراحل به خوبی و خوشی و شادی در محل سخنرانی وارد شدیم، حتی اگر نابینا هم بودم وقتی وارد این فضا میشدم می فهمیدم که وارد جایگاه متفاوتی شدم جایگاهی سراسر آرامش و شوق و بهتر است بگویم وارد یکی از بهترین جایگاه های آفریده خداوند مهربان روی زمین شدم…

ما در انتظار صف جلو و کلی آرزوهای دیگر،،،ولی یهو دیدیم بابو چه خبره!!!! نفر آخر بفرمایید، بفرمایید…

به هرحال با دعای توسل که به صورت جمعی برگزار شد حال و هوای خوبی در فضا و دوستانم برقرار شد و بعد از آن با کلی انتظار و حسرت و شکر آماده دیدار روی ماه خودمون در ماه مبارک رمضان شدیم که هرچه از این لحظه ابتدایی وصال بگم کم گفتم و اصلا قابل وصف نیست، سراسر شور، شوق و معنویات که البته با چاشنی فشار و زیر پا له شدن ناخواسته برخی دوستان همراه بود!!!

بعد از آن دیگه صحبت های نماینده هامون بود که از آرزوهام بود بشود روزی جلوی ولی امرمون، پدر مهربونمون ایستاده قد علم کنم و عرایضی داشته باشم که متاسفانه هنوز نتوانسته ولی با تلاش و توکل به خداوند، امید دارم که ان شاءالله روزی این امر محقق شود.

لذا بعد از شنیدن سخنان و درخواست های خوب نماینده هامون که برخی واقعا عالی تر بودند و بیشتر توانستند رضایت حداقل برونی آقامون را بدست بیاورند که با تبسمی شیرین بر لب هاشون جاری میشد و ما میدیدیم و لذت میبردیم.

همه دیگه چشم انتظار شنیدن نصایح پدر و آقای خوبمون بودیم و با یک صلوات انقلابی و کوبنده آماده شدیم و فیض کافی وافی را بردیم.

بعد از چشم بر هم زدنی البته ۴۰ دقیقه، با اذان مواجه شدیم البته یک دقیقه قبل از اذان با درخواست های مصرانه خودمون از حضرت آقا خواستیم بعد از نماز و افطار مراسم ادامه داشته باشد،که یهو با لبخند شیرین و موافقت آقامون که کم سابقه در دیدارهای دانشجویی بود مواجه گشتیم.

نماز غیر قابل وصف و باشکوه را ادا کردیم و بعد دیگه تلاش و کوشش فراوان برای اینکه بتونیم نزدیک تر به اقامون برای موقع افطار بنشینیم که باز نتونستم و تلاش دوستانم بیشتر بود و نصیب آنان گشت ولی همین که از سفره با برکت آقامون یک لقمه هم خوردیم برامون شفا و تبرک بود، این سفره پاک و حلال و بابرکتِ ساده و بی الایش در این موقعیت و مکان کمتر پیدا میشد، به به…

سریع تند تند فقط چند لقمه ای خوردم و البته به کسی نگفته ولی ان شاءالله و حتما راضی باشند بسته ی شکری هم جهت تبرک با خود آوردم تا سوغات دیدارم در کنار حصول معنویاتم باشه و بعد سریع دیگه این دفعه را رفتم جلوِ جلوِ جایگاه نشستم و منتظر مجدد آقامون شدیم که در این بین با نوه گل و نازِ کوچیک پسری آقامون مواجه شدیم و کلی از دست کاراش خندیدیم و حال کردیم، خدا حفظشون کنه.

 

البته جلو جایگاه واقعا بایستی خیلی کم حجم و ورزشکار باشی تا بتونی تحمل کنی چون خیلی تراکم دوستان زیاد بود ولی وقتی محو شنیدن سخنان حضرت آقا میشدیم مخصوصا بعد از افطار که کلی با سخنان و خاطرات ناب آقامون خندیدیم و انرژی گرفتیم دیگه هیچ فشار یا تراکمی را حس نمیکردیم.

اما لحظه وداع و خداحافظی واقعا سخت و دردناک بود، باورش سخت بود ولی دیگه باید پذیرفت اما دیدار امسال از متفاوت ترین و کم نظیرترین دیدارها بود که تا ساعت ها طول کشید و سراسر لذت و شور و شوق برای اهل بصیرت بود و درک این موقعیت و استفاده از راهبردها و نگه داری معنویاتش پیشرفت شگرفی برای هرجوانی در زندگی آینده خود ایجاد خواهد کرد.

جا داره همین جا به نوبه خودم در اولویت اول از رهبر عزیز و فرزانه و مهربان خود که ما را پذیرفتند و مهمانشون شدیم تشکر و قدردانی کنم و عرض کنم طبق همیشه کوتاه :

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم ،،،، در ره عشق جگر دارتر از صد مردیم

هرزمان شور خمینی به سر افتد مارا،،،،دور سید علی خامنه ای میگردیم

 

و در اولویت های بعد هم از تمام عوامل اجرایی و برگزارکننده که همگی واقعا عالی و بهترین بودند تشکر و سپاسگزاری میکنم و ان شاءالله اجر مضاعف را از حضرت ولی عصر (عج) دریافت کنند.

 

و در آخر از خداوند متعال میخوام توفیق درک این مکان و زمانی که در آن قرار گرفتم را به من و دوستانم عنایت کند و ان شاءالله بتوانیم عمارهای خوبی برای ولی امرمون باشیم و امیدوارم باز موقعیتی پیش بیاد تا بتوانیم از این جلسات فیض کافی ببریم.

پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi