به گزارش “دانشجو آزاد“؛ از مسائل مهم در حوزه مطالعات زنان از منظر قرآن “مسأله پوشش” است که به صورت یک نیاز فطری در وجود آنان نهاده شده است. عفت در پوشش به عنوان بارزترین نماد فرهنگی جامعه اسلامی از همان ابتدا و در دورههای مختلف اسلامی مورد توجه ویژه مسلمانان بوده است.
تاریخ حجاب به آفرینش اولین موجودات روى زمین یعنى آدم و حوا بازمى گردد. فرازونشیب هاى بى شمار تاریخ نتوانسته است آن را محو کند. قرآن مى فرماید: «اى فرزندان آدم! براى شما لباس فرو فرستادیم که اندام شما را مى پوشاند و مایه زیست شماست و لباس تقواى بهتر است، این آیات خداست. باشد که متذکر شده پند گیرید.» (اعراف: ۲۶) این آیه بیانگر اهمیت لباس و پوشش و ستر و ساتر از نظر قرآن است.
با تمام اهمیت و جایگاهی که مساله پوشش در فرهنگ دینی از آن برخوردار است امروزه عدم رعایت عفاف در پوشش به عنوان یک آسیب فرهنگی و اجتماعی جددی مطرح است و آن آسیب در مورد دختران دانشجو به دلیل موقعیت سنی، تحصیلی و فرهنگی آنان از حساسیت بیشتری برخوردار است.
ازآنجایى که دانشگاه ها به عنوان مهم ترین مراکز تولید علم و ترویج فرهنگ محسوب مى شوند، از مهم ترین ارکان توسعه فرهنگى هر جامعه اى به شمار مى روند. دانشگاه ها باید بتوانند با ایجاد محیطى مبتنى بر فرهنگ و ارزش هاى اسلامى زمینه را براى تولید علم، توسعه سبک و روش هاى زندگى و تعمیم آن در بین اقشار گوناگون و تحقق اهداف متعالى آن مهیا سازند؛ امرى که به نظر مى رسد تحت الشعاع عوامل مختلف، هنوز با ایده آل خود فاصله زیادى دارد و مستلزم واکاوى عوامل و ریشه هاى کم توجهى دانشجویان دختر و آسیب شناسى واقع بینانه در راستاى برنامه ریزى اصولى و عملى و دسترسى به راهکارهاى مناسب ترویج پوشش اسلامى در دانشگاه هاست.
عوامل فرهنگى ـ اعتقادى در کم توجهى دانشجویان دختر به پوشش اسلامى تأثیر مثبت و معنادارى دارند. عوامل زیستى ـ روانى، فرهنگى ـ اجتماعى و سیاسى ـ اجتماعى نیز در این راستا بی تاثیر نیست. برنامه ریزى براى پوشش خلأ فرهنگى و تربیتى بین مدارس و دانشگاه ها، تنویر اذهان عمومى و به ویژه دانشجویان دختر نسبت به پیامدهاى جبران ناپذیر بدحجابى و ارتقاء و تقویت روحیه دینى براى پاى بندى به ارزش هاى اجتماعى به ترتیب از اولویت دارترین راهکارها براى ترویج پوشش اسلامى در بین دانشجویان دختر دانشگاه ها هستند.
پژوهشگران در تحقیقات خودعوامل کم توجهى به پوشش اسلامى را شناسایی کرده که برخی از آنها را مرور می کنیم:
۱- مخالفت با احساس نوعى اجبار در رعایت حجاب و پوشش اسلامى. (رجبى، ۱۳۸۷، ص ۱۶۶)
۲-عدم شناخت نسبت به فلسفه حجاب و تحکیم نیافتن باورهاى دینى و ارزش هاى اسلامى. (فضل الهى و ملکى توانا، ۱۳۹۰ب، ص ۵۸)
۳-ضعف عملکرد دستگاه هاى فرهنگ ساز جامعه در ترویج فرهنگ و ارزش هاى اسلامى در بین اقشار گوناگون، به ویژه نسل جوان.
۴- تأثیرپذیرى از دوستان و همسالان در محیط هاى آموزشى و تربیتى، به ویژه در سنین نوجوانى و جوانى. (شرف الدین، ۱۳۸۶)
۵- القائات سوءرسانه ها و بنگاه هاى تبلیغاتى غرب، به ویژه شبکه هاى خارجى براى ترویج فرهنگ غربى و سست کردن پایه هاى اعتقادى نسل جوان.
