به گزارش “دانشجو آزاد“؛ جهادی که می ریم مردم روستا صمیمانه استقبال می کنند از حضورمان و ما هم با جان ودل خدمت می کنیم تا پاسخی باشد هر چند کوچک،به مهربانی هایشان.خدمت آداب و اسلوب خودش را دارد.باید از قبل برای اینکه کیفیت کار بالا برود،دو دو تا چهار تایی بکنیم و با برنامه پیش برویم.قدم اول تقسیم مخاطب به گروهای پیش دبستانی،کودک،نوجوان وبزرگسال است.قدم دوم نوشتن محتوایی است که متناسب با نیاز مردم منطقه باشد.قدم سوم ثبت نام از همه ی کسانی است که می خواهند همراه ما بیایند برای نوکری مردم روستا.قدم چهارم برگزاری کلاس هایی برای ثبت نام شدهاست تا چم وخم کار به دستشان بیاید.قدم پنجم طراحی کتاب متناسب با محتوای تدوین شده.قدم ششم چاپ کتاب ها و انتخاب مربی هاست.قدم هفتم خرید جایزه و وسایل مورد نیاز در اردوست.وقتی وارد روستا میشوی تعدای کودک بدو بدو خودشان را به تو می رسانند و باب آشنایی از همین جا باز میشود.می توانی خیلی سریع از طریق همین پیش قراولان تعداد نوجوان وبزرگسال را هم در بیاوری و مخاطب را شناسایی کنی و آمار بدست آمده از گزارشگران جوان را به ثبت برسانی تا بعدها هر کدام از رفقایت آمدند جهادی و خواستند مربی این روستاها شوند دقیق تعدادش را بدانند.(این قدم اول)
قبل از هر سفر جهادی با تجربه ترها دور هم جمع میشوند و طبق نیازهای منطقه و آنچه که خود بچه های روستا خواسته اند،محتوایی مینویسند جهت تدریس در مناطق.گروه نوجوان وبزرگسال بیشتر از کتب معرفی شده استفاده میکنند.ولی در گروه کودک تمام ذوق و شوقشان را می ریزند در قالب کلمات وجملات و داستان ها وشعرهایی می سازند که می توانم اعتراف کنم بعضا بی نطیر هستند.(این هم از قدم دوم)
همیشه بعد از سفر جهادی نمایشگاهی بزگزار میشود وتصویر خدمت رسانی دوستان جهادگر به نمایش گذاشته میشود تا هر انکس که دلش لبریز از شوق بودن در کنار صفا وسادگی مردم آنجاست یا علی(علیه السلام)بگوید وقصه ی عشقش به روستا آغاز شود.(قذم سوم میشود این)
ثبت نام شدها بعد از کلی چونه زدن وپیدا کردن وقت خالی بین برنامه هایی کلاسیشان می آیند حوزه بسیج و هفته ای۲ساعت آداب کلاس داری می آموزند،بعد هم طبق علاقه یشان به کودک ونوجوان وارد کلاس های تخصصی میشوند وکسانی که تجربه ی بیشتری دارند در این زمینه راهنماییشان می کنند.(قدم چهارم اینجاست)
محتوا تدوین شد وباکلی بالا وپایین کردن و دقیق به همه ی زوایایش نگاه کردن به اتمام رسید.حالا طبق آنچه که جمع کرده ایم مینشینیم به طراحی کتاب،گاهی تا نصفه شب،گاهی صبح زود،گاهی وسط روز.حالا بماند که برای نداشتن اینترنت چقدر حرص میخوریم و وقتی لپ تاپ هایمان مریض میشوند ما هم تب میکنیم و گاهی هم فلش های ویروسیمان کار دستمان می دهند و ما فقط به اجبار لبخند میزنیم.وقت طراحی شاید چند کیلویی هم وزن کم کنیم به خاطر استرس هایش(قدم پنجم)
وقتی طراحی با تمام فراز ونشیب هایش تمام میشود می بریمش برای چاپ و کتاب ها که به دستمان می رسند چند سالی جوان تر میشویم چون حاصل تلاشمان است و اثبات این جمله که(ما روی پای خودمان ایستاده ایم)در همین حال وهوا ،کلاس ها تمام میشود و باید از این متقاضی ها افراد شایسته انتخاب شود.امتحانی گرفته میشود و هر آنکه استعداد بیشتری نشان بدهد همراه کاروان می آید برای خدمت.(قدم ششم میشود این)
این مرحله پوستمان را میکند چون باید جایزه ها را بخریم و توی همه ی مغازه ها سرکی میکشیم و اجناس رابررسی میکنیم ولی متاسفانه همه جا قبل از ما غربی ها آمده اند و گوشه وکنار همه چیز ردپایی از فرهنگ تو خالی یشان را به جا گذاشته اند.روی دفتر و خودکار و لیوان و مداد ولباس نمادهایشان را طراحی کردند و ما برای پیدا کردن چیزی که اینها را یدک نکشد خیابان به خیابان ومغازه به مغازه می رویم تا شاید وسیله ساده وایرانی پیدا کنیم.گاهی پاهایمان آبله میزند طولانی بودن مسیرها ولی دلمان خوش است که آخر سر منتقل کننده فرهنگ غرب نمی شویم.(این هم قدم آخر)
یک دانشجوی جهادگر