به گزارش دانشجو آزاد: روز گذشته سخنگوی دولت مهمان دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود. شب برنامه یکی از دوستان زنگ زد گفت بیا برنامه رو بریم. منم گفتم بریم یه حال و هوایی عوض کنیم خلاصه!
جلسه ای پُرشور و پُرحرارت و البته صریح، بدون لکنت زبان. سخنگو هم مثل همیشه آرام، مسلط و صمیمی با دانشجویان سخن گفت. همه صحبت کردند، از مخالفین نظام و دولت تا موافقین و حامیان. از شعار جانم فدای رهبر تا مرگ بر دیکتاتور. از بیان مطالبات دانشجویان فرهنگیان و صنعت نفت خوزستان تا ادعاهای کهنه و پوسیده ای چون چند کلاس سواد داشتن رئیس جمهور و مهسا و نیکا و کیان را شما کشتید و قس علی هذا.
البته این فضای آرام و آزاد برای نسل ما که در دانشگاه روحانی را و نسل قبل از ما که خاتمی را دیده و درک کرده واقعا غیرعادی و تحسین برانگیز است اما نسل فعلی دیروز ندیده، امروز را هم هووو می کند و قدر نمی داند! امروز نه از « آدم باشید کاری نکنید بگم بیرون تان کنند» های خاتمی خبری بود و نه از فحاشی گاه و بی گاه حسن روحانی؛ یادتان که هنوز نرفته؟! بی سواد، بی شناسنامه، عصر حجری، افراطی و برید به جهنم، تازه به دوران رسیده و بزدل و ترسو.
سخنگو که بار اولش نبود. این جلسه در مقابل جو سنگین جلسات قبلی اش در دانشگاه هایی چون فردوسی، خواجه نصیر، علم و صنعت، علامه طباطبایی و قم چیزی نبود. حداکثر یک جمعیت اقلیت ۲۰ الی ۳۰ نفره ای که جز فحاشی و توهین چیزی برای عرضه نداشتند. شعارهایی که دیگر انگار برای خودشان هم جذاب نبود؛ « رئیسی کجایی به ما ناهار ندادن» «دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست» « سخنگو برو گمشو» « مرگ بر دیکتاتور»؛ وقتی دانشجویان با این اقلیت بیادب و پُر سر و صدا همراهی نمی کردند مجبور بودند عاجزانه شعار دهند که « دانشجو داد بزن حقتو فریاد بزن». اما باز جواب نمی گرفتند. چرا؟ چون دانشجو فرق داد زدن و آمار دادن را می فهمد. دانشجو فرق منطق مبتنی بر استناد و استدلال با هیاهو را می فهمد.
دانشجو متوجه می شود تفاوت حرف صادقانه با شومن بازی را. شاید با برخی سخنان مهمان همراه نباشد اما وقتی می بیند در مقابل سخنان آرام و مستند او جماعتی در کمال بی ادبی او را هووو می کنند؛ برنده این جدال احسن را ناخواسته انتخاب می کند؛ سخنگو. وقتی بی منطقی جماعت خود بزرگ پندار را می بیند و جز های و هوی چیز نمی شنود، یا در دل خود و یا در لسان خود همچون رفقای دانشجو اش شعار می دهد که« تسلیت تسلیت بابت این تربیت». بهترین راه حل مقابله با جریان به اصطلاح معترض داخل دانشگاه تنها همین مدل مواجه مبتنی بر گفت و گو و جدال احسن است که در پی آن عیار آدمی مشخص می شود کمااینکه امروز مشخص شد.
در ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی پشت تریبون رسمی در مقابل سخنگوی دولت از هر چه خواستند سخن گفتند و باز گفتند دهان ها را نبندید! اتفاقی که تا قبل از انقلاب اسلامی بیشتر شبیه یک آرزو بود. مواجه پرسش گرایانه مردم با کارگزاران در دوران منحط خاندان پهلوی بیشتر شبیه یک رویا بود. اصلا پهلوی چرا؟ همین کشور های مدعی دموکراسی امروز را ببینید و اگر توانستید تنها یک مثال بزنید که در دانشگاه هایشان عالی ترین مقامات سیاسی حاضر شوند و تند ترین انتقاد ها و هتاکی ها را بشنوند و پاسخ گو باشند! این دولت بر فرض اگر بپذیریم هیچ توفیقی تا بحال نداشته است که داشته است، اما تا به اینجا الحق و الانصاف در آزمون پاسخگویی و حضور در دانشگاه نمره عالی گرفته است. هم شخص رئیس جمهور و هم سخنگوی سرحال و سرزنده دولت. در طول تاریخ انقلاب نمی توان نمونه ای از این حجم از دفعات حضور سخنگو یا رئیس دولت در دانشگاه ها مثالی آورد.
در سالن که نشسته بودم و پاسخ های سخنگو را می شنیدم؛ از تبیین میزان خروج جواهرات سلطنتی توسط خاندان پهلوی و چرایی لزوم فیلترینگ اینستگرام تا پذیرش تلویحی اینکه بهتر بود در تنظیم بندهای آیین نامه اجرایی طرح مولد سازی دقت بیشتری می شد و عذرخواهی بابت برخی کوتاهی های دولت؛ در دل خود به انتخاب آقای رئیسی در انتصاب بهادری جهرمی دست مریزاد گفتم. بهترین انتصاب و انتخاب آقای رئیسی را با فاصله، بهادری جهرمی میدانم. کسی که دقیقا سرجای خود قرار گرفته است. هم رسانه می فهمد و هم دانشجو. هم دانشگاه را می فهمد و هم روحیات جوان. هم علم و تخصصش را دارد و هم بیان نافذ. هم صراحت دارد و هم صداقت. امید آنکه این مسیر مبتنی بر مفاهمه و دیالوگ و عقلانیت توسط دولت مردان ادامه پیدا کند.
علی ریاحی پور_ فعال دانشجویی
انتهای پیام/