به گزارش “دانشجوآزاد” این شبها سریال «پشت کنکوریها» یک بار دیگر از شبکه آیفیلم به نمایش درمیآید؛ سریالی که اصغر فرهادی تهیهکنندگی و بازنویسی فیلمنامهاش را بهعهده داشت و دومین سریال پریسا بختآور در مقام کارگردان است. در این سریال که قصهاش درباره چند جوان پشت کنکوری است، تعدادی از بازیگران جوان و مطرح آن روزها حضور داشتند که رامین ناصر نصیر یکی از آنهاست. ناصرنصیر در این سریال کنار بازیگرانی چون رضا داوودنژاد، برزو ارجمند، علی صادقی، سعید آقاخانی، سیروس گرجستانی، محسن قاضی مرادی، رضا بنفشهخواه، سحر ولدبیگی و مریم امیرجلالی نقش مردی متاهل را بهعهده داشت که میخواست با دوستان مجرد و پشت کنکوریاش در خانهای متروکه ساکن شود و همراه آنها برای کنکور درس بخواند، در حالی که شرایط او با دیگران تفاوتهای جدی داشت. ناصرنصیر آخرین بار با سریال «قاب خاطره» تقریبا سه سال پیش در تلویزیون دیده شد و این روزها سرگرم بازی در تئاتری است که براساس نمایشنامه «مجلس ضرب زدن» نوشته بهرام بیضایی برای ماه رمضان سال جاری ساخته میشود. قبل از سریال «پشت کنکوریها» در سریال قبلی پریسا بختآور که «یادداشتهای کودکی» نام داشت، بازی کرده بودید. این آشنایی از کجا شکل گرفته و چطور به خانم بختآور و آقای فرهادی معرفی شده بودید؟ بله درست است و خوب به یاد دارم که بعد از موفقیتهای اصغر فرهادی، خیلیها کارگردانی این دو سریال را نیز به او نسبت میدادند و میگفتند که پریسا بختآور آن را کارگردانی نکرده است. واقعا این طور بود؟ این شبها موفق به تماشای بازپخش سریال شدهاید؟ حتما برایتان پیش آمده که بیننده کارهای قدیمی خودتان باشید. معمولا از تماشای این آثار چه حسی دارید؟ وقتی به کارهای قدیمیتر نگاه میکنید به خودتان نمیگویید که چقدر خام بودم چقدر اشتباه داشتم و چیزهایی از این دست؟ به همین دلیل است که تقریبا از سه سال پیش هیچ سریالی بازی نکردهاید؟ زمانی که ســریال «پشت کنکوریها» ساخته میشد، اوضاع چطور بود؟ پشت صحنه سریال با آنچه امروز در روند تولید اتفاق میافتد، چقدر تفاوت داشت؟ تا جایی که اطلاع دارم در آن سالها شما دستیار مهران مدیری بودید، چرا دیگر با هم همکاری نکردید؟ بازگشـت بـــه گذشته باعث میشود، برخی چیزها دوباره به یاد بیایند؟! ولی ایـــن تجدید قوا خیلی طول کشید! پشت صحنه متفاوت «پشت کنکوریها» فرهادی معمولا درباره صحنهای که تازه نوشته بود با ما حرف میزد، آن را برایمان میخواند و درباره جزئیاتش با هم گفتوگو میکردیم. این همفکری هم راجع به فیلمی که قرار بود بسازد و هم سریال پشت کنکوریها رخ میداد، چون بخشی از فیلمنامه این سریال همزمان با تصویربرداری بازنویسی میشد. در یک کلام محیط پشت صحنه این سریال، خلاق و جذاب بود و همان زمان هم این پشت صحنه تا حد زیادی استثنایی بود، چه رسد به امروز که همه چیز سطحی و سهلانگارانه شده است. اخبار فرهنگی و هنری – جام جم
قبل از این دو سریال،گرچه هرگز با هم کار نکرده بودیم، اما از محافل تئاتری و بخصوص تئاترهای دانشجویی یکدیگر را میشناختیم. من و خانم بختآور و اصغر فرهادی تقریبا از یک نسل هستیم. آنها دانشجوی دانشگاه تهران بودند و من در دانشگاه سینما تئاتر درس خوانده بودم. زمانی که همکاری ما شکل گرفت و این سریالها ساخته شد، دانشگاه تمام شده بود و همه جذب فعالیتهای حرفهای شده بودیم. من به عنوان بازیگر در آثار متعددی بازی کرده بودم، آقای فرهادی سریال «داستان یک شهر»، «روزگار جوانی» و چند سریال دیگر را ساخته بودند و خانم بختآور هم تازه کارگردانی را در تلویزیون آغاز کرده بود. بعد از «یادداشتهای کودکی»، سریال «پشت کنکوریها» را به عنوان دومین سریال برای تلویزیون میساخت و فرهادی هم به عنوان تهیهکننده و مشاور کارگردان با او همکاری داشت.
