به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران: ترم پاییزه دانشگاه ها در حالی به پایان خود رسید که حدود ۶۰۰ هزار دانشجوی جدیدالورود در رشته های مختلف به امید آینده روشن دوران تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز کردند. بر اساس آمار سازمان سنجش در آزمون سراسری سال ۹۵ تعداد ۸۶۰ هزار و ۱۰۹ نفر داوطلب ثبت نام کرده اند، که از تعداد ۸۶۰ هزار و ۱۰۹ نفر ثبت نام کننده، تعداد ۱۶۲ هزار و ۸۷۹ نفر در علوم ریاضی، تعداد ۵۱۹ هزار و ۴۸۸ نفر در علوم تجربی، تعداد ۱۶۱ هزار و ۵۰۰ نفر در علوم انسانی و بابقی در رشته های هنر و زبان خارجه بوده اند.
این آمار نشان از افزایش علاقه داوطلبین کنکور سال ۹۵ به رشته های پزشکی را می داد، و این مسئله تا جایی پیش رفت که دانشجوی برق دانشگاه شریف پس از اعلام رتبههای برتر کنکور ۹۵ و کسب رتبه یک کنکور تجربی از بهترین دانشگاه مهندسی کشور انصراف داد تا رشته پزشکی بخواند.
در آن برهه از زمان اکثر تحلیل ها درباره چرایی افزایش علاقه داوطلبین نسل ۹۵ به رشته های پزشکی بود، و دلایلی همچون بازار کار بهتر، درآمد بالاتر و… ذکر می شد، اما در این میان کمتر نکاهی به «انقراض» رشته های علوم انسانی شد. مسئله ای که به نظر می رسد طی چندسال آینده به یکی از بحران های حوزه فکری و اندیشه ای کشور مبدل شود، و این سوال پیش می آید که چرا نخبگان کشور این روزها به دنبال رشته های مهندسی و پزشکی هستند؟
به گزارش خبرنگار صنفی – آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در اولین گزارش از این پرونده “قیام نخبگان مهندسی و تجربی علیه رکود علوم انسانی” مورد بررسی قرار گرفت، در شماره دوم “چرا علوم انسانی، رشته برگزیده دانش آموزان نخبه نیست؟” مطرح شد، در شماره سوم “به چرایی رفتن دانشجویان به رشته های غیر انسانی“پرداخته شد، در شماره چهارم «مهاجرت دانشجویان از فنی و مهندسی به علوم انسانی؛ نخبگانی یا اجباری؟!» بررسی شد و در این شماره به سراغ دکتر ابراهیم فیاض رفتیم و از این مسئله را بررسی کردیم. این مصاحبه در نشریه «عصر اندیشه» منتشر شده است.
** برای تحلیل شرایط آموزشی و عملی ایران بیتردید باید ابتدا تصویری روشن از وضعیت علوم انسانی در ایران داشته باشیم. در پرونده این شماره کوشیده ایم آرای مختلف را با هم مواجه کنیم. بدون تعارف و پردهپوشی معضلات ریشه ای و مشکلات اساسی را با شخصیت های مختلف به بحث بگذاریم. شما دیدگاههای خود را درباره علوم انسانی در مجامع مختلف ابراز کرده اید برای شروع وی خواهیم بدانیم چرا علوم انسانی در ایران به یک وضعیت بحرانی رسیده است که مولد نیست؟
بحث علوم انسانی یک بحث بنیادی است کشوری که پیش رفته است علوم انسانی پیشرفته و کشوری که عقب مانده است علوم انسانی آن اگر مانده است در کشورهای پیشرفته ماننده آمریکا علوم انسانی در صدر است، چون سیاست گذاری کلان کشور با تمام ابعاد چه داخلی و چه خارجی تابعی از علوم انسانی است علوم فنی و پزشکی در سطح بسیار پایینی قرار دارد و شامل تکنیک های اجرایی و علوم تجربی میشود. دارالفنون نمادی از وابستگی به غرب بود فن و تکنیک را از آنها گرفتم و تنها در ایران اجرا یک کردند دانشگاه صنعتی آریامهر که اکنون دانشگاه شریف شده است، یا دانشگاه امیرکبیر همان ادامه راه دارالفنون است در دانشگاه تهران هم فلسفه و تاریخ به درد بخوری نداریم کشورهای وابسته علوم انسانی ندارند زیرا این علوم سیاست گذاری کل کشور را می تواند در دست بگیرد.
