پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

8:21:09 - دوشنبه 5 آبان 1393
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
هم اتاقی‌ها مسیرزندگیش را تغییر دادند/ درگیری‌ها به خاطر روشن کردن چراغ
ساره می‌گوید تجربه شیرینی است یا شاید با طعم گس! زندگی در خوابگاه کارگاه مهارت است: صبور می شوی، سعی می‌کنی بعضی مسائل را نبینی و یا به رویشان لبخند بزنی…

به گزارش “دانشجو آزاد“؛ از شرق و غرب ایران، کنار هم در یک اتاق ۱۲ متری، یک دوره تحصیلی را می‌گذرانند. هرکسی با یک نوع اعتقاد، فرهنگ و خصوصیت‌های اخلاقی. گفتگو با دخترانی که چنین تجربه‌ای داشتند، از دغدغه‌ها و مسائل ناگفته خوابگاه خواندنی است. به همین منظور با ساره، دانشجویی که ۸ سال در خوابگاه دانشگاه تهران، زندگی کرده است؛ حسنا که تجربه یک انصراف از تحصیل در دانشگاه علامه را به دلیل شرایط خوابگاه، داشته و دوباره برای ادامه تحصیل خوابگاهی شده؛ فاطمه فارغ التحصیل که دوره لیسانس را در خوابگاه دانشگاه علم و صنعت، گذرانده است؛ به گفتگو نشستم.

شخصیت منعطف، حلال اختلافات فرهنگی

ساره در پاسخ به سئوالم که با اختلافات فرهنگی و قومیتی در یک اتاق خوابگاه چگونه برخورد می‌کنید، می‌گوید: مشکلات از شخصیت است، فرهنگ آدم‌ها هر چی که باشد اگر شخصیت منعطفی داشته باشند می‌توانند در محیط‌های اجتماعی بزرگ‌تر رفتار خود را هم تراز کنند.

حسنا می‌گوید: اختلافات فرهنگی، دردسر نمی‌شه، اینکه بعضی‌ها یک سری اخلاق‌های خاص دارد و به هیچ عنوان از رفتار‌هایشان کوتاه نمی‌آیند و اصلاحش نمی‌کنند آزاردهنده است.

فاطمه از تجربه‌اش می‌گوید: یکی از هم اتاقی‌های ما با کل افراد از نظر اعتقادی و فرهنگی هماهنگی نداشت،‌‌ همان ابتدای سال تحصیلی متوجه این قضیه شد و چون برایش سازگاری ممکن نبود درخواست داد که اتاقش را عوض کنند. سازگاری با دیگران در خوابگاه خیلی مهم است.

شخصیت متزلزل، مسیر زندگی اش را تغییر داد

غم در صدای فاطمه موج می‌زند، گویی با یادآوری خاطرات گذشته حسرت و تأسف تنها صفاتی است که می‌تواند احساسش را بیان کند: وقتی نتیجه کنکور آمد هر دو یک دانشگاه قبول شدیم خانواد‌هایمان خوشحال بودند که توی شهر غریب، دخترشون تنها نیست، بار سفر را بستیم و آمدیم. دوستم ریحانه مثل من بود اعتقادش و رفتارش. نمازجماعت و اول وقتش ترک نمی‌شد. اما چند ماه از آمدنمان به خوابگاه نمی‌گذشت که دیدم رفتارش تغییر کرده هم اتاقی‌های ریحانه از لحاظ اعتقادی با او سنخیتی نداشتند ولی او خیلی راحت قبول کرد شبیه آن‌ها شود. عاقبت کار به جایی رسید که به سال سوم نرسیده از دانشگاه اخراجش کردند.

حسنا می‌گوید: این تأثیرپذیری‌های منفی به خاطر شخصیت متزلزل افراد است. افرادی که ارزش‌ها در آن‌ها نهادینه نشده و تربیت خانوادگی با اصالتی ندارند، راحت از دیگران الگو می‌گیرند. اگر در دوران قبل از تحصیل در دانشگاه، عقاید مذهبی در افراد ریشه دار بشود به این راحتی در برخورد با این مسائل تغییر را قبول نمی‌کنند.

ساره ادامه می‌دهد: به نظر من اصلاً ربطی به اقلیت بودن فرد با این اعتقادات در یک اتاق ربطی ندارد. من خودم دوستی دارم که برخلاف هم اتاقی‌هایش پوشش چادر را انتخاب کرد با وجود اینکه تنها کسی بود که در آن اتاق چادری بود ولی هرگز از انتخابش و عقیده‌اش دست نکشید.

درگیری‌های اساسی، از چراغ روشن در شب تا هم اتاقی عصبی!

