خودشان، نوبت به نوبت و ماه به ماه؛ حقوقهای همچنان نجومیشان را میگیرند از پول بیتالمال و آروغ ضیافت ِ آخر شبشان را مصاحبه میکنند که مگر گورخواب هم داریم؟! عدالت علی این است؟ فکر چه، نمیخواهیم فکر کنیم؟ به اینکه این گورخوابیها ثمره چیست؟ کسی که وقیحانه و بیشرمانه میگوید عقیم کنید! به این فکر نکردهست که این گورخوابیها ثمرهی همان سازندگیست که اعتدال بنفش ادامهدهندهی آن است؟ نمود عینی له شدن بینوایان زیر چرخهای بیرحم توسعه همین گورخوابیها و حاشیهنشینیهاست. ریشه را باید عقیم کرد، نه میوه و ثمره را. باید سوزاند ریشههای تفکر صفدریسم و نجومی بگیران را. تفکری که دغدغهاش پرواز مستقیم تهران-لسآنجلس است، نه ۱۳ ماه حقوق ندادهی کارگر مظلوم!
عدالت رنگ و بوی جناحبازی گرفته بوده و است؛ صحیح. اما واقعا عدالت، اینجا مرده است! رواست که دق کرد از این صحبت که “شنیدهایم” فقیر داریم. شنیدهاید؟ فقط شنیدهاید؟ بهراستی ذخیرههای نظام را چه، اسم آنها را هم شنیدهاید؟ و یا سپر بلای آنها شده و تمام قد دفاع کردهاید؟ کاش به گور بفرستید آن صفرهای حقوقهای نجومی را به جای حذف کردن صفر از اسکناسها.
این گورخوابها، قشر آسیبپذیر نیستند! لشکر این انقلاب همین مستضعفان و فقرایی هستند که ۳۰ و اندی سال پیش قیام کردند و آن صندلیای را که به آن تکیه زدی و درخواست چای کمرنگ از آبدارچی جهت رعایت حال قلب مبارکت میکنی، مدیون آنها هستی! و همینها هستند که در موقع حساس، سینه سپر میکنند و جانفشانی؛ نه امثال آقایانی که گرین کارتشان در کشوی اول میز کارشان است!
باید کار را شروع کرد. به چشم امید بستن به این و آن، و درافشانی کلمات، چیزی حل نخواهد شد. سوزن را باید برداشت و به بدن مبارک زد. اما اینبار نباید چشمها را شست، باید چشمها را باز کرد…
سیدمحمدامیر گنجعلیخانی