به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از همزمان با آغاز زندگی گروهی توسط ابناء بشر، احساس نیاز به حل مسائل و مشکلات جمعی آنان را به تدبیر راههایی برای حکم راندن کشاند. از همان ابتدا یک قانون کلی بر روابط میان انسان ها حکمرانی میکرد: آنکه قوی تر است و زور بیشتری دارد، حق دارد بر دیگران سلطه براند.
با وجود آنکه بشر امروزه ادعاهای گزافی درمورد ورود به تمدن نوین دارد که در آن حکومت قانون حکمفرما بوده و حقوق بشر اصلی مهم است اما همچنان مهمترین قانون حاکم بر روابط انسانی مخصوصا روابط بین الملل همان قاعدهی کلی حاکم بر جوامع شکارچی عصر حجر است؛ اینکه چه کسی در اعمال زور قدرتمند تر است؟ و برای گسترش قلمرو نفوذ خود از چه ابزاری استفاده میکند؟
تاریخ بشریت پُر است از رویدادهایی همچون جنگ، نزاع، بردگی، صلح، اتحاد و… در این میان، جنگهای ناعادلانه که با هدف استعمار و فتح سرزمینهای ملل دیگر صورت گرفتهاند، همواره به عنوان پدیدههای زشت تاریخی مطرح بودهاند. جنگ جهانی دوم نیز یکی از همان حوادث تلخ و ناگوار تاریخ بود که به علت نارضایتی برخی از دول اروپایی، از جمله آلمان نازی، از نتایج جنگ جهانی اول رخ داد و با درگیر کردن بسیاری از کشورهای جهان، پنجاه میلیون کشته و مجروح به جا گذاشت و داستانی غمانگیز را در تاریخ رقم زد.
نخستین بمب اتمی
اما غمانگیزتر از آن رونمایی از یکی از مرگبارترین سلاحهای ساخت بشر یعنی سلاح اتمی و بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن بود که با بهانهی تسلیم کردن ژاپن توسط آمریکا صورت گرفت و باعث کشته شدن بیش از ۲۲۰ هزار انسان بیگناه گردید. اگرچه بهانهی یانکی ها برای بمباران اتمی ژاپن، تسلیم این کشور در جنگ بود اما اسناد تاریخی نشان میدهد که حاکمان توکیو پیش از این بمباران جنایتکارانه عملا دستهای خود را به نشانهی تسلیم بالا برده بودند. بنابراین به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، آنچه رؤسای کاخ سفید را ترغیب به این انجام این جنایت جنگی آشکار کرد، نگاه ایشان به تقسیم قدرت در دوران پس از جنگ بود. در حقیقت یانکیها تلاش داشتند با این اقدام به دنیا بفهمانند جهان از این به بعد یک حاکم جدید دارد حاکمی که براساس قانون دوران شکارگری یعنی «قانون جنگل» انتخاب شده است.
ساعت ۸:۱۵ دقیقهی صبح روز ششم اوت ۱۹۴۵ میلادی را نشان میداد و مردم شهر هیروشیما آمادهی آغاز فعالیت روزانهی خود بودند. شاید بسیاری از آنها امیدوار بودند که به زودی خبر پایان جنگ را بشنوند و پس از ۶ سال به زندگی عادی خود بازگردند. بی شک کودکانی هنوز مجال بیدار شدن از خواب شبانه و تماشای دیگربارهی تلألو خورشید را نیافته بودند که انفجاری مهیب تمام آرزوهای کودکانهی آنان را به باد داد. شهر هیروشما در کمتر از چند ثانیه به تلّی از خاک بدل شد و خاکستر اجساد دهها هزار انسان غیرنظامی چنان با آوار ساختمانهای این شهر در هم آمیخت که دیگر هیچگاه قابل جدا شدن نبود.
سرمست از خون …
این حادثه اما نه تنها حاکمان کاخ سفید را متاثر نکرد بلکه آنان سرمست از قدرت شیطانی که بدست آورده بودند تصمیم گرفتند تا سه روز بعد یعنی در نهم اوت بار دیگر این قتل عام عمومی را تکرار کنند و این بار شهر ناکازاکی به آزمایشگاه دومین بمب اتمی موسوم به «مرد چاق» بدل شد. مرد چاق در ارتفاع ۵۰۰ متری از زمین منفجر شد و شهر ناکازاکی را طور کامل به نابودی کشاند.
“پیتر کازنیک” مدیر مؤسسه مطالعات هستهای در دانشگاه آمریکا در پاسخ به این سؤال که چرا آمریکا با بمب اتم به ژاپن حمله کرد، میگوید: “من فکر میکنم هری ترومن امیدوار بود یک سیاست دوگانه را پیاده کند: اولاً اینکه ژاپن پیش از آنکه پای روسیه به ماجرا باز شود، تسلیم گردد و بنابراین آمریکا مجبور نشود امتیازهایی که قولش را به روسیه داده بود، به این کشور بدهد. دوماً (که اگر از مورد اول مهمتر نباشد، کماهمیتتر نیست) اینکه آمریکا میخواست به روسیه پیام بدهد (و قدرتنمایی کند).” این قدرت نمایی آمریکاییها به قیمت جان ۲۲۰ هزار انسان بیگناه و تولد هزاران کودک ناقصالخلقه در دهههای بعد انجامید.
