به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از وزارتخانههایی که از همان ابتدا با چالشهای درونی و تحولات اساسی در دولت یازدهم روبرو شد، وزارت آموزش و پرورش است که به عقیده برخی، جزو حساسترین بازوهای دولت در اشاعه فرهنگ، تعلیم و تربیت به شمار میرود.
حتی اگر به بررسی ضعف در جزئیات عملکرد وزارت آموزش و پرورش دولت روحانی نپردازیم، مطرح شدن استضیاح “فانی” در مجلس شورای اسلامی هرچند رای نیاورد اما نشان میدهد که نقاط تیره رنگ کارنامه این وزارتخانه بیشتر از نقاط روشن آن ست.
در روزهایی که درسی با عنوان «برجام» در برنامه درسی دانش آموزان گنجانه می شود، جای تعجب نیست که تعلیمات دینی به بهانه تخصصی بودن، از برنامه آموزشی مدارس محدود و احتمالا در آینده ای نچندان دور، حذف شود!
در همین راستا، عبدالله امیدپور* در مطلبی ارسالی به «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این باره نوشت: «…مامواجهیم با یک حمله همهجانبه فرهنگی واعتقادی وسیاسیِ اعلام نشده… . من دارم میبینم چه دارد اتّفاق میافتد؛ لشکرفرهنگی دشمن ولشکرسیاسی دشمن با همه ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله کردهاند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما،سست کردن اعتقادات سیاسی ما،تقویت نارضایتیها درداخل کشور، جذب جوانها بخصوص جوانهای فعّال واثرگذار درسطوح مختلف برای مقاصد خودشان…» رهبر انقلاب. ۱۳۹۴/۷/۱۳
بر طبق آمار موجود، نزدیک به دویست شبکه ماهواره ای، صدها سایت و شبکه مجازی، که هر روز بر تعدادشان افزوده می شود، در حال تضعیف ارزشهای دینی مردم کشورمان هستند تا اصلی ترین عامل ایستادگی ملت ایران در برابر توطئه های کشورهای غربی، یعنی دین را، از افکار و عقاید مردم ما حذف کنند.
بر اساس قانون عقل و منطق، هر کشوری در دنیا وقتی خود را در معرض چنین حمله ای ببیند، به سراغ تقویت همان موضعی می رود که دشمنان در صدد تضعیف آن هستند؛ خصوصا اگر آن موضع، بنیان و شاکله اصلی حیات آن اجتماع و عامل وفاق ملی باشد.
با توجه به آن چه ذکر شد انتظار می رفت در سال های اخیر با توجه به گسترش روزافزون تهاجم دشمن علیه باورهای دینی مردم، متولیان عرصه آموزش رسمی کشور، یعنی وزارت آموزش و پرورش، توجه ویژهای به آموزش دین در نظام آموزشی کشور داشته باشند و هم از لحاظ کمی و هم کیفی اهتمام ویژه ای به درس دینی نمایند.
اما ظاهرا در این وزارت خانه اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است!
در ماههای پایانی سال ۹۴ زمزمهها و شایعاتی مبنی بر کاسته شدن از ساعات درس تعلیمات دینی و قرآن در دوره دوم متوسطه به گوش می رسید. شایعاتی که کم کم رنگ واقعیت به خود گرفت و در سایه غفلت متولیان این عرصه و نیز در گیر و دار فضای انتخاباتی کشور، قانونی در وزارت آموزش و پرورش به تصویب رسید که حجم قابل توجهی از ساعات آموزشی درس تعلیمات دینی و قرآن را کاهش می داد.
بر اساس این مصوبه، ساعات درس تعلیمات دینی و قرآن در پایه دهم از ۴ ساعت به ۲ ساعت، در پایه یازدهم از ۳ ساعت به ۲ ساعت و در پایه دوازدهم نیز از از ۳ ساعت به ۲ ساعت کاهش یابد. یعنی در مجموع ساعات این درس در مقطع دوم دبیرستان از ۱۰ساعت به ۶ ساعت یعنی حدودا به نصف کاهش می یابد.
این مصوبه سوالات و ابهامات جدی را به دنبال خود دارد که اصلی ترین آن این است که کاهش ساعات درس تعلیمات دینی و قرآن، آن هم در مقطعی که دانش آموزان به دلیل شرایط سنی، در معرض بیشترین سوالات و شبهات هستند، در کدامین جبهه مبارزه با تهاجم دشمن قابل تعریف است؟!
کاش وزارت آموزش و پرورش که به دلیل غفلت خود، تاکنون به وظیفه خود در قبال تقویت جایگاه درس دینی در مدارس کمکی نکرده بود و با وجود سیل شبهات وارد شده به ذهن دانش آموزان، گام مفیدی جهت افزایش ساعات این درس و بهبود شرایط تدریس آن برنداشته بود، حداقل در همان خواب غفلت خود باقی می ماند تا ساعات موجود حفظ می شد؛ نه این که طرحی ارائه دهد که در نهایت به تضعیف تربیت دینی دانش آموزان منجر شود.
