به گزارش ” دانشجو آزاد ” به نقل از فارس ؛ بهروز کلاته عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در یادداشتی پیرامون مذاکرات هستهای نوشت: آنچه آمریکا را متقاعد کرده بطور جدی پای میز مذاکره بنشیند اهداف و منافعش است و نه «لبخند» یا «ظرافت» دیپلماتهای ایرانی.
در این یادداشت آمده است: بیش از یک دهه از مذاکرات هسته ای ایران با غرب میگذرد اما بعد از توافق سعدآباد هیچگاه غرب و مخصوصا آمریکا ارادهای برای توافق و حتی مذاکره جدی نداشته است. اما چندی است که آمریکاییها و سایر هم قطارانشان بشدت پیگیر مذاکرات هستند تا جایی که حتی صدور یک بیانیه مطبوعاتی هم که نشان دهنده توافق سوری آنها با ایران باشد اهمیتی فوقالعاده پیدا میکند. حال سوال اصلی اینجاست که چرا آمریکایی ها تا این حد در انجام مذاکرات جدی شدهاند و خواهان رسیدن به توافق هستند؟
مسلما در برابر برخی تفاسیر خلاف واقع داخلی که جدی شدن مذاکرات را حاصل «ظرافت» دیپلماسی تیم مذاکره کننده فعلی میدانند باید این سوال را مطرح کرد که چرا همین تیم مذاکره کننده فعلی در یک دهه پیش نتوانست به یک توافق جدی با غرب دست پیدا کند و غرب را راضی به این موضوع کند که ایران حداقل سانتریفیوژهای تحقیقاتیاش را به صورت محدود حفظ کند؟
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آنچه آمریکا را متقاعد کرده بطور جدی پای میز مذاکره بنشیند اهداف و منافعش است و نه «لبخند» یا «ظرافت» دیپلماتهای ایرانی. اما اهداف و منافع آمریکا چیست که باعث شده است آنها به طور جدی به مذاکرات و توافق خوب از منظر خودشان بیاندیشند؟
اولین منفعت آمریکایی ها که با پیگیری جدی مذاکرات تامین میشود این است که متحدان جهانی خود یعنی اروپاییها را حفظ میکند. اروپاییها که دیگر زیر بار اعتصابهای داخلی و اقتصاد بدحالشان کمر خم کرده بودند نمیتوانستند از بازار تجاری پرسود ایران چشم بپوشند و ببیند که چین تمام بازار ایران را به تسخیر خود در آورده است و آنها از این بازار به بهانه تحریم ها هیچ چیز نصیبشان نمیشود درست به همین خاطر بود که برخی شرکتهای اروپایی حاضر شدند در عین حالی که آمریکا جریمههای سفت و سختی برای تجارت با ایران قائل شده بود روابط تجاری با ایران برقرار کنند به این ترتیب در صورتی که آمریکاییها بر عدم جدیت در مذاکرات پافشاری میکردند شرکتهای اروپایی برای فرار از ورشکستگی دولتهای خود را مجبور به برقراری ارتباط تجاری با ایران میکردند و هژمونی امریکا در متحد کردن بلوک غرب برای وارد کردن فشار اقتصادی بر ایران از راه تحریمها شکسته میشد. به ین ترتیب آمریکا با جدی نشان دادن خود در مذاکرات توانسته است سلطه خود بر اروپا را بعنوان پدرخوانده غرب حفظ کند و مانع از فروپاشی هژمونی خود شود.
اما اهدافی که آمریکاییها در مذاکرات و در توافق احتمالی دنبال خواهند کرد مسئله اصلی اشتیاق آمریکا به رسیدن به توافق را میدهد اهدافی که به دو نوع هستهای و فرا هستهای تقسیم بندی میشوند.
آمریکا از سال ۸۴ به بعد به خوبی درک کرده است که نمیتواند با تحریمهای اقتصادی جلوی پیشرفتهای هستهای ایران و دستیابی ایران به سوخت صنعتی، جهت استفادههای صلح آمیزی همچون استفادههای صنعتی و دارویی، را بگیرد پس سعی میکند با یک توافق احتمالی علیرغم اینکه اجازه غنیسازی به ایران را میدهد برای یک مدت بسیار طولانی احتمالا ۲۵ سال جلوی دستیابی ایران به سوخت صنعتی را بگیرد. این مورد یک هدف هستهای است.
البته این اجازه غنیسازی همراه با حفظ ساختار تحریمها و ایجاد محدودیتهای جدیدی بر برنامه هستهای ایران خواهد بود تا بتوانند همچنان فشارهای خود بر ایران را حفظ کند.
