به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از خبرگزاری دانشجو، «سال ۵۵ و ۵۶ چند نوبت که خدمت شهید مطهری رسیدم، جزواتی دست ایشان بود و مطالعه میکرد. به من گفت آیا این جزوهها را دیدهای؟ نگاه کردم و پاسخ دادم بله دیدهام. گفت ببین با اسلام چه کار میکنند؟ این سخن را با عصبانیت بیان کرد، آنقدر که تمام بدنش میلرزید. میگفت اینها میخواهند قرآن را چنین تفسیر کنند و میخواهند آیات قرآن را اینچنین تحریف شده به نسل جوان ما معرفی کنند.» روحانی روز چهارشنبه در میان آموزگاران آموزش و پرورش از جماعتی گفت که علامهی شهید در دوران مبارک حیات خود، در نبرد فکری و ایدئولوژیک با آنان بود. کسانی که آقای رییس جمهور آنها را معتقدان به «اسلام انقلابی» میداند، و به عنوان قاتلان مطهری معرفی کرد. اما ماجرای آن تفاسیر انحرافی که خشم استاد شهید را برانگیخت، چه بود؟ چه کسانی مطهری را به شهادت رساندند؟
ماجرای تفاسیر قرآنی که مطهری را برآشفت، چه بود
احتمالاً از اواخر دههی چهل آن جلسات تفسیر کذایی شروع شد. مسجد جوستان در نیاوران تهران، جایی بود که سید محمد موسوی خوئینیها برای نخستین بار جلسات تفسیر قرآنش را راه انداخت. جلساتی که خیلی زود و در فضای خفقان سلطنت ستمشاهی، اسمی شد و جوانان بسیاری را پای منبر او نشاند. تفسیری که خوئینیها از قرآن ارائه میکرد، مبتنی بر مبارزه بود و گرایشات مارکسیستی فراوانی داشت. خیلی از کسانی که آن روزها پای تفسیرهای تفنگی او مینشستند، تا سالها کنارش ماندند. خیلیها؛ از عباس عبدی گرفته تا محسن میردامادی. اصلاً سید همانجا کادرسازی کرد، و پدر معنوی کسانی شد که بعد از خرداد ۷۶ به «اصلاحطلب» معروف شدند. مرد خاکستری اصلاحات، در سالهای جوانی اما سرِ پُرشوری داشت. آنقدر که انگار از تمام تعالیم شرع مقدس تنها مبارزه و جهاد را آموخته بود. شاید همین نگاه تکبُعدی و البته گرایشات چپگرایانه، حساسیتهای علامهی شهید، آیت الله مطهری را برانگیخت.
«زمانی که رهبر انقلاب رییسجمهور بودند، با ایشان ملاقاتی داشتم. فرد دیگری نبود. ایشان نقل کردند که یکبار آقای مطهری به من گفتند: «برو و به محمد خوئینیها بگو این تفاسیری که داری از قرآن میکنی، همه خلاف، و تفاسیر مارکسیستی است. به او پیغام بده حتماً پیش من بیاید.» سالها پیش علی مطهری در گفتگو با نشریهی «یادآور» اینها را گفته بود. مطالبی که نشان میدهد تفاسیر موسوی خوئینیها از دیدگاه استاد شهید تا چه اندازه خطرناک و البته انحرافی بودند.
چرا مطهری در برابر خوئینیها ایستاد؟
مطهری سخت در برابر تفاسیر انحرافی خوئینیها ایستاد. حتی در پاسخ کسانی که اقبال جوانان را توجیه مناسبی برای استمرار آن جلسات میدانستند، میگفت: «باید جوانها را با پایهریزی فکر صحیح جذب کنیم. اگر این پایهها صحیح نباشند، در آینده گرفتار خواهیم شد.» مطهری درد دین داشت؛ آینده را میدید. او به خوبی میدانست خوئینیها با تفاسیر تفنگی خود، در حال پرورش نسلی است که خیلی زود برای مردم و البته انقلاب اسلامی دردسر خواهند شد. پیش بینی استاد درست بود. شاگردان تئوریسین خاکستری اصلاحات با تفکرات خشونتطلبانه ای که از استاد به ارث برده بودند، جز بحران آفرینی کار دیگری نکردند. یکی از همین آدمها هم، سرآخر مطهری را ترور کرد. جرم مطهری این بود که میدانست تفکرات خوئینیها و شاگردانش تا چه اندازه برای مردم و این انقلاب خطرناک هستند.