فاطمه از حال و هوای خاطره تلخش بیرون می‌آید و با لبخند می‌گوید: وای! این سئوال، سئوالی است که اگر از صدنفر بپرسیم صدتا جواب مختلف می‌گیرین، من خودم هم اتاقی داشتم که اصلاً به نظافت اهمیت نمی‌داد و ظرف نمی‌شست و کلاً حرص همه را در می‌آورد کلی اعتراض کردیم ولی آخر راه به جای نبردیم.

ساره ادامه می‌دهد: کل دعوا‌ها سرخودخواهی آدم هاست، مثلاً من یک هم اتاقی داشتم که شب‌ها چراغ را روشن می‌گذاشت و بلند بلند با تلفن صحبت می‌کرد. انگار نه انگار که دیگران در این اتاق وجود دارند! می‌دونم من هم مشکلاتی برای دیگران به وجود می‌آوردم‌ام ولی این کارش و اینکه بعداظهر‌ها با صدای بلند موسیقی گوش می‌داد و اجازه درس خواندن به ما نمی‌داد، خیلی آزار دهنده بود.

حسنا از هم اتاقی‌اش می‌گوید: آدمی عصبی بود و خیلی رک! اصلاً فکر نمی‌کرد و حرف می‌زد و باعث رنجش همه می‌شد. کار به جایی رسید که جلوی دیگران من را مسخره می‌کرد و می‌خندید. من مجبور شدم درخواست بدهم اتاقم را عوض کنن، هرچند نتوانستم اتاقم را عوض کنم ولی هم اتاقیم از من عذرخواهی کرد و سعی کرد خودش را کنترل کند.

انصراف از تحصیل و هم اتاقی کج دست

حسنا که به قول خودش شخصیتی منزوی و خجالتی دارد، شروع به گفتن خاطره‌اش می‌کند: سال اول دانشگاه فشار روحی و اینکه از خانواده‌ام دور هستم یک طرف، هم اتاقی ناخلف هم یک طرف! مدتی بود که توی وسایلم هر بار چیزی گم می‌شد اول فکر کردم که به خاطر استرس و روحیه ضعیفم فراموش می‌کنم کجا می‌گذارمشون، ولی یک بار که اشتباهی کمد هم اتاقی‌ام را باز کردم لباس هام و وسایل شخصی گران قیمتم را آنجا دیدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم، با هم اتاقی‌ام صحبت کردم او با گریه وضعیت بد مالی‌اش را برایم توضیح داد من هم گفتم نصف پول وسایلم را بهت می‌دهم تو وسایلم را برگردان اما قبول نکرد و در آخر من مجبور شدم به تهدید متوسل بشوم که به مسئولین می‌گم که دزدی کردی واون مجبور شد بعضی از وسایلم را پس بده. همین رفتار‌ها و فشارهای روحی و روانی باعث شد که انصراف بدهم و به شهرمون برگردم.

سکوت می‌کنیم!

ساره می‌گوید: این شعار ما بود کسانی که در موقعیت‌های خاص قرار داشتند: چه از لحاظ درسی و چه خانوادگی و شخصی. مثلاً اگر کسی تحویل پروژه داشت و کار‌هایش را انجام نمی‌داد، غذا درست نمی‌کرد، نوبتی که برای خرید رفتن داشت را انجام نمی‌داد؛ ما با جمله سکوت می‌کنیم، با او سازش می‌کردیم تا از مشکلات و بحران روحی‌اش به سلامت عبور کند.

فاطمه می‌گوید: به نظر من همانطور که سربازی برای پسران واجب است، تجربه زندگی در خوابگاه هم برای دختران ضروری است.

حسنا می‌گوید: زندگی جمعی را یاد می‌گیری، بر دلتنگی‌ها و وابستگی‌هایت غلبه می‌کنی و مستقل می‌شوی.

ساره ادامه می‌دهد: ولی تحمل کردن رفتارهای ناهنجار دیگران شاید اعصاب من را ضعیف کرده و خیلی زودرنج شده‌ام.

حسنا هم در پایان می‌افزاید: هر چند استرس سرعت کند اینترنت در خوابگاه، از کل فشارهای متحمل شده از رفتارهای ناهنجار هم اتاقی‌ها بیشتر بوده است!!!

در انتهای گفتگو، هر سه معتقد بودند که مشکلات خوابگاه، فقط به مسائل هم اتاقی‌ها ختم نمی‌شود وضعیت نظافت، مدیریت و برخورد ناصحیح کارمندان، نظارت ناکارآمد بر رفت و آمد‌ها، از عواملی بود که بار حل آن‌ها تنها به دوش مسئولین است.

اعتراضاتی که شاید سالهاست دهان به دهان از دانشجویان دوره‌های قبل نقل شده و تا به امروز در حل آن‌ها کوششی نشده است.

پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi