به گزارش “دانشجوآزاد” هر خیزش و انقلابی در هر جامعه ای برمبنای یکسری اصول و خواسته ها رقم می خورد که شعارها نیزلب مطلب و لب خواسته آن جامعه می باشند که آن ملت نیز بر سر دست می گیرند. در واقع هر انقلابی برمبنای یکسری کلیدواژه ها تعریف می شود و براساس آنها استوار است. برای مثال میخائیل گورباچف رهبر شوروی، تنها با ارائه دو واژه جدید بنام “گلاسنوست” (به معنی اصلاحات در زمینه مسائل اجتماعی، آزادی بیان) و “پرستریوکا” (به معنی بازسازی و اصلاحات اقتصادی) در مقابل دو واژه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ یعنی “مبارزه با امپریالیسم” و “برابری”، ظرف چند سال ابرقدرت شوروی را نابود کرد.
انقلاب بهمن ۵۷ ملت ایران نیز مبانی و اصولی داشت که درآن سالها مطرح و چارچوب و خط مشی حاکمیت قرار گرفت و رفته رفته واژه انقلابی در ادبیات سیاسی ما هر روز نقش پررنگ تری را ایفا کرد. درواقع واژه انقلابی به افرادی اطلاقمی شد که در مسیر میل به آرمانهای انقلاب سال ۵۷ گام بر می داشتند.
مهمترین شاخصه ها و آرمانهای انقلاب را با مراجعه به سخنان و مکتوبات حضرت امام خمینی (ره) و نیز سخنان حضرت امام خامنه ای (حفظ ا…) اینچنین می توان بیان کرد:
- ساده زیستی و نفی اشرافیت
- داشتن روحیه استقلال طلبی و نداشتن وابستگی به قدرت های خارجی
- مردمی بودن و خود را از مردم جدا نکردن
- پرهیز از سیاست زدگی
- پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی
- هدف گیری مستمر آرمانها و همت بلند برای رسیدن به آنها
- پایبندی به استقلال همه جانبه کشور
- حساسیت در برابر دشمن و تبعیت نکردن از او
- تقوای دینی و سیاسی
در واقع ملت ایران برای تحقق این اصول و آرمانها از سالها قبل از وقوع انقلاب اسلامی دست به کار شده بودند، بدون شک امیرکبیر یک انقلابی بود که درراستای اسنقلال طلبی و همچنین تبعیت نکردن از دشمن جهاد کرد و در این راه رخت سرخ شهادت بر تن پوشاند، بدون شک شیخ فضل ا… نوری که در راه پیاده کردن احکام قرآن و اسلام (که همان مسیر واقعی سعادت و توسعه حقیقی می باشد) مظلومانه به شهادت رسید یک انقلابی بود، و در تاریخ بسیارند انقلابیونی امثال این بزرگان که هدف والایشان رسیدن به حیات طیبه و زندگی سعاتمند و در یک کلام رسیدن به مسیری است که امروز تحت عنوان احیا تمدن اسلامی مطرح می باشد.
اما با ظهور انقلاب اسلامی مسیر دستیابی به این آرمانها بسیار هموارتر از پیش رقم خورد و این نظام و این حکومتی که تحت عنوان “جمهوری اسلامی” مطرح می باشد بستری برای حرکت مضاعف در راه رسیدن به آرمان نهایی این انقلاب بوجود آورد. البته توجه کنیم که “جمهوری اسلامی” تا زمانی ارزش دارد که در مسیر میل به آرمانهای اصیل انقلابی باشد.
و اگر روزی رسید که جمهوری اسلامی آرمانهای انقلاب را با خود نداشت آن روز فاتحه انقلاب خوانده است. حتی اگر خود “جمهوری اسلامی” به لحاظ حکمرانی بر کشور هم قوی باشد و یا به هر لحاظ دیگری که یک مجموعه حاکمیتی برای تسلط بر کشورنیاز دارد هم قوی باشد ولی روح انقلابی و آرمانهای انقلاب در آن مرده باشد؛ چنین حکومتی حتی اگر اسمش “جمهوری اسلامی” هم باشد هیچ ارزشی ندارد و مانند یک پیکر بی روح و مرده است، چون روح جمهوری اسلامی آرمانهای انقلاب است.