متاسفانه افرادی که به درس علاقه ندارند و جز عقب مانده ترین و کم هوش ترین دانش آموزان هستند این رشته را انتخاب میکنند با روی کار آمدن انقلاب اسلامی بیش از هر چیز یک واقعی اجتماعی رخ داد اما سازمان های جمهوری اسلامی هم ضد علوم انسانی عمل کردند و همزمان هستند؛ اکنون شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز عملاً ضد علوم انسانی فعالیت میکنند آموزش عالی و نهادهایی مانند پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه هم همین روال را دارند هنوز به مرحله تولید علوم انسانی نرسیده اند و نتوانسته اند به آرای دکتر شریعتی شهید مطهری و جلال آل احمد نزدیک شوند این سه نفر در تفکر انقلاب اسلامی سگانه بزرگی هستند؛ شریعتی اولین کسی بود که سال ۱۳۴۸ در دانشگاه نفت آبادان درباره جامعه شناسی اسلامی سخنرانی کرد حاضر نیستند نامه این سه نفر را در مباحث علوم اجتماعی به کاربر دارند.سالهاست که در حوزه علوم اجتماعی کرسی به نام شریعتی و جلال نداریم جلال یک مردم شناس بزرگ و شریعتی یک جامعهشناس واقعی بود چندین بار درخواست کردم یکی از سالنهای دانشکده علوم اجتماعی به نام جلال شود.
** طبق بررسیهای تاریخی هم قبل از انقلاب و هم در دوران اصلاحات و هم در شرایط حال به واسطه گفتمان تحول در علوم انسانی شاهد افزایش تغییر رشته هستیم؛ نظر شما در باره این مهاجرت نخبگان از رشتههای دیگر به حوزه علوم انسانی چیست؟
این اتفاقها لحظه ای است هنوز ساختارهای آموزش عالی ما شبیه دوره های قبل است مثلاً رئیس دانشگاه تهران و شورای عالی انقلاب فرهنگی همه فنی هستند و اصلاً علوم انسانی ها نیستند کسانی که مسئولان علوم انسانی نخوانده اند؛ من نه آقای رحیم پور ازغدی را جزو علوم انسانی می دانند و نه آقای پارسانیا را.
** آقا کچویان چطور؟
ایشان یک جامعه شناس است و در حال حاضر هم به دلیل مسائلی که دارد نتوانسته کاری انجام دهد جدید نهم فقط مسائل ضد مدرنیسم را دنبال میکنند مانند بحث های «اریک فوگلینن» و غیره که در حوزه مسیحیت است؛ یعنی دنبال جریان مسیحی در علوم انسانی است کسانی که در علوم انسانی ایران مطرح میشوند غالبا یا هایدگری هستند یا همین فوگلین ها، اینها که یک جریان مسیحی و ضد جریان یهودی است؛ عملاً ساختار به این شکل است.
** حال اگر این تغییر رشته اتفاق بیفتد آیا امکان دارد معادله کنونی تغییر کنند و به تبع آن شاهد وضعیت بهتری باشیم؟
دانشجویان عمدتا بعد از تحصیلات تکمیلی سراغ علوم انسانی میآیند طرف مهندسی یا پزشکی خوانده و کار هم پیدا کرده است تا معیشت از زندگی اش تامین شود حال به سمت علوم انسانی می آید؛ در حقیقت علوم انسانی در قاموس اقتصادی ساختار مدیریتی و فکری کشور اصلاً جایگاهی ندارد اکنون رشته مدیریت صنعتی وجود دارد اما ببینید که رئیس کارخانه ها از مدیران صنعتی هستند یا مهندس همه مهندس اند. این نکته خیلی بنیادین است.
** به باور شما کسانی که برای تحصیل در رشته های علوم انسانی می روند در آینده مشکل اشتغال خواهند داشت؟
بله اصلاً در ساختار مدیریتی جایگاهی برای این حوزه نداریم و علوم انسانی در کشور سرکاری است زمانی که من دانشجوی رشته مردم شناسی بودم؛ زمانی که من دانشجوی رشته مردم شناسی بودم تنهایی گروه ۱۰ نفره در دانشگاه تهران بودیم که بسیار هم ضعیف بود سی سال از فوق لیسانسم آن گذشت و اجازه نمیدادند دکترا بگیریم بسیاری از همکلاسیهای من به پاکستان ارمنستان تاجیکستان و اروپا رفتند تا دکترا بگیرند.
