به گزارش “دانشجوآزاد” طلاق از مهمترین پدیده های حیات انسان تلقی می شود. این پدیده دارای اضلاعی به تعداد تمام جوانب و ابعاد جامعه انسانی است. نخست طلاق یک پدیده روانی است، زیرا به تعادل روانی نه تنها دو انسان، بلکه فرزندان، دوستان، بستگان و و نزدیکان آنها اثر می گذارد.
ثانیــاً طلاق پدیده اى اقتصادى اســت؛ به این معنا که هم مى توانــد خانواده را به عنوان یک واحــد اقتصــادى بر پاى دارد و هم به ایــن معنا که یک عامل اقتصــادى مانند مقدار درآمد خانــواده و به طور کلى، فقر موجب از هم گســیختگى خانواده مى شــود. گذشــته از این طلاق پدیده اى اســت مؤثر بر تمامى جوانب جمعیت در یک جامعه؛ زیرا از طرفى بر کمیت جمعیــت اثر مى کند، چون تنها واحد مشــروع و اساســى تولید مثل یعنــى خانواده را از هم مى پاشــد و از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت اثر دارد چون موجب مى شود فرزندانى محروم از نعمت هاى خانواده تحویل جامعه گردند که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شــهروندى یک جامعه-اند. چهارم آنکه طلاق یک پدیده فرهنگى اســت و از دیدگاهى دیگر یک پدیده ارتباطى؛ بدین ســان در جامعه اى که فاقد ارتباطات ســالم، درست و طبیعى اســت. پیوند زناشویى نیز استثناء نیســت. پس توجه به طلاق نه تنها از دیدگاه فرد به عنوان انســان و فرزندانش مهم اســت، بلکه از دیدگاه جامعه، فرهنگ، اقتصاد و حتى جمعیت قابل اعتناست.
این روزها وارد هر محفل و مجلسی، اعم از خانوادگی، فامیلی و اجتماعی که می شویم سخن از آمار طلاق، متارکه و جدایی زن و شوهرهای جوانی به میان می آید که چند سالی پیش از شروع زندگی مشترک آنان سپری نشده است.
آیا زن و شوهرهای جوان نمی توانند از عقلانیت خدادادی و مهارت های کلامی و زبانی خود برای گره گشودن از مشکلات مشترک و از میان راندن تنش های مستمر و اعاده عشق از دست رفته بهره گیرند و به جای گام نهادن در مسیر دادگاه خانواده، گام در طریق «سعادت مشترک» و «تفاهم مستمر» نهند؟
درخصوص هر یک از این پرسش ها حرف و سخن بسیار گفته شده است. به ویژه پیرامون روآوردن شماری از زوج ها، به ویژه زوج های جوانی که اغلب کمتر از ۵ سال از شروع زندگی مشترک آنها سپری گشته است، سخن ها گفته شده است.
عده ای علت را در مشکلات شخصی، درآمد کم، بیکاری و اشتغال در مشاغل نامرتبط یا تحصیلات و مهارت و جز آن جست و جو کرده اند. عده ای، از سهم و نقش اعتیاد خانمانسوز به مواد افیونی و الکلی سخن گفته اند، گروهی «مداخله» خانواده ها را ذی سهم و ذی نقش دانسته اند.
به گفته رئیس سازمان بهزیستی کشور، ۴۷درصد از جداییها در پنج سال اول ازدواج رخ داده است اما میانگین طول زندگی مشترک در زوجینی که با طلاق مواجه شدهاند در ایران ۸.۳ سال است. آمار دیگری هم نشان میدهد دوام زندگی ۶۰درصد طلاقهای ثبت شده، کمتر از پنج سال بوده که از این مقدار ۱۳درصد آن طول زندگی مشترکشان به یک سال هم نکشیده است.
جالب آن است که مسئولین مربوطه هر کدام بنا به مسئولیتی که دارند عامل اصلی طلاق را بر گردن دیگری می اندازند به عنوان مثال وزارتخانه ای که مسئول اشتغال و کار جوانان است اعلام می کند بیکاری عامل طلاق نیست؛ وزارتخانه ای که مسئولیتهای فرهنگی جامعه را برعهده دارد اعلام می دارد معضلات فرهنگی عامل طلاق نیست و…
کاش حال که زنگ خطر طلاق گوش خراش تر از همیشه به گوش می رسد و مهر طلاق در محضرخانه ها پررنگتر از ازدواج شده است! مسئولین، مردم، خانواده ها و زوجین به جای پیدا کردن مقصر و شانه خالی کردن از زیر بار این مسئولیت، اندکی دقیقتر به خود نگاه کنند و معضلاتی خودی! را از میان بردارند.
هاله اسدی