چه کسی مطهری را کُشت؟
اکبر گودرزی پدر معنوی فرقانیها بود. تفکرات جنگطلبانه و خشنی که داشت، باعث شد تا از هر حوزهی علمیه ای که میرفت، اخراج شود. دست آخر اما راهش را پیدا کرد. وقتی که سرشکسته از همه جا پای منبر موسوی خوئینیها حاضر شد. بعدتر شیخ خاکستری اصلاحات، شاگرد خشونت طلبش را برای گسترش تفکراتش راهی مسجد خمسه کرد؛ در قلهک تهران. اینطوری بود که خمسه و جلسات تفسیری که گودرزی به سبک استادش در آنجا راه انداخته بود، پاتوق فرقانیها شد.
علی مطهری در این باره میگوید: «فرقانیها بیشتر متأثر از تفکرات مارکسیستی بودند و با تیپی که با «مسأله حجاب» مشکل داشتند، فرق میکردند. من معتقدم آنها بیشتر متأثر از تفکرات کسانی مانند خوئینیها و یا دکتر پیمان بودند.»
شیخ جعفر شجونی از مبارزین باسابقه انقلابی در گفتگو با خبرگزاری دانشجو، میگوید: «گودرزی به مسجد جوستان رفت و آقای موسویخویینیها هم او را به مسجد خمسه فرستاد. مسجد خمسه در اواسط خیابان سراب در خیابان دولت-یخچال واقع شده است. این مسجد از همان زمان تبدیل به یکی از پایگاههای ترویج افکار گودرزی شد و او بسیاری از اعضای گروه فرقان را در همین جا جذب کرد.»
وی در ادامه افزود: «موسوی خوئینیها این را فرستاد مسجد خمسه، البته آنجا هم نتوانست بند شود. بعد از آن به خانهی حاج آقا تقی اشترخانی رفت. گودرزی به او گفته بود: ۵۰۰ هزار تومان بده! اشترخانی گفت برای چه میخواهی؟ گفت: می خوایم انقلاب کنیم! یک بار؛ نه چند بار همین را تکرار کرد. اشترخانی هم گفت: من از این پولها ندارم! همانجا حاج اقا تقی اشترخانی را کشته بود!»
شجونی درباره خصوصیات رفتاری گودرزی نیز گفت: «گودرزی یک شیخ روانیِ دیوانهای بود که از چند مسجد تهران اخراج شده بود. از مسجد چهل ستون گرفته تا مسجد شیخ عبدالحسین و تا مسجد قبا. آدم احمقی بود. استدلالی هم نداشت.
وی در ادامه به نقل از یکی از دوستان روحانیاش، گفت: «ما پای منبر موسوی خوئینیها بودیم. گودرزی هم بود. خوئینیها حرفهای داغی میزد. بهشتی و مطهری را غیر انقلابی معرفی میکرد. آن شیخ میگفت من به کروبی که پای منبر نشسته بود، گفتم: این جوری که این آدم داغ علیه مطهری و مفتح و بهشتی و باهنر حرف میزند، سرآخر به کمک این دو نفر (یعنی محمود کشانی و اکبر گودرزوی) این ۴ نفر را میکُشند. کروبی هم زده بود روی پای دوست ما، که نه بابا! اما نشان به این نشانی که این طور شد و این ۲ نفر آن ۴ نفر را ترور کردند.»
جواد منصوری هم از اعضای ارشد مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفتگو با خبرگزاری دانشجو در این باره گفت: «در این مورد تا سند قطعی و یا تاثیرگذاری نداشته باشیم، نمیتوان صحبت کرد. ولی اینکه جلسات موسوی خوئینیها برای این گونه افراد که فقط به دنبال حرکات ماجراجویانه و آشوبگرانه و در واقع فتنه انگیزانه بودند؛ مطلب درستی است. آنها به نوعی افکار و عقاید خود را با ادبیات و اصطلاحات به کار برده شده در جلسات موسوی خوئینی ها تطبیق میدانند. گاهی نیز بخشهایی از سخنان مرحوم دکتر شریعتی را به صورت کاملا گزینشی انتخاب میکردند و مورد بهرهبرداری قرار میدادند.»
گودرزی البته خود را به عنوان رییس فرقان قبول نداشت. هرچه بود اما از مؤسسین و پدر معنوی اعضای این گروهک بود. گروهکی که با تفکرات انحرافی خود که عمدتاً برگرفته از سخنان موسوی خوئینیها پدر معنوی اصلاحات بود، بسیاری از سرشناسان و مبارزین انقلاب را ترور کردند.