** یعنی مدیریت دانشگاه تهران دست مهندس ها بود؟
نمی دانم حالا دسته هر کسی بود اجازه نمیداد طوری شده بود که از داخل و خارج گروه نمیگذاشتند دانشجویان دکترا بگیرند در صورتی که در انگلیس برعکس است آنجا نابغه ای که تیپ دوم را گرفته در دانشگاه آکسفورد رشته مردم شناسی را انتخاب میکنند؛ رشته ای که بسیار پیچیده است زیرا از یک طرف به فلسفه و از طرف دیگر به مسائل ریز فرهنگی برمیگردد و کار بسیار هوشمندانهای لازم دارد؛ اما همیشه جامعه شناسی به طریقی سعی کرده مردم شناسی را خفه کنند اکنون رشته ارتباطات هم اضافه شده و صدماتی به رشته مردمشناسی وارد؛ ساختاری که وجود دارد واقعاً فاجعه آمیز است هرچند که در زمان های مختلف توجهاتی به علوم انسانی شد مثلاً با روی کار آمدن انقلاب اسلامی یا در زمان دوم خرداد و یا آن موقعی که بحث های سازندگی در ایران مطرح شد. در حال حاضر هم حزب اللهی ها بیشتر سراغ این رشته رفتند چون احساس میکنند در مقابل غرب دچار فشار هستند اما در کل ساختار نظام زد علوم انسانی است.
**یک راه تغییر این ساختار تمایل خودجوش دانشجویان به سمت این رشته در دانشگاه های شریف و امیرکبیر درس میخوانند آیا شما توصیه می کنید که این دانشجویان به علوم انسانی تغییر رشته بدهند؟
توصیه نمی خواهد خودشان دارند میآیند اکنون دانشجویان دانشگاه شریف همراه با استادشان پیش من آمدند که در تبدیل تکنولوژی به صنعت، چه نوعو تکنولوژی خلق کنید واسطه این تبدیل علم اقتصاد است. دانشجویان شدیدا تمایل پیدا کرده اند که به سمت علوم انسانی بیایند اما هنوز جریان نشده است زیرا در بخش اقتصاد و مدیریت و ساختار مدیریتی که خالت نداریم علوم انسانی مهجور است. مثلاً همین مقاله های مربوط به ISIعلوم فنی است و به ما تحمیل شده که انجام دهیم.
به من صریحا گفتند بنویس طلبهها در قم از صبح تا شب چه کار می کنند؟ یعنی یک روز طلبه ها را ترسیم کن فردا برایت چاپش میکنیم. استادی داریم که از مرحله استادیاری تا استاد تمامی همه مقالههای ISI بوده است، حال ببینید از ISI فروشی و پایاننامه فروشی دانشگاه ما به کجا رسیده است؟ یعنی دانشگاهی که سمبلیک است دانشگاه فرمالیستی است پایان نامه اش به فروش میرسد و اگر پول نفت برود این دانشگاه تعطیل میشود. امسال استقبال از رشته های علوم اجتماعی به شدت پایین آمد و این فاجعه است معنای این عدم استقبال چیست؟ علوم انسانی در سطح دکترا در حال نابودی است. جمعیت شناسی دانشگاه تهران سه داوطلب بیشتر نداشته و حتما هم تنها سه ظرفیت داشته است چرا به اینجا رسیده ایم؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی می خواهد این مشکل را حل کند در حال حاضر برخی از آقایان آمده اند به عنوان علوم انسانی اسلامی علوم انسانی را تعطیل کرده اند. جالب است اولین کسی که در این زمینه حذفش کردم من بودم. بروید و ببینید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چه کار میکند؟ یک میلیارد و خورده ای به یک نفر دادند تا طرح الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت را به دست آورد. این آقا هم تنها زحمتی که کشیده اینترنت را سرچ کرده و هرچه در کتابها و غیر بوده جمع کرده است.
آنها که دیگر از استادان علوم انسانی هستند!