حال اگر با این تعریف و نکاتی که پیرامون واژه “انقلابی” و “انقلابیگری” عرض شد به مسئله نگاه کنیم در می یابیم که انقلابی بودن به هیچ عنوان به سن و اسم و رسم و ظاهر و تیپ و قیافه نیست. چه بسا امثال ما دانشجویانی که اصلا نه امام خمینی دیده ایم و نه بهمن ۵۷ دیده ایم با شناخت دقیق شرایط و تلاش برای حفظ آرمانهایی از انقلاب که به آنها دست یافته ایم و همچنین تلاش برای دست یابی به آرمانهایی که هنوز به آنها نرسیده ایم انقلابی نامیده شویم اما خیلی از پیرمردان خسته دل پایبند دنیا شده و نالان از میدان انقلابیگری که تا دیروز بابت انقلاب سخت ترین شکنجه های ساواک را هم دیده اند دیگر در مجموعه انقلابیون جایی نداشته باشند.
سوالی که مطرح است:
اگرنفی اشرافی گری و تبعیض و فساد جز آرمانهای انقلاب است چطور ما می توانیم درمجموعه حاکمیتی و مدیریتی جمهوری اسلامی حقوق های نجومی و اختلاس و چپاول بیت المال را ببینیم و فریاد نزنیم و دادخواهی نکنیم ولی خودمان را انقلابی بدانیم؟ چطور می توانیم آقازاده هایی که در این کشور از دل کارگزاران بیرون آمدند و بیت المال را تبدیل به مال البیت خودشان کردند را ببینیم و ساکت بنشینیم؟ چطور می توانیم فریاد نزنیم؟ چطور می توانیم سکوت از سر مصلحت اندیشی در قبال اشتباهات عدیده گروهی در دولت قبل را ببینیم و از کنار آن راحت بگذریم؟
اگر ایجاد امت واحده در سایه بیداری اسلامی و نفی حاکمیت جهانخواران برمسلمین جز آرمانهای انقلاب است چطور می توانیم جریان انحرافی ای که از دل دولت نهم و دهم بوجود آمد و بیداری انسانی را به جای بیداری اسلامی مطرح کرد را در راستای انقلابیگری بدانیم؟
اگر حفظ استقلال کشور شرط انقلابی بودن است چطور می توانیم امثال عده ای را که سیستم موشکی و دفاعی را لازمه حفظ امنیت کشور نمی داند و نپرداختن به بحث دفاعی را لازمه رشد و پیشرفت کشور می داند را از دایره ی جهالت، خیانت، حماقت جدا بدانیم؟ و چطور می توانیم امثال خاتمی، موسوی و کروبی را که سال ۸۸ کشور را به پرتگاه کشاندند و به نظام اسلامی خیانت کردند و هنوز هم خسارت های آن سالها برای کشور ادامه دارد را یاغی بر انقلاب ندانیم؟ بماند که ساکتین فتنه نیزدر مسیر براندازی همراه اینان بودند وبه درستی “نانجیب” خوانده شدند.
امروز داریم دور زدن عده ای را از دوربرگردان انقلاب می بینیم، کسانی که طمع دنیا فریبشان داده، خسته اند از انقلابی بودن و به قول معروف می خواهند جوجه انقلاب را که به دست خودشان بزرگ شده را سرببرند و بخورند! اما با افتخار ما دانشجویان و جوانان نسل سومی آبرویمان این است که خودمان را جزءرویشهای انقلاب و ادامه دهنده آرمانهای آن می دانیم و به عنوان چشم بیدار و انقلابی این ملت همواره آرمانهای انقلاب مدنظرمان هست و هر کجایی که مجموعه ای در این کشور از خط انقلاب جدا شد فریاد می زنیم و پیوسته برای حفظ نظام اسلامی و حرکت در مسیر درست و انقلابی اش به ترمیم آن خواهیم پرداخت.
نویسنده: صادق فاریابی
این یادداشت دریافتی می باشد و لزوما منعکس کننده عقاید سایت دانشجو آزاد نیست