اختصاص تنها دو ساعت به درس تعلیمات دینی و قرآن از مجموع ۳۵ ساعت آموزشی در هفته، عملا موجب می شود که این درس در لابه لای دروس دیگر که ۳۳ساعت از وقت آموزشی را به خود اختصاص داده اند، گم شود و نه این درس و نه دبیران آن جایگاه مناسبی در نظام آموزشی کشور نداشته باشند. علاوه بر این، هر کس که اندکی با بحث تدریس در مدارس آشنایی داشته باشد به خوبی می داند که درسی که هم وظیفه آموزش دین و هم آموزش قرآن را تنها در دو ساعت آموزشی بر عهده دارد عملا از عهده این وظیفه بر نخواهد آمد و از این رو آموزش قرآن به طور کامل از برنامه درسی حذف خواهد شد و آموزش معارف دین نیز لطمه ای جدی خواهد خورد .
با توجه به اینکه چنین اتفاق بزرگی در آموزش و پرورش در حال وقوع است اعتراضی شنیده نمی شود و ظاهرا همه چیز مرتب است.
در این میان برخی افراد آگاه به این مساله اعتراض داشتند که با پاسخ های قابل توجهی مواجه می شوند که بسیار شنیدنی است؛ این پاسخ ها عبارتند از: درس تعلیمات دینی و قرآن موضوعی تخصصی است و نیازی نیست همه دانش آموزان به مقدار فراوان (ده ساعت در طول سه سال دوره متوسطه دوم!) به آن بپردازند و شش ساعت برای آن کفایت می کند.
در پاسخ باید گفت این نوع نگرش به درس دینی و مفاهیم دینی سکولار نگریستن به مساله است؛ به این نحو که مسائل دینی امری حاشیه ای است و هر کس مایل است اطلاعات دینی داشته باشد می تواند به صورت تخصصی در حوزه یا دانشگاه به آن بپردازد. در این نگاه، درس دینی ارزشی بسیار کمتر از ریاضی و فیزیک و شیمی دارد چرا که این درسها چندین برابر دینی وقت می گیرند و کسی هم به آنها نمی گوید درس تخصصی ولی باید به درس دینی تخصصی گفته شود تا فقط بخشی بسیار اندک جامعه به آن مشغول شوند.
حال باید پرسید اگر وزارت آموزش و پرورش، آموزش دین به دانش آموزان را امری تخصصی بداند که وظیفه اش نیست (اتفاقی که قبل از انقلاب نیز نیفتاد) کدام نهاددر جامعه ، مسئول تربیت دینی دانش آموزان است. آیا امید می رود دانش آموزی که با هجمه عظیم فرهنگی و شبهات دینی مواجه است جان سالم به در برد و دیندار بماند؟
گفته می شود اگرچه ساعات درس تعلیمات دینی و قرآن کم شده است اما قرار است بخشی از محتوای این درس را سایر دروس بر عهده گیرند؛ دروسی مانند «فکر و سواد رسانهای»، «سلامت و بهداشت»، «انسان و محیط زیست»، «مدیریت خانواده» و «سبک زندگی»و…
در پاسخ به این توجیه باید گفت:
اولا با نگاهی به سوابق اعضای شورای تالیف و برنامه ریزی کتابهای مذکور به خوبی مشخص می شود که کار تالیف کتابهایی مذکور بر عهده کسانی است که هیچ تخصصی در عرصه آموزش مسائل دینی ندارند، بلکه تخصص اصلی آنها برنامه ریزی آموزشی،روانشناسی و… است. این مساله نشان می دهد که در حقیقت وظیفه اصلی این کتابها آموزش برخی مهارت های اجتماعی است نه آموزش دین.
ثانیا دبیرانی که این قبیل کتاب ها را در مدارس تدریس می کنند دبیر دینی نیستند و لذا با فرض ورود برخی مفاهیم دینی به این کتابها بایستی به این نکته توجه کنیم که سپردن آموزش موضوعات دینی به دبیر غیر مرتبط پیامدهای نامطلوبی به همراه خواهد داشت.
ثالثا تجربه تدریس کتابهایی همچون سبک زندگی در دوره اول متوسطه به خوبی نشان می دهد که این قبیل درس ها به دلیل نبود دبیران آموزش دیده و متخصص و نیز ضعف محتوایی کتابها، بیشتر به حیاط خلوت دروس تخصصی دیگر تبدیل می شوند و مدارس از ساعات آن ها برای آموزش دروسی مانند ریاضی استفاده می کنند و خواندن کتاب به خود دانش آموزان سپرده می شود. این موضوع که متاسفانه در اکثر مدارس کشور قابل بررسی و مشاهده است به خوبی بیانگر این نکته است که سپردن وظیفه آموزش برخی مفاهیم دینی به این کتابها عملا به معنای عدم تدریس این مفاهیم و پایمال کردن آن ها است.
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می رسد پاسخی که در توجیه کاسته شدن از ساعات درس تعلیمات دینی و قرآن داده می شود، اگرچه ظاهری موجه دارد اما با دقت در واقعیت مساله، به خوبی روشن می شود که این پاسخ در حقیقت برای سرپوش گذاشتن بر طرحی است که حتی رژیم شاهنشاهی نیز به دلیل ترس از عواقب آن، جرأت انجام آن را نداشت، اما متاسفانه امروزه برخی به راحتی و بی هیچ واهمه ای در حال اجرای آن هستند.
* کارشناس مسائل تربیتی