به گزارش دانشجو آزاد: انقلاب ایران در سال ۵۷ به ثمر نشست و بالاخره توانست ماهیت مردمی خود را به دنیا نشان دهد اما آنچه امام راحل را نگران میکرد دست مداخلهگر استکبار در امور داخلی کشور بود.
این مداخلات آمریکائی بارها به شدت با واکنش امام روبهرو شده بود و مردم نباید از این نفوذی که میتوانست سبب برهم زدن انقلاب شود، غافل میشدند بنابراین امام راحل با بیانات طوفانی خود هر چند صباحی دانشآموزان و دانشجویان را که بصیر بودند به میدان کشورداری دعوت میکردند.
از همان روزهای انقلاب با توجه به اینکه دشمن درجه یک مردم ایران آمریکا بود سفارت آن در ایران همیشه علامت سئوالی بود که انجا چه خبر است و چرا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی حفاظت میشود و البته قاطبه مردم به این نتیجه رسیده بود که آنجا جاسوسخانه است زیرا همان روزهای نخستین انقلاب افراد نزدیک به شوروی و سازمان فدائی خلق وارد سفارت آمریکا شدند تا اسناد آن را به نفع خودشان مصادره کنند که البته ناموفق بودند.
آن زمان در سرتاسر کشور، حرکتهائی صورت میگرفت تا جو سیاسی جامعه را ملتهب و پیچیده کند که بعدها معلوم شد، مرکز تمامی این فتنهها و جریانات ضدانقلابی، در سفارت آمریکا و در تهران است؛ در حالی که موضع منافقانه آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی مانع از روشن شدن چهره واقعیاش در میان مردم شده بود.
به همین جهت امام خمینی(ره)، بیانات قاطعی علیه ابرقدرتها و بهویژه آمریکا ابراز فرمودند؛ خصوصاً با ورود شاه به آمریکا فرمان مقابله را به تمامی دانشآموزان و دانشجویان و طلاب علوم دینی صادر کردند.
در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ایران، دانشجویان تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند، دانشجویان از دانشگاههای تهران، پلیتکنیک، صنعتی شریف، شهید بهشتی و … گرد هم آمدند و طی یک راهپیمائی تا سفارت آمریکا از دیوارهای سفارت بالا رفته و علیرغم مقاومت محافظین و آمریکاییها، سفارت را به تصرف کامل درآوردند.
دو سال طول کشید که تمام سفارت آمریکا به تسخیر دانشجویان دربیاید. زمانی که از این جوانان سؤال کردند شما چه کسانی هستید؛ پاسخ دادند که به ما بگوئید «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام». این کار آنها به این دلیل شاید بود تا رسماًاعلام کنند که وابسته به هیچ حزب و نهادی نیستند و گوش به فرمان امام خمینی(ره) هستند.
به مناسبت روز ۱۳ آبانماه که به استکبار ستیزی معروف است با یکی از دانشجویان کرمانی که در دانشگاه صنعتی شریف سال ۵۷ مشغول به تحصیل بود به گفتگو نشستیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
راه آرمان_ خودتان را معرفی بفرمائید:
بنده علیرضا نادری از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در سال ۵۷ هستم که در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا حضور داشته و به دعوت یکی از دوستان به جنبش دانشجویی پیروان خط امام پیوستم.
راه آرمان _به چه دلیل در مسیر دانشجویان خط امامی قرار گرفتید؟
در سال ۵۷ که انقلاب پیروز شد بنده دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بودم و حضرت امام خمینی در همین سال و بعد از پیروزی انقلاب با توجه به تجربیاتی که داشتند، احساس میکردند که دولت موقت آقای بازرگان خیلی خطوط اصلیه انقلاب را رعایت نمیکند و از سوی دیگه دشمن اصلی ما آمریکا بود با تمام پیچیدگیهائی که داشت و امام نگران دخالتهای آمریکا در کشور بود زیرا اتفاقات در حال رخ دادن بود که کاملا این احساس نگرانی امام به حق بود.
