به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از ناز امرور کارنامه شهاب حسینی نکات جالبی را به ارمغان می آورد. او با ایفای نقش جوانان مثبت اندیش و خوش رفتار طبقه متوسط و متوسط رو به بالا در تلویزیون و سینما درخشید و کم کم دست به شکستن این شمایل زد. حسینی هر چند در کارنامه اش فیلم های معمولی و بد هم کم ندارد اما انتخاب های خوبش واقعا خوب بوده اند.
او در ابتدای راهش قبل از این که برای ایفای نقش های اصلی در سینمای ایران مورد توجه قرار بگیرد، تجارب ارزشمندی را در ایفای نقش های مکمل کسب کرد. این بازیگر که سیما و فیزیک و بیان خوبی هم داشت، واقعا خاک صحنه خورد و خودش را بالا کشید و این برایش یک امتیاز مثبت است. شاید به همین دلیل است که معمولا کسی بابت موفقیت او دچار بغض و حسد نمی شود.
شهاب حسینی دارد مزد زحمات خودش را می گیرد و هوشمندی در انتخاب نقش را. در این مرور مختصر تلاش کردیم تا نقش های متفاوت و مهم سینمایی او را گلچین کنیم. در این سیر از دو فیلم مهم او مثل «خانه پدری» و «فروشنده» گذر کردیم چون هر دو هنوز اکران عمومی نداشته اند.
مجید در فیلم واکنش پنجم – ۱۳۸۱
این مرد حرف نمی زند
شهاب حسینی در دومین سال حضورش در عرصه سینما یک نقش فرعی عجیب را در فیلمی زنانه از تهمینه میلانی بازی کرد. «مجید» جوان تودار و غریب این فیلم نیز مثل زن برادرش فرشته (با بازی نیکی کریمی) اسیر پدری دیکتاتور بود که خواسته هایش را بر اعضای خانواده تحمیل می کرد. ویژگی این نقش آن بود که دیالوگ چندانی نداشت. مجید تنها باید از طریق رفتار و میمک و نگاه خود احساسش نسبت به رخدادهای خانوادگی را نشان می داد و آشکار می ساخت. در این نبرد نابرابر بیشتر هوادار زن برادر خویش است و نمی خواهد به خواسته پدر تن بدهد و بعد از فوت برادر با فرشته ازدواج کند.
نقش شاید جای مانور چندانی نداشت اما گیرا بود و نامزدی سیمرغ نقش مکمل را برای حسینی به ارمغان آورد. برای شهاب حسینی شاید بیشتر ویترین فیلم اهمیت داشت و حضور در کنار بازیگرانی چون نیکی کریمی و جمشید هاشم پور. این جرقه موفقیت بود و در همان زمان اکران فیلم این ورسیون غریب از شهاب حسینی برای خودش هوادارانی پیدا کرده بود و تهمینه میلانی نیز در اکران خصوصی فیلم از بازی خوب او در این نقش مکمل دشوار گفته و او را ستوده بود.
بابک در فیلم شمعی در باد – ۱۳۸۲
آهسته وحشی می شوم
یکی از نقش های مهم شهاب حسینی در کارنامه سینمایی اش شخصیت بابک در فیلم «شمعی در باد» ساخته پوران درخشنده است. اهمیت این نقش البته بیش از آن که در عرصه سینمای ایران باشد، در روند کار خود شهاب حسینی آشکار می شود. حسینی با ایفای نقش یک ضد قهرمان عیاش و بی اخلاق و رو به افول توانست تا حدی آن چهره نظیف و اخلاقی کلیشه شده خود را بشکند. با این نقش بود که شهاب حسینی توانست هم در جشنواره فجر و هم در جشن خانه سینما نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شود و این مهر تاییدی بود بر پذیرش او به عنوان یک بازیگر تازه نفس و خوب در سینمای ایران.
نقش بابک جای کار زیادی داشت. جوانی خوشگذران که معتاد به مصرف داروهای روان گردان و توهم زاست و ابتدا به زندان می افتد و بعد متوجه می شود که به ایدز مبتلا شده و نهایتا هم کارش به جنون و آسایشگاه روانی می کشد؛ پیداست که ایفای نقشی با این همه چالش نیازمند توانایی بالای بازیگر بوده و حسینی هم توانست به بهترین شکل ممکن از پس ایفای نقش این شخصیت نامتعارف و چند لایه بربیاید و مورد تحسین کارشناسان قرار بگیرد.
