نقش نازی در سریال «برادر» یک بعد خاکستری دارد که آن را شبیه نقش شما در «کیمیا» میکند، این را قبول دارید؟
من از بازخوردها نشنیدم که این کاراکتر با نقشم در «کیمیا» شبیه باشد و بیشتر آن را با نقشم در سریال «شهرزاد» مقایسه میکنند. وقتی نقش مثبت بازی میکنی این تشابه وجود دارد که مخاطب وقتی تو را میبیند میگوید این همان دختر خوب است و هنگامی که نقش منفی بازی میکنی میگویند این همان بدجنس است. ریزهکاریها است که نقشها را از هم متفاوت میکند. به طور مثال در سریال «کیمیا» نقش دختری را بازی میکردم که قربانی و خشمگین بود؛ وی عقدههای زیادی از کودکی داشت البته راجع به نقشم در «برادر» نمیتوانم زیاد توضیح بدهم چون باید مردم همراه سریال، کاراکترها را دنبال کنند اما در نازی، این ویژگیها را نمیبینیم. او یک دختر شاد است و با توجه به زنانگی اهداف خود را با سوءاستفاده از دیگران جلو میبرد. از دید من فضای این دو نقش متفاوت است.
ما تلاش خودمان را کردیم و حالا نظرات مردم و اهالی رسانه مهم است. در ابتدای سریال مشخص نبود که کاراکتر مثبت یا خاکستری است اما هرچه جلوتر میرود متوجه میشویم که نازی اهداف دیگری هم دارد و هر چند قسمتی که میگذرد، کاراکترهای این سریال بعد جدیدی را از خودشان نشان میدهند. یک اتفاقی که وجود دارد این است که ما همه نقشهای مثبت و همه نقشهای منفی را به یک چشم میبینیم و امیدوارم این شباهت دیده نشود چون من تمام تلاشم را کردم که این دو نقش از هم متفاوت باشد.
شما در یک دوره نسبتا طولانی معمولا عهدهدار نقشهای مثبت بودید اما از یک زمانی به بعد نقشهایی را که انتخاب کردید منفی بودند. چرا این اتفاق افتاد؟ نقدی به شما شد که ترجیح دادید مسیرتان را عوض کنید؟
من از حاشیه امن خوشم نمیآید. از محافظهکاری و از اینکه در یک قالب و کلیشه قرار بگیرم رضایت ندارم. نقشهای منفی نقشهای خطرناکتر و دشوارتری است و شاید برای من اینطور باشد. به خاطر اینکه با فیزیک صورت من این نقشها در تضاد است و همین میشود که همیشه به من میگویند صورت تو به درد نقشهای مثبت میخورد. پیچیدگیهای نقش منفی بیشتر است و سخت میتواند مخاطب را همراه خود کند. من در سریال «شیدایی»، «شیار ۱۴۳» و «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» نقشهای مثبتی را بازی کردم و اولین بار با سریال «مدینه» سیروس مقدم این اتفاق برایم افتاد که کارگردان این ریسک را کرد و به من نقش منفی داد.
قرار نیست همیشه نقش مثبت یا منفی را بازی کنم. من همیشه دوست دارم شجاعتی در نقشهایم وجود داشته باشد که بتوانم نقشهایی که از من دور است و معلوم نیست که بتوانم خوب آن را ایفای کنم بازی کنم یا به عبارت بهتر نقشی که به تصور مردم از من نزدیک باشد راحتتر است تا نقشی که از تصور عمومی دور است چون شما باید برای این نقش مبارزه کنید که دیگران بپذیرند شما دیگر مثبت نیستید. خوب یا بد دوست دارم که کاراکترهای مختلف را تجربه کنم.
این ریسک کردن در حرفه شما خطرناک نیست؟ ممکن است موفق نشوید و مردم شما را در مقام بازیگر پس بزنند!
این به انتخاب بازیگر بستگی دارد؛ مثل اینکه به هر آدمی بر میگردد که دوست دارد چطور زندگی کند! بعضی افراد در زندگی شخصی نیز ریسکپذیر نیستند و حاشیه امن را بیشتر دوست دارند. من دوست دارم که زندگیام با جسارت، ریسک و خطرکردن همراه باشد. در بازیگری هم تمایل من این است. شاید پذیرش تغییر نقشها در ذهن مردم زمان ببرد اما بالاخره اتفاق میافتد و قطعا بهتر از زمانی است که همیشه مثبت بازی کنید و سراغ نقشهایی بروید که امتحان خود را در آن کاراکترها پس دادهاید. من دوست دارم در نقشهایی که امتحان پس ندادم بازی کنم.
این چندمین همکاری شما با جواد افشار است؟
سریال«برادر» دومین همکاری من با این کارگردان است.
