به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از گروه سیاسی آناج: شهید مطهری در کتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران» مینویسد: «وقتی پادشاه انگلستان برای دیدار از هندوستان به آنجا رفته بود، در هندوستان جزء برنامهی سفرش، بازدید از یک بُتخانه گنجانده شده بود. خود مردم هند وقتی که میخواستند داخل صحن بتخانه شوند، کفشهای خود را میکندند، اما او به نشانهی احترامِ بیش از حد، هنوز به صحن نرسیده، کفشهایش را کَند و بعد هم از همه مؤدبتر در مقابل بتها ایستاد.»
استاد مطهری در ادامه مرقوم میدارد: «در تفسیر این حرکت، عدهای سادهاندیش میگفتند: ببینید نمایندهی یک ملتِ روشنفکر چقدر به عقاید مردم احترام میگذارد؟ غافل از اینکه این نیرنگِ استعمار است؛ استعماری که میداند همین بتخانههاست که هند را به زنجیر کشیده و رام استعمارگران کرده است؛ اینگونه احترام گذاشتنها، خدمت به آزادی و احترام به عقیده نیست، خدمت به استعمار است. ملت هند اگر از زیر بار این خرافات بیرون بیاید که دیگر باج به انگلیسیها نخواهد داد.»
قطعاً اگر این اتفاق را از منظر عقل دینی تحلیل کنیم، اقدام صورتگرفته از سوی پادشاه بریتانیا، هرگز اقدام درستی نبوده و خودبهخود با یادآوری ماجرای شکستن بت بزرگ از سوی ابراهیم نبی(ع) و یا تخریب بتها در مکه از سوی پیامبر اسلام(ص)، میتوان گفت که تکریم بتها و یا تکریم تفکر غیرالهی در هندوستان، علتی جز فریب افکار عمومی آن کشور و سوار شدن بر اندیشههای مردم هند نداشته است؛ چرا که مسلماً اگر فرد مزبور، به جای تکریم، حرکت ابراهیم خلیل را تکرار میکرد، هرگز نمیتوانست هندوستانِ بزرگ را به این راحتی مستعمرهی بریتانیا نماید.
مشابه این اتفاق در عرصهی دیپلماسی امروزی نیز رخ میدهد. مثلا در سفر اخیر باراک اوباما به کوبا، علیرغم اصطکاک زیادی که بین هاوانا و واشنگتن وجود دارد و این سفر، نخستین سفر یک رئیسجمهور آمریکا پس از ۸۸ سال به کوبا بوده است، تصویری از اوباما در کنار یادمان «ارنستو چهگوارا» منتشر شده که رئیسجمهور آمریکا در حال «تکریم» این «شخصیتِ کاملا ضد آمریکایی» است. «چهگوارا» که در کنار برادران «کاسترو» نقش مهمی در انقلاب کوبا داشته، پس از آن، به قصد صدور انقلاب کوبا به کشورهای دیگر آمریکای لاتین رفت و سرانجام در کشور بولیوی، توسط نیروهای نظامی این کشور و با کمکهای اطلاعاتی-امنیتی سازمان سیا، دستگیر و بلافاصله تیرباران شد.
دیپلماسی آمریکایی، تفاوتی بین کشورهای کمونیستی، مسلمان و … قائل نمیباشد. یانکیها میخواهند همه جای دنیا را تحت سلطهی خود داشته باشند و فقط «روشها»ی کدخدایی آنها متفاوت است؛ مثلا معروف است که دموکراتها بیشتر از جمهوریخواهان، به مذاکره و سیاستهای تحریمی علاقه مندند و جمهوریخواهان آمریکایی نیز بهترین راه حل اعمال قدرت را در جنگ نظامی میدانند، اما هدفگذاری هر دوی آنها تابع راهبرد کلان نظام امپریالسم است که فقط در چگونگی سلطه بر کشورها اختلاف نظر دارند.