کوروش زند در فیلم سوپراستار – ۱۳۸۷
رسیدن به پر سیمرغ
سومین فیلم این فهرست را هم باز یکی از زنان کارگردان سینمای ایران ساخته و این هم برای خودش نکته جالبی است. چند سالی بود که شهاب حسینی با فیلم هایی نسبتا معمولی به کارش ادامه می داد اما تهمینه میلانی به سراغش آمد و این بار یک نقش خیلی خوب برایش تدارک دید. کوروش زند یک بازیگر مشهور سینماست که دارد به سمت یک زندگی بی بند و بار پیش می رود اما حضور دختری که مدعی است دختر بازیگر از همسر سابق اوست وارد زندگی اش می شود و او را متحول می سازد.
این فیلم هم گیشه موفقی داشت و هم تبدیل شد به یک نقش اول مهم در کارنامه شهاب حسینی. حسینی خصایص لازم برای بازی در نقش یک سوپراستار را داشت و در عین حال عصبیت و تندخویی او و فروپاشی اش در مواجهه با معضل های زندگی شخصی و خانوادگی اش را به خوبی بازتاب می داد.
این نقش برای شهاب حسینی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره فجر به ارمغان آورد تا سالی رؤیایی برایش رقم بخورد. در جشن منتقدان سینمای ایران هم یکی از بهانه های دریافت تندیس بازیگری، همین حضورش در فیلم سوپراستار بود. شهاب به اوج رسید.
احمد در فیلم درباره الی – ۱۳۸۷
یه پایان تلخ…
سوپراستار سینمای ایران این بار در فیلمی ظاهر شد که تقریبا هیچ نقش اولی در آن وجود نداشت اما فیلمی بسیار مهم بود در آن سال و در کل تاریخ سینمای بعد از انقلاب ایران. او در فیلم «درباره الی» اصغر فرهادی در نقش جوان از فرنگ برگشته و تحصیلکرده ای ظاهر شد که اصلا آمدن الی به سفر شمال به واسطه درخواست او بوده.
شهاب حسینی با یک بازی کنترل شده و کاملا طبیعی و بدون اوراکت توانست لحظات بسیار ماندگاری را در فضای پر تنش فیلم ثبت کند. احمد شخصیتی است که در طول داستان کم کم به سطح اول قصه پیوند می خورد و بزنگاه های مهمی از فیلم را در اختیار دارد. تک جمله این شخصیت در دیالوگ طولانی اش با الی دیگر به بخشی از فرهنگ عامه تبدیل شده «یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه».
عصبیت و استیصال او در لحظاتی از فیلم، فوق العاده طبیعی و تاثیرگذار از کار در آمده و آن تکیه کلام اسفبار «ای وای، ای وای» حقیقتا دلهره و تاثر بیننده را برانگیخته می کند. شهاب حسینی در این فیلم یک بازی کامل و بی نقص ارائه داد و مورد تقدیر جشنواره فجر، جشن خانه سینما و جشن انجمن منتقدان نیز قرار گرفت. بعد از بازی در بیش از ۲۰ فیلم، سرانجام شهاب حسینی به متنی رسید که تمام توانایی های خود را در آن رو کند.
امین در فیلم پرسه در مه – ۱۳۸۸
قواعد جنون
شهاب حسینی در «پرسه در مه» ایفاگر نقش جوانی هنرمند بود که در کار خلاق هنری خود به بن بست رسیده و هر چند رگه هایی از نبوغ را در شخصیت او می توان دید اما این نبوغ با نوعی جنون گره خورده است. چنین است که امین به خاطر رفتار نامتعارفی که دارد، هم به دیگران و هم به خود ضربه می زند. او خود را استعدادی در حال تلف شدن می پندارد اما راهی برای برون رفت از این وضعیت فلج کننده پیدا نمی کند و به همین دلیل مدام پریشان حال تر می شود. اختلاف او و همسرش نیز دم به دم فزونی می یابد و البته پایان چندان تراژیکی در انتظارشان نیست.
با این که فیلم با نقدهای متفاوت مثبت و منفی مواجه شد اما همه در یک نکته متفق القول بودند. بازی شهاب حسینی بسیار عالی و کم نقص بود. به این ترتیب باز هم در جشن خانه سینما و جشن انجمن منتقدان سینمای ایران جوایزی در انتظار او بود.