جواد افشار چه خصوصیاتی دارد که شما را مجاب کرد دوباره با او همکاری کنید؟
برای من زیاد پیش آمده است که با یک کارگردان چندین بار کار کنم. در واقع میتوانم بگویم با اکثر کارگردانهایی که کار کردهام چند همکاری را داشتهام؛ کارگردان هایی مثل مرضیه برومند، فرزاد موتمن، سعید ابراهیمیفر، نرگس آبیار که همه کارگردانهایی بودند که من دو یا سه کار را با آنها تجربه همکاری داشتم. این اتفاق را دوست دارم چون وقتی با کارگردانی تجربه خوبی دارید، اگر نقش خوبی را که مناسب شما باشد درکارهای بعدیاش به شما میدهد و شما هم میپذیرید. در سریال «کیمیا» تجربه بسیار خوبی با جواد افشار داشتم، من نقشم را در این کار دوست داشتم. وی بین بازیگر و کارگردان رابطه خوبی را در پشت صحنه برقرار میکند و این عوامل باعث میشود که در پروژههای بعدی با هم کار کنند.
مخصوصا در پروژه هایی که در جنبههای مختلف نزدیک به هم هستند، افراد ترجیح میدهند با هم کار کنند که در «برادر» هم این اتفاق افتاد و تجربه موفقی شد. جواد افشار؛ کارگردان با اخلاق و آرامی است که به عوامل کارش احترام میگذارد. در کارهای او میتوان نشست و صحبت کرد. اجازه دارید که نظر بدهید و دخیل باشید. وی به کار گروهی بهشدت معتقد است. او به کار گروهی احترام میگذارد و این باعث میشود که شما خودتان را در گروه سهیم بدانید.
سریالهای مناسبتی ایام ماه رمضان به علت سرعت و کمبود زمان دردسرهای خاصی دارد. این نوع سریالها چه ویژگیهایی دارد که باعث میشود شما آنها را بپذیرید؟
باکس سریالهای ماه رمضانی با پخش هر شب و پی در پی باکس خوبی است؛ شما میدانید که این سریال دیده میشود و مورد قضاوت قرار میگیرد، نقد میشود و فرصتی فراهم میشود تا ایرادات کار و خودتان را پیدا کنید. در واقع برای همه عوامل محک خوبی است. من قبول دارم که فشار کار بالاست و زمان بیشتری را باید روی کار گذاشت و عوامل خسته میشوند اما همه مواردی را که گفتم دلیلی است برای اینکه شما کار مناسبتی را بپذیرید و بخصوص اینکه من آدمی هستم که دوست ندارم همیشه همه چیز به طور یکسان و در شرایط ایدهآل باشد و دوست دارم خودم را در همه شرایط محک بزنم.
در سریال «برادر» مثل سریال «کیمیا» پارتنر پوریا پورسرخ هستید، حالا دیگر میشود شما را زوج هنری نامید؟
من و پوریا در کلاسهای امین تارخ همکلاس بودیم و سالهاست که همدیگر را میشناسیم. پوریا؛ پسر با ادب و با اخلاق و همراهی است و این چیزی نیست که من بگویم همه این نظر را دارند. تا به حال پیش نیامده بود که با هم در یک کار بازی کنیم و به طور اتفاقی در دو سریال با فاصله زمانی کم همبازی شدیم و این تجربه خوبی است. حالا این همکاری چقدر ادامه داشته باشد معلوم نیست.
به نظر میآید که سریال «برادر» مانند «کیمیا» با اقبال مردم رو بهرو نشد. به نظر شما نقاط ضعف کار کجا بود که نتوانست آنطور که باید و شاید بیننده را همراه کند؟
این مقایسه اشتباه است برای اینکه «کیمیا» ۱۲۰ قسمت بود اما سریال «برادر» کمتر از بیست قسمتش پخش شده است و چون هر دو به کارگردانی افشار بوده دلیل نمیشود که به هم ربط داشته باشد. میتوانیم بگوییم که این سریال در مقایسه با خودش طرفدار پیدا نکرده است اما این مقایسه درستی نیست. نقاط ضعف هر کاری دلایل مختلفی دارد ما به دلیل اینکه سر صحنه هستیم و همراه مخاطب سریال را تماشا نمیکنیم، نمیتوانیم تحلیل درستی کنیم. من خودم خصوصیتی دارم که نظرات دیگران را دوست دارم رو در رو بپرسم، بشنوم و بدانم نقاط قوت و ضعف سریال «برادر» از نگاه مخاطب چه چیزهایی است. در حال حاضر ما در مرحله دفاع نیستیم زیرا تمام تلاشمان را کردیم و حالا نظرات دیگران مهم است از آنجایی که ما دائم سرصحنه هستیم و به طور مداوم نمیتوانیم پیگیری کنیم نمیتوانم نظر بدهم.
میتوانم بعد از پایان کار با توجه به اینکه تمام اتفاقات سریال افتاد کامل توضیح بدهم که نقاط مثبت و منفی کار چه چیزهایی بوده است و نظرم را بدهم چون شاید چیزی که نقطه ضعف به نظر میآید در روند سریال به نقاط مثبت تبدیل شود و اتفاقاتی که افتاده است یک مقدم چینی برای اتفاقات آینده باشد.