حضرت امام نشانههای مبنی برانحراف قطارانقلاب را از مسیر اصلی میدید تا جائی که امام چندین بار در سخنرانیهای عمومی خود به طلاب و دانشجویان تذکر میدادند که حملات خود را بر علیه آمریکا گسترش بدید و بیشک این حملات از نوع نظامی نبود پس باید شکل دیگری را برای این حمله درنظر میگرفتند و این عمل خلاقیت دانشجویان را در مبارزه میطلبید.
راه آرمان_چطور به تشکیلات لانه ورود کردید؟
در دانشگاهها تشکلها با عنوان انجمن اسلامی شکل گرفته بود که عملاً پیروز خط امام بودند و از هیچ جناحی حمایت نمیکردند و در دفتر تحکیم وحدت این انجمنها قرار داشتند، چرا اسم این دفتر را میبرم: چون در طول گذشت زمان دچار تحولاتی شده است و برخی از خط خارج شدند برخی حزب خود را عوض کردند و غیره.. اما منظور من دفتر اصلی تحکیم وحدتی بود که در سال ۵۷ کاملا در مسیر خط امام بودند و کل انجمنهای اسلامی دانشجویان خط امامی را با هم اداره میکردند.
سال ۵۷ در دفتر تحکیم وحدت آیتالله موسوی خوئینیها که نماینده ولایت فقیه بودند، حضور داشتند و دانشجویان طی یک دورهمی که با ایشان داشتند و از برنامههای خود برای تسخیر لانه جاسوسی همان سفارت آمریکا بود به وی مطرح و نظر خواهی کرده بودند که «اگر ما این عملیات را جلو ببریم امام چه موضعی خواهند گرفت؟ که ایشان پاسخ داده بودند؛ دیگر امام به چه زبانی باید بگویند که اقدام کنید؟» و همین امر سبب جدیت اجرای عملیات و البته برای عضوگیری شد.
یکی از دوستانی که در این تشکل وجود داشت به سراغ من آمد و گفت: قرار است برای تسخیر سفارت اقدام کنیم آیا با ما هستی؟ که بنده ابتدا پرسیدم نظر حضرت امام چیست؟ به من پاسخ داد؛ که آیتالله موسوی خوئینیها چنین بیان کردند« امام خمینی دیگر با چه زبانی باید بگویند» و من گفتم؛ « قبول» و دوباره پرسیدم با چه سلاحی جلو میرویم که باز گفت: با سلاح پیروزی انقلاب و تکبیر« الله اکبر» که بنده گفتم؛ «قبول» و این آخرین مکالمه در عضوگیری بود و من رسماً به این تشکل پیوستم.
راه آرمان_اتاق فکر و اجرائی این عملیات چه کسانی بودند؟
عملیات تسخیر ۵۰۰ عضو را جذب کرد که از چهار دانشگاه اصلی تهران بودند دانشگاه شریف دسته عملیاتی، دانشگاه تهران دسته خدماتی، دانشگاه امیرکبیر «معروف به پلی تکنیک» بود که دسته جمع آوری اسناد و عملیات بودند و دانشگاه شهید بهشتی که تعداد کمتری داشت، پشتیبان بودند.
و اعضای اصلی هم نماینده هر دانشگاه بودند و ابراهیم اصغرزاده دانشگاه شریف، حبیب بیطرف دانشگاه فنی و میرداماد دانشگاه امیرکبیر و حبیب هم از دانشگاه شهید بهشتی بود و رضا سیفالهی هم که دانشجوی دانشگاه شریف بود، بعداً اضافه شد به این جمع چهار نفره و با ۵ عضو اصلی شروع به کار کردیم.
با ۵۰۰ دانشجو باید عملیات کلید میخورد درحالی که نباید عملیات لو میرفت و بدون اینکه کسی خبردار شود وارد لانه جاسوسی شوند، بنابراین نام این افراد و چونگی کار نباید جایی مطرح میشد گرچه محرمانه نگه داشتن نام این تعداد بسیار سخت بود اما افراد تمام تلاششان انتخاب درست بود و تا زمانی که وارد میشوند هیچ کس نباید بداند که چه کاری قرار است انجام شود و اکثراً افراد نامشان از یکدیگر مخفی بود.