اگر بسیار خوشبینانه به توافق احتمالی نیم نگاهی داشته باشیم ایران به صورت جدی به مدت ۱۰ سال از توسعه و تحقیق و انجام جدی غنی سازی محروم خواهد ماند و این موضوع علاوه بر اینکه باعث عقب افتادن دانشمندان ایران نسبت به علم روز هستهای خواهد شد باعث میشود که دیگر اراده کافی بعد از گذشت یک دهه، در صورتی که محدودیت جدیدی وضع نشود، برای دانشمندان و علاقهمندان باقی نمانده باشد.
اما از اهداف فرا هستهای می توان به این موضوع اشاره کرد که آمریکا با حفظ ساختار تحریمها در توافق احتمالی قصد دارد تا عمق نفوذ استراتژیک ایران در منطقه را کاهش دهد و قدرت منطقهای ایران را تا حد زیادی با اعمال فشارها محدود کند همانطور که در بیانیه لوزان آمده است تحریمها برچیده نمیشود بلکه فقط اجرای آنها آنهم با تایید آژانس اتمی موقتا قطع میشود و در صورتی که آژانس همچون بسیاری از موارد گذشته برنامه هستهای ایران را تایید نکند تحریم ایران ادامه مییابد. البته علاوه بر تحریمهای هستهای تحریمهای حقوق بشر و سایر موارد مورد ادعای امریکا باقی خواهد ماند که خود ابزار فشار خواهد شد.
اما همانطور که اوباما در مصاحبه با نیویورک تایمز اعلام کرده است هدف اصلی که آمریکاییها از توافق احتمالی دنبال آن هستند تغییر رفتار حکومت جمهوری اسلامی و مردم ایران خواهد بود.
اوباما معتقد است که دیدگاه بد مردم ایران نسبت به آمریکا یک دیدگاه تاریخی همراه با تجربه است چرا که آنها در انواع توطئهها علیه مردم ایران دست داشتهاند او حتی به این توطئهها اشاره هم میکند و مواردی همچون براندازی، حمایت از صدام حسین و محمدرضا پهلوی را از میان هزاران توطئه و نیرنگ نام میبرد.
به این ترتیب پیشبینی میشود که آمریکا قصد دارد علی رغم اینکه توافق احتمالی با ایران را داشته باشد فشارهای اقتصادی به ایران را نیز بعنوان یک گزینه فشار همچون یک «کلید قفلگشا» همراه خود داشته باشد و از آنها برای محدود کردن ایران استفاده کند تا بتواند رفتار دولتمردان ایرانی را تغییر دهد. از طرفی با صورت گرفتن توافق احتمالی سعی دارد اینبار چهره ای مثبت از خود در اذهان مردم ایران نشان دهد و با گشودن درب روابط همان طرحی را پیش ببرد که در شوروی سابق در زمان گورباچف پیش برد به طوری که اتحاد جماهیر شوری را با تغییر افکار عمومی و از راه باز شدن درب روابط و مبادله اطلاعات و فرهنگ غربی توانست از میدان رقابت خارج کند و موجب فروپاشی آن شد.
به این ترتیب میتوان منافع و اهداف هستهای و فراهستهای آمریکا در پیگیری مذاکرات و رسیدن به توافق احتمالی به این صورت دستهبندی کرد: آمریکا در ابتدا با پیگیری جدی مذاکرات مانع از برهم خوردن اتحاد خود با اتحادیه اروپا برای وارد کردن فشار اقتصادی به ایران خواهد شد. آمریکا در یک توافق احتمالی علیرغم اینکه اجازه غنی سازی محدود به ایران را خواهد داد مانع از پیشرفت هستهای ایران و دستیابی ایران به سوخت صنعتی برای نفع نیازهایش خواهد شد و ارادهها را در ایران بعد از گذشت یک دهه برای پیگیری صنعت هستهای تا حد زیادی سست خواهد کرد.
آمریکا در عین توافق احتمالی با ایران با حفظ ساختار تحریمها و اعمال سایر تحریمها سعی خواهد کرد عمق نفوذ استراتژیک ایران در تحولات منطقه را کاهش دهد. آمریکا با وارد کردن فشار سایر تحریمها بر ایران سعی خواهد کرد رفتار دولتمردان را تا حد زیادی تغییر دهد. آمریکا با تغییر چهره خود در برابر مردم سعی در کمرنگ کردن تجربیات تلخ گذشته، ناشی از توطئههای آمریکا، خواهد کرد تا بتوانند رفتار مردم ایران نسبت به آمریکا را تغییر دهد.
انتهای پیام/