رئیس شان مهندس است مثل آقای واعظ زاده هیچ چیز از داخل در نمیآید اصلاً خبری نیست به عقیده من علوم انسانی با انحلال انقلاب خواهد و با یک نو اعلام خودکشی اعتراضش را نشان میدهد.
البته استقبال از رشتههای مدیریت MBA و بیش تر شده است!
اینها همان رشته های فنی هستند یعنی قسمت از علوم انسانی که فنی حساب میشود مثل مدیریت اقتصاد که استقبال هم زیاده ولی فلسفه هیچ. با این که در علوم انسانی فلسفه اصل است مثلاً مردم شناسی نسبت به جامعه شناسی جامعه شناسی تکنیکی تر است. حال میبینیم در جامعه شناسی که تکنیکی تر است همان چارچوب تئوری که غرب را پذیرفته و میخواهد تکنیکی عمل کند در حقیقت جامعه شناسی ما تکنیک غربی را اجرا میکند.
یعنی جریان دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف همچنان تکنیکی هستند؟
همه فنی هستند چیزی که اکنون در صنعتی شریف رخ میدهد تکنیکی است ابتدا آمده اند در این دانشگاه فلسفه علم را تدریس کرده اند همان بحث فلسفه تحلیلی انگلیسی و فلسفه فلسفه تحلیلی منطقه راه اندازی فلسفه تحلیلی یکی از بزرگترین اشتباهات ما بود این داستان همان ماجرای است که همه به نام فلسفه مضاعف تکرار می کنند متاسفانه فلسفه مضاعفی که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه هم دنبال آن است همین فلسفه تحلیلی از در بحث های تکنیکی را آورده اند نبردهای تئوریک آن نکته ای که در علوم انسانی اصل است بحث های تئوریک است نت کنید تنها کارمان این شده که فلسفه انسانی غربی را میگیریم و تکنیک آن را در ایران اجرا میکنیم.
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه هم دقیقاً در همین ساختار غربی فعالیت میکند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هم همینطور هرچه نگاه می کنیم همان اصول و ساختار غرب را در این ها میبینیم.
اما در شکلگیری دانشکده فلسفه علم شریف امسال سید حسین نصر که کاملاً ضد مدرنیت هستند نقش پررنگی داشتند…
اینها همان بحث های هانری کربن را میکنند. کربن هم یک جریان مسیحی ضد پدیدارشناسانه است که خودش مترجم آثار آلمانی پدیدارشناسی به فرانسوی است هایدگری ها و فردی هاهم همینطور هستند. ولی همه این مشرب ها در حوزه علوم انسانی تعریف میشوند نه مهندسی و تکنیکال تعریف حاشیه ای هستند علوم انسانی با مبنای غربی این ها فقط میتوانند تکنولوژی را نقد کنند و دیگر هیچ حالا خود تکنولوژی را باید چه کار کنیم بالاخره کشور ما تکنولوژی می خواهد.
به نظر میرسد که بعد از این حرفا باز هم به نقطه آغازین دعوا باز میگردیم که علوم انسانی اسلامی چیست؟
بله این موضوع هم قصه شده است من شخصا خودم را از همه این مسائل کنار کشیدام چون اکثر این ها به دنبال فرصت طلبی بودند از شورای عالی انقلاب فرهنگی بگیر تا پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و غیره چیزی از داخل اینها در نمی آید و ما تنها و حاشیه آن را میخوریم یعنی ما اکنون در دانشگاه علوم اجتماعی باید بیشترین ضربه را بخوریم و متهم شویم.
ما عرفان نه افلاطونی- افلاطونی را قبول داریم نه فلسفه پوپری که بیشتر برای یهودیان است نه هایدگرا را قبول داریم که عرفان مسیحی است یا مسیحیت کاتولیسم الحادی است ما حکمت به معنای اسلامی آن را قبول داریم که این حکمت سیطره ای دارد.