راه آرمان_ برنامههای عملیات را چطور اجرائی میکردید و رمز شما چه بود؟ در اولین اقدام یک عکس امام را به صورت a۴ باید چاپ میکردیم و داخل کاور پلاستیکی قرار دادیم و یک نخ هم به آن متصل کرده و به گردن آویختیم که این نماد ما بود و این عکس را به همه اعضاء دادیم. و همه افراد آن را از یکدیگر پنهان میکردند و عملاً کسی خبراز عضو دیگری نداشت؛ به طور مثال من که خوابگاهی بودم و هم اتاقی داشتم وقتی برای روز عملیات خارج شدم به شکلی بیرون رفتم که هماتاقی من نفهمید که قرار است از خوابگاه خارج شوم و افراد به این شکل مقید بودند تا حرکت را مخفی نگه دارند و این عکس تنها نشانه ما در زمان بعد از تسخیر لانه بود و تنها در زمانی که سفارت به تسخیر درآمد اعضا یکدیگر را شناختند آن هم با عکس متحدالشکلی که به گردن آویخته بودند. راه آرمان_از زمان و روز عملیات بگوئید؟ قرار شده بود روز ۱۳ آبان ساعت ۱۰ صبح همه اعضاء در چهارراه سمیه در خیابان طالقانی جمع شوند تقریباً نزدیک سفارت، بنابراین دانشجویان جمع شدند و البته که تجربه چنین حرکاتی را در مبارزات پیش از انقلاب در تجمعات بازار تهران داشتند پس کار این شکلی را خیلی خوب بلد بودند.
راه آرمان_ چرا روز سیزده آبان انتخاب شده بود؟
در این روز دو واقعه مهم تاریخی در دوران مبارزات قبل از انقلاب رخ داده بود اولین واقعه متعلق به لایحه کاپیتولاسیون و آن سخنرانی طوفانی حضرت امام بود.
این واقعه در سال ۱۳۴۳ به دنبال اعتراض امام به لایحه ننگین کاپیتولاسیون رخ داد زیرا امام راحل در روز دوازه آبان سخنرانی کردند، و سحرگاه روز ۱۳ آبان مأموران شاه امام را دستگیر کرده و به تهران منتقل کردند و بعد از آن امام به ترکیه وعراق و فرانسه تبعید شد.
دومین واقعه هم بر میگشت به سالروز تبعید امام در ۱۳ آبان ۵۷، درحالیکه انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) به روزهای سرنوشتسازی نزدیک میشد، تمام اقشار مردم سعی در ایفای نقش تاریخی خود و عمل به تکلیف الهی داشتند و در این میان دانشآموزان شور و حال دیگری داشتند و گروه گروه، داخل دانشگاه شدند ، که دانشآموزان بههمراه دانشجویان و گروههای دیگری از مردم در دانشگاه اجتماع کرده ومراتب اعتراض و مخالفت خود را علیه رژیم طاغوت اعلام کردند که در این هنگام تیراندازی آغاز شد و ۵۶ جوان و نوجوان بیگناه به شهادت رسیدند و صدها نفر دیگر مجروح شدند.
حمله عُمال شاه به دانشآموزان که منجر به شهادت و جراحت تعداد زیادی شد، باعث شد که ۱۳ آبان را روز دانشآموز اعلام کنند، پس این تجمع در سال ۵۸ بهانهای شد تا ما در بین مردم به اجرای عملیات بپردازیم و یک اصل غافلگیری را در کنار مردم شکل دهیم.
راه آرمان_اهداف عملیات چه بود؟
قرار شده بود تا زمانی که مردم ودانشاموزان در دانشگاه تهران جمع میشوند به مناسبت روز دانشاموز و بر علیه امریکا هم مردم تجمع داشتند زیرا انقلاب پیروز شده بود و عمال شاه حضور نداشتند بنابراین مردم از مسیرهای مختلف دستههای راهپیمایی را شکل میدادند و به سمت دانشگاه تهران در حرکت بودند.