نه اینطور نیست. خانم بختآور کارگردانی هر دو سریال را انجام داده و البته طبیعی است که به عنوان یک کارگردان جوان، از مشاور باتجربهاش که کارگردانی بلد است، در زمینه نویسندگی هوش قابلتوجهی دارد و البته همسرش نیز هست، کمک بگیرد. هم طبیعی و هم عاقلانه است که خانم بختآور از کمک و مشاوره فرهادی استفاده کند.
نه. مشغول تمرین تئاترم و هنوز نتوانستهام ببینم.
هر کاری حال و هوای خاص خودش را دارد و هر کدام بخشی و برشی از زندگی من محسوب میشود. بنابراین مرا به یاد اتفاقاتی میاندازند که در همان برهه زمانی رخ داده و خاطرات شخصی و کاریام در آن دوره زنده میشود. تماشای این کارها باعث تجدید خاطره میشود و گاهی هم یاد کسانی را زنده میکند که دیگر در میان ما نیستند؛ کسانی که دار فانی را وداع گفتهاند یا برای همیشه از ایران رفتهاند. از زمانی که سریال «پشتکنکوریها» ساخته شد تا امروز اتفاقات زیادی رخ داده و طبیعی است که تماشای آن میتواند خاطرات تلخ و شیرینی را زنده کند که شاید برخی از آنها را فراموش کرده باشم.
نمیدانم، شاید درستش این است که همینطور باشد، اما راستش شرایط به گونهای پیش رفته که کارهای قدیمیتر باعث حسرت میشود. گاهی به خودم میگویم کاش اوضاع مثل همان وقتها بود، چراکه متاسفانه هر روز که میگذرد همه کارها سطحی و دمدستی میشوند.
بیشتر به این دلیل است که تولید برنامههای نمایشی در تلویزیون خیلی کم شده و معمولا تولیدات از کیفیت لازم برخوردار نیستند. بسیاری از این آثار بهدلیل شرایط مالی تلویزیون با همکاری اسپانسر تولید میشوند و متاسفانه اسپانسرها در کشور ما به چیزی که کمترین اهمیت را میدهند، کیفیت هنری است. برای آنها فقط این مهم است که محصولشان تبلیغ میشود و متاسفانه همین باعث عدم جذابیت لازم کارها میشود. امیدوارم با بهبود شرایط اقتصادی، تلویزیون نیز همسو با کل کشور، شرایط بهتری پیدا کند و برای تولید آثار نمایشی برنامهریزی بلندمدت داشته باشد.
پشتصحنه این سریال نهتنها با پشتصحنه کارهای امروزی خیلی فرق داشت که حتی با کارهای همان زمان هم متفاوت بود. در پشت صحنه این سریال اصغر فرهادی را داشتیم که دغدغه فیلمنامه داشت و زمان زیادی را درباره جزئیات فیلمنامه حرف میزدیم و سعی میکردیم با همفکری به نکات جذابی برسیم.
قرار بود راجع به پشت کنکوریها با هم حرف بزنیم.
بله خب، اما این مساله مربوط به دورهای است که «جنگ ۷۷»، «پلاک ۱۴» و «ببخشید شما» را کار میکردیم. در «ببخشید شما» من حتی دستیار آقای مدیری هم نبودم بلکه دو گروه شده بودیم و همزمان کار میکردیم. تولید بخشهای نمایشی با من بود و آقای مدیری ضبط مصاحبهها را بهعهده داشت. در بقیه کارها دستیار و برنامهریز بودم، اما بعد از «پلاک ۱۴» احساس کردم که بهتر است از برنامههای طنز شبانه فاصله بگیرم. نزدیک دو سال ما هر شب در تلویزیون برنامه داشتیم و معتقدم این میزان کار، آدمها را هم به لحاظ جسمی و هم از نظر خلاقیت فرسوده میکند، چون بالاخره خواه ناخواه آدمها تمام میشوند و به تکرار میافتند. همه اینها بهعلاوه برخی دلایل شخصی سبب شد که مدتی از این کار هر شبی دور شوم و به فکر تجدید قوای جسمی و روحی بیفتم.
بله همینطور است. ۱۲ سال طول کشید.
یادم هست زمانی که این سریال ساخته میشد، فرهادی در حال نوشتن فیلمنامه اولین فیلمش «رقص در غبار» بود. از آنجا که میدانست برخی از ما دغدغه فیلمنامه داریم و علاقهمند به صحبت در اینباره هستیم، خیلی وقتها صحنههایی را که نوشته بود برای من و سعید آقاخانی میخواند، چون سعید هم ذهن داستانپرداز خلاقی دارد.