اگر ما ساختار ایجاد کنیم مشکلات حل میشود مشکل ما عرفان مسیحی است که در قالب علوم هایدگری و فرید ای در ایران فعال است اینها بیشتر ضد تکنولوژی و پیشرفت هستند و خیلی هم عدالت طلب نیستند نه فلسفه پری یهودی را قبول داریم که تاریخی است و بدون هیچ علت و معلول و بدون هیچ متافیزیکی عملاً ضد تعیین تاریخی است و می خواهد یک نوع قدرت طلبی و فرصتطلبی جهانی را ترسیم کنند که امروزه در آمریکا به عنوان جامعه باز جامعه آزاد مطرح است هیچ وقت نگفت جامعه آزاد گفت جامعه باز که اکنون سروش هم دارد در موسسه اش با آن جنگ نرم ایجاد می کند از نظر تئوریک ما را قبول نداریم در کتاب جامعه باز و دشمنانش کل فلسفه را زیر سوال برد و از افلاطون به بعد همه را رد کرد و هیچ تعیینی را قبول نکرد چون اعتقاد داشت تعیین دیکتاتوری به وجود میآورد که ما این تفکر را قبول نداریم.
ما مبنای حکمت اسلامی خودمان را که از کلام شروع می شود و به فقه و اصول فقه میرسد قبول داریم و میخواهیم اجرا کنیم حوزه علمیه در این معقوله کجا قرار دارد اگر علم کلام را با فقه قاطی کنیم حکمت تولید میشود اما معنی کلمه فعلی که فقط به دنبال پاسخ دادن به شبهه است.
علم کلام ای که ما میگوییم یعنی ساختار ارتباطی بین دین با جهان اطرافش حالا چه جهان عینی و چه جهان ذهنی در حال حاضر علم کلام ما کور است فقه ما تقلیل گرا شده و از آن فقط طهارت و نجاست مانده است هیچ وقت این فقه در جوابگویی به جامعه بر نخواهد آمد در قم فقط کتابهای طهارت و نجاست طرفدار دارد و مهم است.
متشکرم اجازه بفرمایید به موضوع دیگری که از مباحثات این شماره است فرد از این در آمارهای رسمی میان خانمها و آقایان در تغییر رشته تفاوت زیادی وجود دارد مثلاً در تغییر رشته از رشته های دانشگاهی به سوی حوزوی ۲۰ درصد از ورودی های حوزه بانوان ای هستند که از دانشگاه مهاجرت کرده اند در صورتی که این آمار در میان آقایان ۳-۴ درصد است چرا بعد از دانشگاه خانم ها بیشتر از پایان به سمت علوم و حوزه وی گرایش پیدا میکند؟
چون زنان به شدت عاطفه دارند و میخواهند دنبال زندگی بروند حتی در قم بهتر ازدواج می کنند تا در دانشگاه سمنان زندگی محور و آقایان پیشرفت لب هستند من هیچ وقت ناامید نیستم امروز طلبه ها و دانشجویانی که در که میتوانند آینده حوزههای علمیه را متحول کنند و سرنوشت خوبی را رقم بزنند زیاد داریم.
وضعیت دانشگاههای اسلامی قم خوب است در همین دو سه هفته اخیر از پایان نامه های دفاع شده که تا به حال نمونه آنرا ندارد دانشگاه داشته ایم و نه در حوزه.
منظورتان از دانشگاه اسلامی کدام دانشگاه هاست؟
مثلا دانشگاه باقرالعلوم همین دانشگاه در دانشگاه اسلامی قم رساله های فقهی امیر با مبانی حکمت در حال تولید است اگر دانشگاه های اسلامی کمی ساختاری تر عمل کنند می توانند بیش از دانشگاه تهران و غیره تولید اندیشه کنند.
دانشگاه امام صادق را چگونه ارزیابی میکنید با وجود اینکه خودتان مقطع دکترا در این دانشگاه گذرانده اید؟
شکست خورد زیرا بعد اسلامی و دینی بودنش کمرنگ شد پایان نامه هایی که در این دانشگاه از آن دفاع می شود از نظر اسلامی بسیار ضعیف است فقط یک بسیج هیئت دارد همین هر آنچه که از این دانشگاه میشنوید قسمت اسما هست و از محتوا خبری نیست.
یعنی بیشتر به سمت علوم غربی رفته اند؟
عملاً تسلیم شدند و در زمینه اسلامی شدن قدمی برنمی دارند هم برای همین دانشگاه های قم در این زمینه قویتر عمل میکنند بین دانشگاه باقرالعلوم و دانشگاه امام صادق فاصله زیاد است در دانشگاه باقرالعلوم مسائل اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است.
چه عاملی باعث شده که به زعم شما عنصر اسلامیتشان بالا تر برود؟
طلبه های خوبی دارند.