بنابراین وعده ما چهاراه سیمه قبل از سفارت آمریکا و در فاصله بیشتری از دانشگاه تهران بود و حرکت به شکلی بود که وقتی آغاز میشد در انظار به نظر میرسید که ما هم در حرکت به سمت دانشگاه هستیم.
راه آرمان_چطور سفارت را تسخیر کردید در حالی که با شدیدترین تدابیر امنیتی حفاظت میشد؟
حرکت از چهاراه سمیه با تعداد ۵۰۰ دانشجوی خط امامی در ساعت ۱۰ و پانزده دقیقه صبح به سمت سفارت آمریکا در تهران آغاز شد و ساعت ۱۰ و سی رسیدیم جلوی درب سفارت، البته تعدادی از مردم هم در این مسیر کوتاه به ما پیوستند، و عدد از ۵۰۰ نفر خالص دانشجو فراتر رفت و حدوداً هزار نفری بودیم که با شعار مرگ بر امریکا، منافق و غیره در حرکت بودیم.
اما با توقف در مقابل سفارت شعار معمولی آن زمان که شعار« مرگ بر آمریکا » بود شدت گرفته بود پس شعار به اینکه «لانه جاسوسی اشغال باید گردد» تبدیل شد و شور ایجاد کرد، خانمهای دانشجو که نقش عملیاتی داشتند قیچی آرموتوربری با خودشان زیر چادرها حمل میکردند، پس تعدادی از روی درب نردهای بالا رفتند و از آن سمت قیچیها را گرفتند و زنجیرها را بریدند، دربها که باز شد جمعیت با سرعت وارد سفارتخانه شدند، به محض اینکه وارد شدند دانشجوها عکس امام را به گردن آویختند.
مردم عادی که با ما وارد شده بودند به محض دیدن عکس امام متحدالشکل بر گردن دختران و پسران هم سن سبب شد تا مردم عادی متوجه شوند که ما یک گروه و جریان خاصی هستیم پس از ما خواستند که درب ها را باز کنیم و از سفارت خارج شوند که مردم خارج شدند و به سمت دانشگاه تهران رفتند و ما هم با مأموران سفارت داخل ماندیم.
بلافاصله بعد از تجمع ما در سفارت بیانیهای دانشجویان در دانشگاه تهران قرائت کردند زیرا برنامهریزی شده بود تا به مردمی که تجمع کردند بگویند کسانی که در سفارتند چه کسانی هستند و با چه هدفی آنجا را محاصره کردهاند و «نام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» برای اولین بار در پائین این بیانیه برای مردم خوانده شد و نام آنها در زبانها افتاد تا آن زمان کسی این نام را نشنیده و نمیدانست.
در گذشته چند حرکت کور و التقاطی از سوی جناحهای چپ و مجاهدان برای تسخیر سفارت رخ داده بود و ممکن بود که برای مردم و مسئولین سوءالتفاهم پیش بیاید که اینها چه کسانی هستند.
راه آرمان_ مردم چه زمانی با شما همراه شدند؟
درست بعد از قرائت بیانیه توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، مردم خود جوش از دانشگاه تهران به سمت سفارت حرکت کردند، و در مقابل سفارت تجمع کردند.
جای اعضای هر تیم کاملا مشخص بود و هرکس میدانست دقیقا در مقابل کدام در باید بایستد کجا رو حفاظت کند و غیر.. هرکسی بدون اینکه دخالتی در کار هم داشته باشند به کار میپرداختند.
حتی یک سرهنگ آمریکائی به ما مراجعه کرد و گفت اطلاع دارید که شما خاک یک کشور دیگه را اشغال کردهاید که جرم است و خلاف قوانین بینالملل است، اما ما فقط مأمور به نگاه کردن بودیم و هیچ واکنشی نشان نمیدادیم.