تز فیلم این بود که در دنیای درونی و بیرونی این موسیقی دان پر از کشمکش و استیصال باشد و حسینی توانایی خود را در باز نمایاندن این استیصال و کشمکش و پریشانی به خوبی نشان داد و به این ترتیب یک بازی خوب دیگر را در کارنامه خود ثبت کرد.
حجت در فیلم جدایی نادر از سیمین – ۱۳۸۹
من جوشی ام
یک شاه نقش دیگر باز هم در فیلمی از اصغر فرهادی و آن هم چه فیلمی؛ فیلمی که تمام خرس های فستیوال برلین را توی کوله بارش ریخت و جایزه اسکار فیلم خارجی را هم نصیب کارگردانش کرد و نقطه اوجی بود برای سینمای شهری و ملودرام ایران. شهاب حسینی در این فیلم در شمایلی ظاهر شد که پیش تر از او ندیده بودیم؛ حجت یک کارگر از طبقه فرودست اجتماعی بود که درگیر گرفتاری شدید مالی است و حالا متوجه شده همسرش بدون اطلاع او پرستاری از پیرمردی را برعهده داشته و در درگیری با پسر پیرمرد فرزندش سقط شده.
او همان طور که در یکی از دیالوگ هایش می گوید یک آدم جوشی و آتشین مزاج است. عصبیت او در این فیلم فوق العاده تاثیرگذار است. لحظه خودزنی او در پایان فیلم و لحظه مواجهه اش با نادر در بیمارستان و نیز سکانس های بازجویی تماما می توانند در زمره بهترین دقایق هنر یک بازیگر در سینمای ایران جای قرصی داشته باشند.
شهاب حسینی در این فیلم به معنای واقعی کلمه یک بازی بدون ایراد و سرشار از ظرایف تکنیکی ارائه داد و نشان داد هر چند موفقیت های بسیاری را پشت سر گذاشته، همچنان مایل به پیشرفت است و حاضر است مدام خود را به چالش بکشد.
مصطفی در فیلم یکی می خواد… – ۱۳۹۰
به نام پدر
مصطفی نقشی بود فرعی اما متفاوت، شهاب حسینی این بار در نقش یک مرد به خاک سیاه نشسته ظاهر شد. مردی که زمانی برای خودش برو و بیا و زندگی به سامانی داشت و در اثر ورشکستگی حالا اسیر زندان شده است و چالش بزرگی پیش رویش قرار گرفته؛ باید رضایت بدهد که اعضای بدن دختری که از همسر سابقش دارد و حالا به کما رفته را به فردی دیگر پیوند بزنند. او اما با این که قلبا انسان خبیثی نیست به فراخور وضعیت بسیار سختی که در آن گرفتار شده سعی می کند بر سر این رضایت معامله کند و آزادی خود را بخرد.
شهاب حسینی در سکانس های اندکی که در «یکی می خواد باهات حرف بزنه» حضور دارد، توانسته حضور موثری داشته باشد و در دیالوگ هایی پر تنش با همسر کنونی و همسر سابقش به خوبی حس و حال درونی شخصیت را به نمایش بگذارد.
تمام تلاش او برای نمایاندن همین دوگانگی و کشمکش درونی است. در میان نقش های متفاوتی که از شهاب حسینی دیده ایم، این یکی البته شاید از همه مهجورتر باشد. اکثرا از این فیلم، بازی متفاوت یکتا ناصر را در نقش یک زن سنتی کرمانی به خاطر دارند اما بازی بی ادعا، ساده و چشم نواز شهاب حسینی را نباید از خاطر برد، خصوصا جایی که در پایان فیلم احساس پدرانه خود را نشان می دهد.
رضا در فیلم حوض نقاشی
مرد فیل نما
برای نخستین بار شهاب حسینی در نقش یک معلول ذهنی ظاهر شد. شخصیت رضا در فیلم «حوض نقاشی» چالش بزرگی بود برای او که معمولا ظاهرش در فیلم هایی که در کارنامه داشت، دست نخورده باقی مانده بود. این بار او مجبور بود چهره اش را دفرمه کند، برای لحن و بیانش تدابیری بیندیشد که شبیه معلولان ذهنی شود و در عین حال حرکات بدنش را به آنها شبیه سازی کند.
