به گزارش “دانشجوآزاد” بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و منتشر شدن خاطرات، شخصیتهای نزدیک به محمدرضا شاه، جنبههایی از زندگی آخرین شاه ایران را روشن کردند.
یکی از جنبههای پنهان زندگی محمدرضا، فسادهای اخلاقی وی بود که در خاطرات شخصیتهای سیاسی دوران پهلوی به آن اشاره شده است.
محمدرضا هنگامی که جهت ادامه تحصیل به سوییس فرستاده شده بود، اولین رسوایی اخلاقی خود را مرتکب شد، او در آنجا با مستخدم مدرسه که (دختر جوان و به ظاهر زیبا بود) در نظر ولیعهد ایران چشم گیر افتاد، رابطه جنسی نامشروع برقرار نمود که تا حدودی با میانجی گری “ارنست پرون” صورت گرفته بود به افتضاح بزرگی تبدیل شد. شاید این نقطه شروع فساد اخلاقی محمدرضا بود.
اسدالله علم در خاطرات خود در جلد ششم کتاب گفتگوی من با شاه، می نویسد که از وظایف در مقام وزیر دربار ایران (به مدت ۱۱ سال) فراهم کردن مقدمات گردش روزانه شاه و به عبارتی بهتر شکار کردن دختران ایرانی و فرنگی برای بهره جویی جنسی شاه از آنان بوده است؛ در ادامه برخی از آنها را می خوانیم:
ماجرای دختر سوئدی!
«یکی از لطایف درباره یک فاحشه سوئدی است که چغاله خورده است و قی و … گرفته و قرار است شاه یک هفته خود را در کیش با او صرف کند، اما از بداقبالی مشکلی برای دختر پیش آمده است که اگر شاه به کیش برود تنها وقت را تلف خواهد کرد! مدتی شاهنشاه راه رفتند و فکر کردند که چه کنیم؟ کس دیگری هم بفرستیم یا اصولا نرویم؟»
دختر انگلیسی مطلوب بود، دختر آلمانی بسیار خوب بود، با دختر ایرانی هم خوش گذشت!
«در شیراز به استراحت گذشت و شاهنشاه هم تنها نبودند. من امشب در اصفهان تنها هستم ولی شاهنشاه تنها نیستند. به جای آن که به دفترم بروم، به دیدن یک دختر انگلیسی رفتم که از هر جهت بسیار مطلوب بود. بعد یک دختر آلمانی را دیدم که بسیار خوب بود . بعد از ظهر هم یک دختر خانم ایرانی دیدم و خوش گذشت . بعد از ظهر تمام کار کردم فقط یک ساعتی با یک دختر خانم ایرانی گذراندم .
همجنس بازی محمد رضا پهلوی در نیویورک
این موارد صرفا بخش کوچکی از خاطرات علم را در خصوص فسادهای جنسی محمدرضا پهلوی در بر می گیرد. در یکی از اسناد به جا مانده از ساواک در خصوص فساد جنسی شاه در سفرش به نیویورک به همجنس بازی شاه اشاره شده و آمده است:
«در بهمن ماه ۱۳۴۷ مجله امید ایران عکسی از راهروهای زیرزمینی نیویورک که در آنجا رجال با یکدیگر رابطه جنسی دارند انداخته که در میان این رجال، عکس شاه نیز میباشد.
شاه نه تنها در ایران بیمهابا و بیاعتنا به ارزشهای ملت ایران دست به فساد میزد، بلکه بی هیچ توجهی به شأن یک پادشاه درخارج از کشور نیز از هیچ تظاهری به فساد کوتاهی نمیکرد.
شاه در یکی از سفرهای خود به ونیز از فرماندار شهر تقاضای زن میکند. فرماندار پاسخ میدهد: «این کار مربوط به رئیس پلیس است.» وقتی این داستان به آندره ئوتی نخستوزیر ایتالیا رسید از بیشخصیتی شاه تعجب کرد و گفت: «این تقاضا را عاری از نشانه نجیبزادگی» میدانم.
مسئله زنبارگی شاه را در خارج از کشور همه طرفداران شاه روایت کردهاند. علی شهبازی محافظ شاه مینویسد علم برای عیاشی شاه در خارج از کشور نیز تشکیلاتی درست کرده بود و «عدهای مأموریت داشتند که در خارج از کشور هنگام مسافرت برای او قبلاً همه چیز را آماده کنند؛ البته اکثراً در مسافرتها اردشیر زاهدی و حسین دانشور و سرهنگ جهانبینی و مصطفی نامدار سفیر شاه در اتریش عهدهدار آوردن خانمهای متعدد بودند. از همه فعالتر محمود خوانساری بود که دختران دانشجوی ایرانی را میآورد.»
پرویز راجی سفیر شاهنشاه در انگلیس داستان خلوت کردن شاه و خانم «مورین» در تالار پذیرایی سفارت ایران در انگلیس را آورده است. شاه دیوانه عیاشی بود، او نه مانند یک پادشاه با وقار، بلکه مانند یک لات هرزه به دورهگردی در خارج از کشور میپرداخت. فریدون هویدا سفیر شاه در سازمان ملل که در یکی از مسافرتهایش به همراه شاه در پاریس بوده، مینویسد:
شاه یکی دو روز عصرها که وقت آزاد داشت به چند کاباره شبانه سر زد و مدتی را در مصاحبت دختران معرفی شده از سوی دوستان خود گذراند که به آنها هدایایی گرانقیمت نیز داد. چند ماه بعد در یک مجلس میهمانی به یکی از همان دخترهایی که مدتی را با شاه سرکرده بود برخوردم و او با افتخار فراوان انگشتر الماسی را که از شاه هدیه گرفته بود به من نشان داد.
منبع: روزنامه ثارالله