موشهای آزمایشگاهی به نام مرد ژاپن
رهبر انقلاب در تبیین علت واقعی حملهی اتمی آمریکا به ژاپن، میگویند: “واقعیت آن است که آمریکاییها میخواستند سلاح جدیدشان، یعنی بمب اتم را در یک میدان واقعی آزمایش کنند که این کار را با کشتار مردم بیگناه هیروشیما و ناکازاکی انجام دادند، اما اکنون در تبلیغات خود، به این جنایت لباس خدمت میپوشانند.”
تنها ساختمان باقی مانده پس از انفجار اتمی هیروشیما
استون آمریکایی درخصوص خوی وحشیگری مردم کشورش میگوید: “ما (آمریکاییها) به خوبی نشان دادهایم که میتوانیم خیلی خیلی وحشی باشیم … نشان دادهایم که هیچ مشکلی با انداختن بمب اتم بر سر مردم بیگناه و غیرنظامی نداریم.”
مجرم به صحنهی جرم باز میگردد
اینک و ۷۲ سال پس از این جنایت بی سابقه علیه بشریت، هواپیمای حامل باراک اوباما روز جمعه ۷ خرداد وارد آسمان هیروشیما شد. آسمانی که روزی هواپیماهای بمب افکن پدرانش برای کشتار مردم این شهر، حریم آن را نقض کرده بودند. نوادگان کشته شدگان ژاپنی همزمان با ورود رئیس جمهوری آمریکا در شهرشان، دست به تجمعات متعددی زده و خواستار عذرخواهی رسمی کاخ سفید از مردم ژاپن شدند.
اما واکنش آمریکاییها نه عذرخواهی بود و نه ابراز پشیمانی. آمریکاییها هنوز هم به این جنایت شرم آور افتخار میکنند آنچنان که وندی شرمن معاون وزیر خارجهی این کشور، تنها یک هفته پیش از سفر اوباما، در مصاحبه با خبرگزاری کیودو ژاپن، به دفاع تمام قد از جنایت پدرانش پرداخته و میگوید: “من شخصا اعتقاد دارم که تصمیم برای بمباران اتمی ژاپن، تصمیمی درست بود!”
بی شرمی آمریکاییها به همین جا ختم نمیشود بلکه شرمن در ادامه بار دیگر در جایگاه پلیس جهان نشسته و این بار با استدلالی باور نکردنی سعی در جا انداختن این نکته دارد که آمریکا مسئول نظارت بر خلاء سلاح اتمی در جهان است. شرمن با اشاره به اینکه آمریکا تنها کشور جهان است که تاکنون از سلاح هسته ای استفاده کرده است اظهار میدارد: “به همین علت ما برای حمایت از منع اشاعه هسته ای در سراسر جهان به طور ویژه احساس مسئولیت می کنیم!”
اوباما نیز طی نطقی مضحک در ژاپن، از تلاش کشورش برای ایجاد جهانی عاری از سلاح اتمی سخن میراند. وی که معاون وزیر خارجهاش برخلاف خود او، جسارت بیان مکنونات قلبیاش را داشته و از کشتار ۲۲۰ هزار انسان در چند ثانیه با افتخار یاد میکند؛ بدون اینکه از جنایت کشورش علیه مردم ژاپن پشیمان باشد، تاج گلی را بر مزار قربانیان این حادثه میگذارد تا به این ترتیب نمکی بر زخم جانسوز مردم این کشور پاشیده باشد.
من نابودگر جهانم!
ادعای عجیب مقامات آمریکایی مبنی بر تلاش برای ایجاد جهان عاری از سلاح اتمی درحالی است که این کشور به عنوان تنها کشور به کار برندهی سلاح اتمی، نه تنها انبارهای خود را از سلاح اتمی خالی نکرده بلکه مدام در فکر به روز رسانی و ساخت بمبهای نسل جدید با قدرت تخریب بالاتر است. امروزه در چندین مرکز نظامی در آمریکا از جمله در مرکز تحقیقات لوس آلاموس، واقع در نیومکزیکو، که برای اولین بار بمب اتمی در آن ساخته شد، تحقیقات گستردهای برای ساخت بمبهای اتمی «بهتر» و «قدرتمندتر» ادامه دارد.
شاید سخنان اوپنهایمر –سازندهی نخستین بمب اتم در آمریکا- پس از مشاهدهی انفجار آزمایشی اولین بمب اتم و ابر قارچمانند آن در ۱۶ جولای ۱۹۴۵، امروزه حرف دل تمام دولتمردان آمریکایی باشد. اوپنهایمر در آن روز بخشی از کتاب مقدس هندوها «باگاواد گیتا» را که به کلامی از ویشنو اختصاص داشت، با صدای بلند تکرار کرد: «حالا من تبدیل به مرگ شدهام، نابودگر جهان».