نقدی در مورد طراحی لباس این سریال وجود دارد که انتخاب لباسها خوب نیست. بیشترین نقد هم به لباس کاراکتر شماست، این نقد را قبول دارید؟
من به عنوان بازیگر با خیلی چیزها مخالف هستم و این سوال را باید از طراح لباس پرسید که چرا به این صورت طراحی کرده است. من صاحب نظر نیستم و حق ندارم که راجع به کار او نظر بدهم. فقط تا حدودی میتوانم دفاع کنم. در واقع سریال طراح لباس و کارگردان دارد که آنها باید لباسها را تایید کنند؛ مثل اینکه طراح لباس نمیتواند در مورد بازی یا فیلمبرداری در مصاحبه حرفه نظر بدهد چون به او ربطی ندارد، من هم نظر شخصیام چیز دیگری است و مشخص است که چیست اما در مصاحبه حرفهای باید کسانی که صاحب نظر هستند توضیح بدهند. این جواب را به خود آنها میسپارم.
شما جزو معدود بازیگرانی هستید که هم در سینما و هم در تلویزیون موفق هستید. این به انتخابهای درست شما بر میگردد یا اینکه خوش شانس بودهاید و با گروههای خوب و حرفهای کار کردهاید؟
به هر بازیگری در طول کارش، پیشنهادهای زیاد میشود. مهم این است که چه کارهایی را قبول میکند و از همه مهمتر اینکه چقدر شانس میآورد و آن کار موفق میشود چون گاهی پیشبینیهای ما درست از آب در نمیآید و هنگامی که فکر میکنیم یک کاری خوب میشود برعکس اتفاق میافتد. نمیتوان روی برنامهریزیهای شخصی حساب کرد. من شانس داشتم با کارگردانهایی کار کردم که کارهایشان دیده شد. همه فکر میکنند که من آدم پرکاری هستم اما پرکار نیستم فقط کارهایی که کار کردهام موفق شدهاند؛ مانند «شهرزاد»، «شیار ۱۴۳ »، «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» که جایزه بینالمللی گرفت و سریالهایی مثل «کیمیا» و «شیدایی» که دیده شد. مجموعه یک کار بسیار مهم است و به تنهایی به موفقیت نمیرسید. باید یک مجموعه خوب باشد تا کار شما دیده شود.
در حال حاضر تمرکز شما در انتخاب پیشنهادها تلویزیون است یا سینما ؟
من به مدیوم فکر نمیکنم و برایم مهم نیست که سینما باشد یا تلویزیون یا سینما خانگی، همانطور که موفقترین سریال، «شهرزاد» بود که جزو سینمای خانگی بود. به خاطر همین من به نقشی که جای کار داشته باشد فکر میکنم. نقشی که وادارم کند تلاش کنم و از خودم فاصله بگیرم شاید نتیجه خوبی نداشته باشد اما مهم این است که من به یک روتین و تنبلی تن ندهم. البته قرار نیست در همه نقشها موفق باشم و همه پروژهها دیده شود اما من این تکاپو و زنده بودن حرفهام را دوست دارم.
آیا نقش یا موضوعی هست که دوست داشته باشید بازی کنید؟
من دوست دارم در کارهای بیوگرافی بازی کنم. آدمهایی که سرگذشتشان را خواندیم و وجود داشتند یا دارند؛ مثلا نقش یک نقاش یا نویسندهای که او را میشناسیم. البته شخص خاصی مدنظرم نیست. این را هم بگویم که من سینما دفاعمقدس را خیلی دوست دارم و دلم میخواهد که کاراکترهای زنان شهید و یا اسرای زنی را که خاطرات جذابی دارند بازی کنم. دوست دارم به آبادان یا خرمشهر بروم و یک فیلم جنگی را که توپ و تانک داشته باشد بازی کنم. متاسفانه در سریال «کیمیا» در سکانسهای جنگ نبودهام و همیشه به مهراوه میگویم که دلم میخواست من هم در آن سکانسها با توپ و تانک بودم!
با توجه به اینکه حرفه بازیگری سخت است. این تقسیم مسئولیت بین خانه و کار را چطور برقرار میکنید؟
من قبل از سریال «برادر» نزدیک به هفت ماه بیکار در خانه بودم ولی با توجه به درک بالایی که همسرم دارد و همراه است. فشاری را متحمل نمیشوم که اذیتکننده باشد. مسائلی بوده که هر دو با هم حل کردیم. این حرفه به درک متقابل نیاز دارد چون زمانهای زیادی اتفاق میافتد که در خانه نیستید و مناسبتهای مختلف را نمیتوانید کنار خانوادهتان باشید که این موضوع را همسرم کاملا درک میکند.
کدام برنامه مناسبتی ماه رمضان را دنبال میکنید؟
به دلیل اینکه هم باید به زندگی شخصی و هم به کارم برسم؛ ترجیح میدهم زمانی که سرکار هستم تمرکزم را کامل روی کار بگذارم و زمانی که خانه هستم به طور کامل پیش خانوادهام باشم و دیگر زمان ندارم که تلویزیون را دنبال کنم.
در حال حاضر مشغول کاری غیر از سریال «برادر» هستید؟
در حال حاضر خیر و صحبتی هم برای کار دیگری نکردهام و فعلا منتظرم تا یک هفته دیگر فیلمبرداری «برادر» تمام شود.