به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از آنا، مقدمه و متن این مصاحبه در ادامه می آید: بعضی از بازیگران طنز با وجود تمام تواناییهایی که دارند لازم نیست کار خاصی مقابل دوربین انجام دهند. آنها همین که مقابل دوربین حاضر شوند باعث نشستن لبخند روی لبهای مخاطب میشوند. علی صادقی ازجمله همین بازیگرهاست. او که چهرهاش در عرصه طنز برای مخاطبان مجموعههای طنز شناخته شده است اکنون دل پر دردی دارد، از یک طرف به دلیل دو مشکلی که داشته، درگیر کارهای حقوقی و قضایی است و از طرفی میگوید بیکاری در سینما زندگی را برای بازیگران دچار مشکل کرده است. فکر میکنید دلیلش چیست؟ زمانی که وارد این حرفه شدید چقدر به جنبه شهرت در این حرفه توجه داشتید؟ با توجه به این که شما به عنوان بازیگری طناز شناخته میشوید نقش جدی هم تا به حال به شما پیشنهاد شده است؟ به نظرم دلگیر و ناراحت هستید. شما که روحیه شادابی داشتید… در مورد حال و هوای سینمای طنز در چند سال اخیر چه نظری دارید؟ شنیدهام که مشکلاتی در صفحه مجازی و اینستاگرام برایتان پیش آمده. درست است؟ بریم سراغ فیلم سینمایی«۵۰ کیلو آلبالو»، این فیلم چه ویژگیهای داشت که مطابق ملاکهای شما بود و باعث شد شما بازی در آن را بپذیرید؟ فاکتورهای جذب مخاطب این فیلم از نظر شما چیست؟ به نظرم شخصیتی که بازی کردید کمی روانپریش بود. برای رسیدن به وجه روان پریشانه این شخصیت مشاهداتی از نزدیک داشتید یا فقط تمرین میکردید؟ تعاملات شما با دیگر بازیگران فیلم چطور بود؟
برای انتخاب نقشهایتان با کسی هم مشورت میکنید؟
نه. الان متاسفانه شرایط کار ما نامناسب شده و خیلی از همکاران من بیکار هستند. شغل من بازیگری است و با توجه به شناخت مردم هر کاری نمیتوانم بکنم. مردم هم مرتب میپرسند چرا فیلم بازی نمیکنی. دیگر نمیدانند که نقشی به ما پیشنهاد نمیشود.
واقعا نمیدانم. میخواهند دستمزد پانزده سال پیش را به ما بدهند که من معلوم است قبول نمیکنم. من برای چه باید دستمزد پانزده سال قبل را بگیرم و با تورم الان زندگی کنم؟ دلایل این بیکاری زیاد است.
من ده ساله بودم با برنامه کودک وارد این حرفه شدم و اصلا به این حرفها فکر نمیکردم.
یکبار برای بازی در یک فیلم سینمایی آقای محسنینسب نقشی جدی به من پیشنهاد کردند که در ارمنستان فیلمبرداری میشد، اما در تهران به من توضیحاتی دادند که وقتی به ارمنستان رفتم دیدم کاملا نقش جور دیگری است! آن موقع احساس کردم در یک سطح بسیار پایین میخواهند فیلمی اکشن بسازند! به همین خاطر همانجا کنارهگیری کردم. نخواستم آن کار را انجام دهم که طرفدارانم را از دست بدهم.
روحیه شاداب دیگر کجا بود! الان چند بار از طرف برنامه خندوانه به من گفتند بیا مردم را بخندان، اما واقعا روحیهاش را ندارم که در برنامههای طنز شرکت کنم. الان ۲ سال است که کسی پولم را سر خانهای خورده و من دائم در رفت و آمد به دادسرا هستم و هیچکس هم نمیپرسد کجایی و چکار میکنی! من حتی در اخبار هم این مشکلم را مطرح کردم، اما انگار کسی نمیشنود! از آن طرف مثلا سالها پیش من در کاری با حقوق همان سال بازی کردم، اما آن کار بارها و بارها باز پخش شده. خب این درست نیست من یک بار حقوق گرفتم و الان مدتهاست که بیکار هستم، اما کارم بارها و بارها از شبکه پخش میشود. مردم تصویر من را روی صفحه تلویزیون میبینند که برای بار چندم مینشینند و فلان سریال را تماشا میکنند. حداقل بیایند پول تکرار کارهایمان را به ما بدهند.
در کشور ما طنز به آن معنا وجود ندارد. تعریف طنز در کشور ما با تعریف آن در همه جای دنیا متفاوت است. اینجا بیشتر لودهبازی دیده میشود تا طنز. البته دوست دارم در اینجا یک نکتهای را هم بگویم. من به آقای فرهادی و شهاب حسینی برای افتخار ملی که به دست آوردند تبریک میگویم و خیلی هم از این بابت خوشحالم، اما نمیدانم چرا هیچ وقت فیلمهای شاد ما در عرصههای بینالمللی جایزه به دست نمیآورند! نمیدانم این چه سیاستی است که فیلمهای تلخ را پررنگ میکنند! شاید میخواهند کارگردانهای ما به نمایش سیاهیها تشویق شوند!
بله. من صفحه خودم را در اینستاگرام دارم، اما صفحهای هم هست به نام علی صادقی دات اورجینال که فالوئرهای زیادی هم دارد و پسر یکی از بازیگران آنجا را میگرداند. یک روز آقایی به من زنگ زد که این فرد فالوئرهای تقلبی زیادی را برای صفحهای به نام من از او خریده. این پسر از طریق این صفحه مزاحمتهای زیادی را برای خانمهای بازیگر به وجود آورده و برای من گرفتاری درست کرده. من به پلیس فتا هم گزارش کردم، اما تا به حال که رسیدگی نشده است.
در وهله اول این که آقای حقیقی را خیلی دوست دارم و ایفای نقش در فیلم ایشان باعث افتخار من است. ضمن این که بازی در سینما و تلویزیون ایران ملاک و معیار خاصی ندارد. من خودم خیلی وقت است که بیکارم و به همین سبب منتظر پیشنهاد بازی هستم. خیلیها مثل من هستند و برایشان ملاک و معیار اصلا مطرح نیست.
این فیلم کارگردانی خیلی خوب و دقیقی دارد. مانی حقیقی واقعا آدم کاربلدی است. از هیچ سکانسی سرسری نمیگذرد و با تمام بازیگران تمرین میکند. او آنقدر تمرین میکند که نتیجهای که میخواهد را به دست آورد. بازیگران فیلم هم چهرههایی دوست داشتنی بودند که مردم دوستشان دارند. دیگر این که تولید منظمی داشتیم و…
به نظر من که روان پریش نبود. او راحت بود و کت و شلواری نبود. بالاخره دختر مورد علاقه اش را داشتند شوهر میدادند و او به هم ریخته بود. هر کسی هم جای او بود همینطور میشد.
سکانسهایی که من در آن بودم کم بود و بنابراین خیلی در آنجا حضور نداشتم، اما در همان اندازهای هم که بودم رابطه خوبی بین بچهها وجود داشت.