۶- اظهار نوعى ترقى اجتماعى، وضعیت اقتصادى، تحصیلى، شغلى و فرهنگى خانواده از طریق کم توجهى به رعایت پوشش اسلامى. (فضل الهى و ملکى توانا، ۱۳۹۰ب، ص ۵۸)
۷-میل به خودنمایى، تزیین، تجمل، خودآرایى براى جلب توجه، به رخ کشیدن زیبایى ها، برانگیختن احساسات مثبت دیگران،تحسین وتمجید،لذت جویى،میل به تظاهرات جنسى، و جلب جنس مخالف به عنوان ویژگى هاى زیستى و روانى و طبیعى. (ماهینى و خسروپناه، ۱۳۸۸)
۸- بى تفاوتى نسبت به فرهنگ بومى، ملى و نوعى خودباختگى و تأثیرپذیرى از فرهنگ بیگانه و فاصله گرفتن از ارزش هاى دینى.
۹- ضعف اعتقادات مذهبى و ایمانى.
۱۰-ناآگاهى از فواید و آثار مثبت حجاب و پیامدهاى فردى و اجتماعى آن.
در بررسی عوامل مختلف می توان اولین و مهمترین نکته را فقدان معرفت و شناخت لازم در خصوص گرایش یا عدم گرایش به حجاب در بین دانشجویان دختر دانست. متاسفانه دختران چادری و غیرچادری، فاقد دلایل محکم، روشن و مستدلی برای انتخاب خویش هستند. هنگام سؤال از چرایی نوع پوشش مورد علاقه، تنها به شنیدههایی بسنده میکنند که در بسیاری از موارد قابل استناد نیست. مثلا خانمی در علت برداشتن چادرش گفت:
«این پوشش برای دوره قاجاریه است و پیش از آن هم استفاده نمیشده است. حتی معلوم نیست که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هم چنین پوششی داشتهاند.»
خانم دیگری هم در علت داشتن پوشش تبعیت محض از بزرگان دین را مطرح مینمود و وقتی از او پرسیده شد که چطور و کجا از این پوشش استفاده میشد، پاسخی برای سوال نداشت.
ممکن است که در میان فعالان حقوق زنان ـ اعم از فمینیستها یا زنان مسلمان متعلق به گفتمان انقلاب اسلامی ـ دلایلی را در نفی پوشش و یا اثبات آن شنید، اما در لایههای پایین تر این امر چندان مشهود نیست. حتی در میان تشکلهای دانشجویی که در بین دانشجویان به فعالان فرهنگی ـ اجتماعی مشهورند و به نوعی محل رجوع دانشجویان هستند، نیز استدلالات روشن و محکمی برای داشتن یا نداشتن پوشش مطرح نبود و با کوچکترین شبهه نسبت به اعتقادات خویش عقبنشینی و یا در بهترین حالت از سپر سکوت استفاده میکردند.
به نظر میرسد در عوض تربیت افرادی با ذهن تحلیلی تنها موفق به تربیت افرادی با ذهن تقلیدی شدهایم. این قبیل افراد بیش و پیش از آنکه دارای گرایش و رفتاری درونخیز باشند، واجد گرایشهایی برونخیز و متأثر از محیط واقعی و مجازی پیرامونی خود هستند. به بیان دیگر، نظام تعلیم و تربیت جامعه نتوانسته به شیوه اقناعی دختران را نسبت به چرایی نوع پوشش خود توجیه نماید.
با بررسی عوامل تاثیرگذار در بدحجابی می توان راهکارهاىی جهت ترویج پوشش اسلامى ارائه داد:
۱-فرهنگ سازى
۲- احیای فرهنگ اسلامی
۳-تبدیل شدن فرهنگ سازى به یک باور عمیق در بین سیاست گذاران و برنامه ریزان.
۴-اصلاح و توسعه فعالیت هاى فرهنگى ـ تربیتى رسانه ها
۵-الگوسازى و معرفى الگوهاى انسانى موفق و ملتزم به رعایت ارزش هاى اجتماعى و اخلاقى
۶-ایجاد شناخت و آگاهى در بانوان نسبت به فلسفه حجاب
۷-آگاهى بخشى نسبت به پیامدهاى منفى بدحجابى
۸-ترویج روحیه عفاف و حیا