پايگاه خبری تحليلي دانشجو آزاد

9:26:45 - شنبه 15 اسفند 1394
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
چیزی به نام جشنواره سی وچهارم
سینمای ملی کشورم کجای زندگی مرا میگیرد این حمله فضای انارشیستی و نهیلیستی فیلم ها کجای سفره دلم سرو میشود چینش این چنینی زندگی در فیلم های ما چقدر با واقعیت امروز مطابق است چقدر تم خیانت فیلمها به ما کمک میکند چقدر سینما شخصیت های دوست داشتنی برایمان خلق کرده است اصلا کارها از جنس اندیشه ورز است یا فیلم های چیپس و پفکی ؟

به گزارش”دانشجوآزاد” این جا کاخ جشنواره سی و چهارمین جشنواره ی فیلم فجر است؛ برج میلاد. کارت را دور گردنمان می اندازیم. آخر برای هر نوع خدماتی، باید با دستگاه های بارکد خوان، کارت هایمان را شناسایی کنند. دستگاه را روی کارتمان می گیرند. وارد کاخ می شویم.

کیف را از روی دستگاه رد می کنیم می رویم به سمت صف تماشای فیلم؛ دو صف طولانی!

دبیر جشنواره خبر کاهش تعداد خبرنگاران به یک سوم را اعلام کرده بود، اما صف ها از سال گذشته اگر طولانی تر نباشد کوتاه تر نیست. وارد سالن می شویم. عجیب است. هرچقدر هم که زود وارد سالن بشوی، باز هم بخشی از سالن پر است. خب حتما آن ها زودتر آمده اند.

نگاه که می کنی، در هر سانس چهره های جدید می بینی، مهمانند؛ با کارت مهمان وارد شده اند. به نظر می رسد تعداد کارت های اهالی رسانه که یک سوم شده، تعداد کارت های مهمانان سه برابر شده است. خب حتما شرشان از ما کم تر است و مسئولان جشنواره، بر این باورند که هرچه تعداد منتقدان کم تر باشد، فیلم های غیردوست داشتنی که در جشنواره کم هم نیستند کم تر نقد می شوند.

این بی نظمی ها در ایام جشنواره، بیش از همه در مورد فیلم لانتوری اتفاق افتاد. موضوع فیلم در مورد بخشش است. البته بخشی از فیلم، از جنس عدالت اجتماعی است، اما اصلا گمان نکنید که این ها دلیل این می شود که فیلم ساز چند برابر دیگر فیلم سازان، مهمان به برج دعوت نکند.

از سیاست مداران تا شخصیت های فرهنگی-هنری، بسیاری آمده اند. کواکبیان و فردوسی پور دو نفر از مهمانانند که ما می شناسیم. مابقی ناشناسند. شایع شده که یکی از شخصیت های سابق عالی رتبه ی نظام هم می خواهد بیاید. از حیدری می پرسم آقای حیدری، راست است که فلانی امشب مهمان لانتوری است؟ می گوید من هم مثل شما شنیده ام، نمی دانم.

بعد از یک صف خیلی طولانی و یک ساعت ایستادن، وارد سالن می شویم. تقریبا نصف سالن پر است. آن ردیف های پایین می نشینیم؛ همان جا که به دلیل پرده ی نمایش عجیب و غیراستاندارد برج میلاد، به جای یک صحنه، ممکن است دو صحنه را روی پرده ببینی.

توضیحش دشوار است. باید آن جا باشی تا بفهمی چقدر پرده ی نمایش برج میلاد عجیب و غریب و غیر استاندارد است.

بعد از اتمام فیلم، معلوم می شود که بسیاری با کارت های مهمان غیرمعتبر و حتی کارت های مهمان سال پیش وارد شده اند. عجب! و ما از خود می پرسیم؛ چطور است که اگر ما که به عنوان منتقد و اهالی رسانه، بسیاری از عوامل جشنواره لااقل با چهره مان طی این ایام آشنا شده اند، خدای ناکرده زبانم لال یک روز کارتمان فراموشمان بشود، به هیچ وجه ممکن نیست بتوانیم وارد شویم، اما این همه آدم، با کارت تقلبی و غیرقانونی به راحتی وارد می شوند؟!