بازی او در این فیلم بازخوردهای متفاوتی داشت. عده ای او را به اوراکتینگ متهم و عده ای بازی اش را بسیار پسندیدند و باورپذیر تلقی کردند. به هر حال داوران جشن خانه سینما کار او را پسندیدند و نامزد دریافت تندیس بازیگر اصلی شد. او در جشنواره لیسبون البته توانست جایزه مشابهی به دست بیاورد. نکته اصلی اما نه گرفتن یا نگرفتن جایزه که پذیرفتن نقشی چنین متفاوت و پر زحمت بود برای بازیگری که در دوران اوج کار خود قرار داشت.
او و نگار جواهریان زندگی یک زوج عقب مانده ذهنی را با تمام فراز و نشیب هایش به شکلی مطلوب بازآفرینی کردند و شاید یکی از دلایلی که فیلم در جشنواره فجر برگزیده مخاطبان شد، بازی درخشان آن دو بود. شهاب حسینی به نوعی دشوارترین نقش زندگی خود را هم با موفقیت پشت سر گذاشت.
شهاب حسینی در ساکن طبقه وسط – ۱۳۹۲
شهاب در نقش شهاب
طبیعتا هر بازیگری جای شهاب حسینی بود و چنین کارنامه متنوع و پر چالشی را پشت سر خود داشت، با اعتماد به نفسی مشابه به سراغ چنین پروژه عجیب و سنگینی می آمد. شهاب حسینی سرانجام پشت دوربین رفت و کارگردان شد و البته در بخش عمده ای از فیلم، خودش را کارگردانی کرد.
ساکن طبقه وسط بیش از این که فیلم خوب یا بدی باشد، یک نمایشگاه از استعدادهای بازیگری شهاب حسینی است. او در این فیلم به قالب شیخ صنعان، شهاب الدین سهروردی، مولانا، سقراط، راجر واترز، کرت کوبین، ایزاک نیوتن، چه گوارا، زکیا، مسیح، فرهاد مهراد و بازیکن تیم بارسلونا در می آید. بازی او در این فیلم، هنرمندانه و چشم نواز است و برخی از کاراکترهای فیلم را بسیار زنده و جذاب خلق کرده اما خود فیلم چندان همدلی و ستایش منتقدان را برنیانگیخت.
شهاب حسینی در این تجربه خیلی شخصی و دلی هر آنچه خواست به انجام رساند و به احتمال زیاد باید فیلم جایگاه ویژه ای برای خودش داشته باشد. این پروژه جاه طلبانه را شهاب حسینی پس از ۱۲ سال حضور مستمر در سطح اول سینمای ایران به دست گرفت و گویا بابت این پایمردی و موفقیت چنین فیلمی را به خود و هوادارانش جایزه داد. جایزه خوبی هم بود در نوع خودش.
خسرو در فیلم برادرم خسرو – ۱۳۹۴
دیوانه علیه دیوانه
بار دیگر شهاب حسینی در قالب آدمی با گرفت و گیرهای خاص روانی، خسرو در این فیلم مردی جوان است که از آسایشگاه روانی مرخص می شود و در منزل برادرش اقامت می کند اما رفتار عصبانی و عصبی و خوشایند برادر و اطرافیانش نیست و کم کم مواجهه آن دو به یک دوئل روانی عجیب تبدیل می شود. خصوصا که او با فرزند برادرش رابطه دوستانه بسیار خوبی پیدا کرده و این امر از نظر والدین آن کودک خطرناک است.
شهاب حسینی که رگه هایی از شخصیت حجت فیلم «جدایی نادر از سیمین» را هم در این فیلم با خود حمل می کند بسیار خوب توانسته از پس نقش برآید و همدلی تماشاگر را به سمت خسرو برانگیخته کند؛ چیزی که به نظر می رسد مهم ترین و اصلی ترین خواسته کارگردان فیلم هم بوده است.
یکی از درخشان ترین لحظات فیلم جایی است که آژیر دزدگیر ماشینی در کوچه به صدا در آمده و خسرو از خواب می پرد و جنون زده به خیابان می رود و وقتی صاحب ماشین را پیدا نمی کند، با لگد شیشه ماشین را خرد می کند. برخورد او در برابر ظاهر خونسرد و متین ناصر هاشمی در نقش برادرش نیز بسیار کنتراست جالبی ساخته است