راه آرمان_ در این فاصله موضع مسئولان و شخص امام چه بود؟
به محض اینکه خبر به گوش مجلس خبرگان رسید، نائب رئیس مجلس شهید بهشتی بود و رئیس هم آیتاالله منتظری بود اما نائب رئیس مجلس بسیار قاطعانه و محکم از این حرکت حمایت کرد.
سخنران دانشگاه تهران هم از این حرکت حمایت کرد و خبر به حضرت امام رسید؛ و امام خمینی بیانیه داد و این حرکت دانشجویان را انقلاب دوم عنوان کردند و فرمودند که این انقلاب از انقلاب اول مهمتر بود.
راه آرمان_ چطور به استاد دسترسی پیدا کردید؟
متأسفانه دربهای ساختمان که درب اصلی بودند و استاد در آنجا نگهداری میشد به وسیله چند درب پی در پی گاوصندوقی مسدود میشد و قفلهای آنها به اصطلاح «خورشیدی» بودند که تا آن زمان در ایران کسی آنها را ندیده بود بنابراین گروههای جمعآوری اسناد رفتند دنبال هوابرش و غیره که قفل دربها را ببرند که عملا تا ساعت ۱۴ عصر طول کشید اما هنوز ما وسایل کامل را آماده نکرده بودیم که ساعت ۲ بدون هیچ مقاومتی خود اعضای سفارت دربها را گشودند.
در حالی که کاملا مسلح بودند و انواع سلاحهای ضد اغتشاش غیره را داشتند اما بدون هیچ درگیری تسلیم شدند دانشجوها وارد شدند درحالی که اسناد به چند دسته فوق سری سری محرمانه و غیر محرمانه و عادی طبقه بندیمیشدند وقتی وارد شدیم کل اسناد سری فوق سری و محرمانه را معدوم کرده بودند.
اسناد کاغذی را تماماًرشته رشته کردند و به اصلاح امروزی در کاغد خردکن انداخته بودند و تمام میکروفیلم ها کاستها و دستگاههای خواندن اینها را نیز له کرده بودند اما بعدً این اسناد را دانشجوها بازیابی کردند، ترجمه و منتشر شد و مشخص شد که سفارتخانه نبود بلکه جاسوسخانه بود.
راه آرمان_نقش سفارت خانهها در کشورها چیست؟
معمولا هر سفارتخانه ای ۴ رکن سیاسی، نظامی اقتصادی و فرهنگی است، اسناد سیاسی امریکا به اسم «مترینکو» که رئیس شاخه سیاسی بود و به هفت زبان زنده دنیا مسلط بود عین زبان مادری و در جمع ایرانیها اگر بود کسی اورا تشخیص نمیداد و کاملا مسلط بود به زبان فارسیو رئیس شاخه فرهنگی استاد ادبیات فارسی در دانشگاه شیراز بود و ادبیات فارسی را یک امریکایی تبار به ایرانیان می آموخت و «کالپ» رئیس شاخه اقتصادی بود و «سرهنگ شفر» که تخصصش خلبانی بود و از ۱۲۰ پروازی که داشت ۱۰۲ عدد آنها برای بمب ریختن بر سر مردم ژاپن در هیروشیما بود که از افتخاراتش محسوب میشد رئیس شاخه نظامی سفارت بود.
سرهنگ شفر تمام عمر خلبانی خودش را در بمباران هوایی گذرانده بود بنابراین هم چینش افراد و هم بررسی اسناد نشان میداد که تمام هدفشان جاسوسی برای نفوذ بود که با چهارچوب عملی جذب افراد و چگونگی جذب انها و نحوه ارتباط گیری با نیروهای موثر و غیره و نحوه برخورد با سازش ناپذیران با انها چگونه باشد را طراحی کرده بودند.