از فردای لانتوری، می گویند کارت های کاغذی رنگی، تک سانس و یک روزه فاقد اعتبارند، اما باز هم ما با مشکل مواجهیم در فیلم های دیگر هم می بینیم که بهترین صندلی ها توسط تعداد زیادی از مهمانان پر شده است. اصلا انگار اهالی رسانه، ارباب جراید نیستند، بلکه نوکر مهمانان عوامل فیلمند.

این بساط ورود بیش از صد نفری مهمانان عوامل فیلم، در همه ی سینماهای مردمی باب است؛ اصلا می گوییم این قابل قبول، ولی در کاخ جشنواره که مختص اهالی رسانه است، چرا باید هر روز چهره هایی جدید را ببینیم که نه منتقدند و نه خبرنگار اما صف ها را طولاتی و رضایت و آسایش را بر اهالی رسانه محال می کنند؟

حالا این ها را بگذاریم کنار ،کاری نداریم به این بی نظمی ها ،فارغ از مسئله دعوای سر پوستر جشنواره،بگذریم از لو رفتن هیات انتخاب جشنواره ،اصلا بلبشوی استعفای شهاب حسینی به کنار ،مسئله دعوای همیشگی حاتمی کیا هم که عادی شده برایمان ، اصلا چه اهمیتی دارد خوب یکهو جایزه فیلم نامه نگاه نو هم حذف شود چه اتفاقی می افتد مگر ؟؟؟

مسئله من چیز دیگری است مسئله ای که جشنواره امسال و پارسال بر نمی دارد خیلی الکی تر از این حرف هاست برایم مشخص نیست که نه این جشنواره،بلکه سینمای ملی کشورم کجای زندگی مرا میگیرد این حمله فضای انارشیستی و نهیلیستی فیلم ها کجای سفره دلم سرو میشود چینش این چنینی زندگی در فیلم های ما چقدر با واقعیت امروز مطابق است چقدر تم خیانت فیلمها به ما کمک میکند چقدر سینما شخصیت های دوست داشتنی برایمان خلق کرده است اصلا کارها از جنس اندیشه ورز است یا فیلم های چیپس و پفکی ؟ کدام سوال جوان دهه هشتاد و نود در سینما پاسخ داده میشود وکدام مسئله اش حل می شود اگر اینطور نیست اشکال ندارد لکن اسمش را کار فرهنگی نگذاریم و میلیاردها پول بی زبان که در هر حوزه ای تعیین کننده است را به حلق شریف آن نریزیم اما خودمان هم می دانیم که سینما این چنین ظرفیتی را داراست و می تواند امید و اشتیاق به زندگی ، فضای هم افزایی اندیشه ها ،تعهد ، استقلال و تلاش را برایمان به ارمغان بیاورد. اما با این رویکرد به نظرشما شدنی است؟ اصلا این به ضرر خود سینمای ماست امروز حجم عظیمی از فیلم های زبان اصلی به رسانه های ما هجوم اورده و سینمای داخل مخاطب خود را از دست میدهد در یک آماری میخواندم که سه در صد مردم ایران مخاطب سینماها هستند خوب این درد آور است.

آقا ایوبی- رئیس سازمان سینمایی کشور- می فرمودند که جشنواره فجر افتخاری برای جمهوری اسلامی است سوال پیش می آید کجای این جشنواره یا سینما خوانش درستی از انقلاب اسلامی به دنیا معرفی کرده است که افتخار آن باشد؟ انقلاب اسلامی نفوذ خود در قلبها را چقدر مدیون سینماست؟ سهم این رسانه مؤثر در دنیا از ارائه چهره مکتبی که ایرانیان را دربسیاری از عرصه ها سربلند کرده تا کجاست؟ کم کم ذهنم جاهای بدتری میرود که سینما ….

بگذریم…

این انتظار از مسئولین و دست اندرکاران این حوزه می رود که سینمای ایرانی رو به جریانی علیه طوفان تبلیغاتی و مکتبی که علیه مردم و آئین ماست، بدل کنند و انشاالله روزی جوانان این کشور با سینمای درخشان انقلاب اسلامی مشکلات منطقه ای و جهانی را از پیش بردارند و گام های موثر برای تحقق منویات منجی مان بردارند به امید روزی که سینما راه خود را پیدا کند و مامنی برای گشایش مسائل اساسی مردم شود.

دور نخواهد بود ان شاالله

نویسنده: سید جواد حسینی

پاتوق دانشجوها کوثر سایت زنان کویر تابناك وب تابناك وب logo-samandehi