برای آمریکاییها فرقی نمیکند که هنوز کوباییها، «ارنستو چهگوارا» و قهرمانی نظیر «فیدل کاسترو» را دوست دارند، بلکه در صددند تا با ترفندهای دیپلماتیک و با استفاده از امپراطوری رسانهای و جوسازیهای فوق حرفهای که در اختیار آنهاست، اینگونه القاء کنند که خواهان صلح و دوستی با دشمنان دیرینهی خود میباشند و در این راه حاضرند در کنار «یادمان» فردی که تمام زندگی خود را در مبارزه با سلطهی آمریکایی صرف کرده است، عکس یادگاری هم بگیرند.
در ایران نیز تئورسینهای جبههی روشنفکری از مدتها پیش در تلاشاند تا افکار و اندیشههای امام خمینی(ره) را به موزهی تاریخ بسپارند و از خمینی، فقط مقبرهای بسازند و در ۱۴ خرداد به مزارش ادای احترام نمایند. همانگونه که در آمریکای لاتین نیز روشنفکرانِ لیبرال، همهی تلاش خود را میکنند تا راه مبارزاتی رهبران ضد آمریکایی را نکوهش کنند.
این اقدام باراک اوباما، مُهر تأییدی بر پروژهی «تغییر سیرت» انقلاب اسلامی میزند که از مدتها پیش با شعار «اصلاح» و سپس «اعتدال»، در بین سیاستمداران ایرانی، یارگیری میکند. هیچ فرقی هم ندارد که مردم هنوز «خمینی» را دوست دارند و برایش احترام قائلاند؛ چرا که سلطهطلبان میتوانند پس از تماسهای تلفنی و دستدادن با سران ایرانی، در مرقد مطهر امام هم حاضر شوند و در آنجا نیز عکس یادگاری بگیرند.
مقام معظم رهبری از مدتها پیش نسبت به پروژهی تطهیر چهرهی آمریکا و تلاش برای باورپذیری منطق آمریکایی در بین نخبگان و مردم هشدار جدی دادند و فرمودند: «آمریکا، همان آمریکای قدیم است؛ اما عدهای مغرض و یا سادهلوح تلاش میکنند این دشمن توطئهگر را در افکار عمومی ملت به فراموشی و غفلت بسپارند تا آمریکا در فرصتی مناسب خنجر را از پشت فرو کند.»۱
ایشان همچنین در سخنرانی خود در حرم رضوی بیان داشتند: «شما وقتی در مقابل دشمن در حالی که میتوانید ایستادگی کنید، عقب نشینی کردید، دشمن جلو میآید و متوقف نمیشود. این همان چیزی است که بارها عرض کردهام. این تغییر سیرت جمهوری اسلامی است. ممکن است صورت باقی بماند ولی از محتوای خود به کلی تهی شود.»
با این وجود، اما هنوز عدهای از نخبگان کشور که اتفاقاً مسئولیتهای مهمی نیز بر عهده دارند، کماکان بر طبل توخالی مذاکره با آمریکا و معجزهی «برجام» سخن میگویند و معتقدند که گره کور اقتصاد و فرهنگ را میتوان با ارائهی بازی «برد-برد» گشود. غافل از آنکه یکی از مسائل مهم در مذاکرات، که بنا به قول دولتمردان عرصهی بده و بستان است، دادن امتیازاتی به طرف مقابل است که جمهوری اسلامی، طی مذاکرات هستهای، عمدهی امتیازات بزرگ خود را به طرف مقابل بخشید و در عوض به دستاوردهایی بر روی کاغذ دست یافت. اما مقامات دولت یازدهم باید بگویند که در برجامهای ۲، ۳ و… چه امتیازات انباشتهای را در اختیار دارند که در ازای آنها، مثلا تحریمهای حقوق بشر و تروریسم ایران روی کاغذ لغو شوند؟
۱٫ بیانات در سالروز تسخیر لانه جاسوسی؛ ۹۴/۰۸/۱۲