راه آرمان_ چرا سفارت را به جاسوس خانه تبدیل کرده بودند و عناد به چه کسانی داشتند در حالی که شاه نوکر دست اموز آنان بود؟
دشمن شماره یک آمریکائیها شخص امام راحل بود و زمانی که آسید احمد آقا پسر امام به سفارت آمدن و من گفتم که اینها با امام دشمنی دارند و تمام اسناد نشان از این دشمنی دارد ایشان لبخندی زدند و فرمودند «مگر غیر از این را تصور می کردید؟»
و دشمن شماره دو اینها سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است زیرا در مسیر امام بودند و از هیچ کسی جز امام راحل خط نمیگرفتند و این آنها را عصبانی میکرد و و خود امریکاییها می گفتند «سپاه پاسداران پاسبانان خمینی هستند» زیرا سازش پذیر نیستند و به نیروهای خود تذکر داده بودند که وقتی سندی را خارج یا وارد میکنید مواظب این پاسبانان باشید و علت دشمنی امروزشان هم هنوز به سپاه این است.
اگر انسان بداند که دشمن درباره او چه نظر و تعبیری دارد جایگاه خودش را بهتر مییابد و میداند چطور با دشمن مقابله کند. و امروز هم هدف اصلی دشمن ولایت فقیه است.
راه آرمان_ بعد از تسخیر، برای مقابله با حمله احتمالی به سفارت چه برنامه ای داشتید؟
درسفارت خانه همیشه تعدادی هستند که معمولا زنان و خدمتکاران هستند و افراد عادی محسوب میشوند که امام در همان روزهای اول دستور آزادی آنها را داد.
از زنان تعداد انگشت شماری که مهره اصلی بودند باقی ماند که با اعضای اصلی این سفارت خانه گروگان گرفته شدند، همان زمان اسلحه به دستمان رسید و دختر و پسر شبانه روز از سفارت خانه محافظت میکردیم اما احساس خطر میشد، بنابراین تعدادی از این گروگانها را بدون اینکه کسی متوجه شود و به صورت کاملا محرمانه از سفارت خارج کردیم و آنقدر محافظهکارانه از سفارت حفاظت میشدیم که کسی نمیدانست در اینجا چه خبر است اما بعد از آرامش نسبی به سفارت اورده شده بودند.
واقعه طبس که رخ داد دوباره احساس خطر شد و ممکن بود دوباره این اتفاق تکرار شود پس تصمیم گرفته شد که گروگانها که جاسوسان امریکایی بودند در شهرهای کشور تقسیم و از سفارت خانه خارج شوند و وقتی تعدادی(۲ جاسوس) به ما واگذار شد تا خارج کنیم از سفارت خانه شهید ناصر فولادی از شهدای کرمان هم در همان سفارت خانه به ما پیوست و دو جاسوس به کرمان اورده شد.
هدف اصلی ما از پخش کردن جاسوسها در شهرها این بود که دشمن نتواند آنها را در یک عملیات ضربتی به سرعت پیدا کند.
راه آرمان_هدف اصلی آمریکاییها از نشستن در طبس چه بود؟
آمریکاییها میخواستند به سفارت حمله کنند؛ به این شکل که در صحرای طبس فرود بیایند و بعد با هلی کوپتر به استادیوم شهید شیرودی آمده که ان زمان امجدیه بود و بین سفارت خانه و استادیوم خیابان مفتح نام داشت کوماندوها حمله کنند به سفارت دانشجویان را بکشند و جاسوسان خود را آزاد کنند و طی این ۴۰۰ روزی که سفارت مراقبت میشد ذهن آمریکاییها این بود که در سفارت گروگانها قرار دارند اما اینگونه نبود
راه آرمان_ جاسوسان چطور آزاد شدند؟
طی مذاکرات الجزایر بود که منع مداخله آمریکا در ایران از اولویت های مطرح شده بود و ما این مسئله را به مجلس واگذار کردیم که بعد از ۴۰۰ روز جاسوسها ازاد شدند اما آمریکا دست از دشمنی بر نداشت و بعد از آزادی گروگانها به تعهداتش عمل نکرد و جنگ هشت سال دفاع مقدس را درست ۳ ماه بعد از آزادی گروگانها برای ایران به وجود آورد.
انتهای خبر/