به گزارش “دانشجوآزاد”میتوان دولت یازدهم را به تعبیری مخرج مشترک دولتهای سازندگی و اصلاحات دانست، در واقع دولت حسن روحانی، هم میراثدار برخی خصلتها و رویکردهای دولت سازندگی است و هم برخی کارکردهای دولت اصلاحات. از اشتراک وزرا و اعضای کابینه روحانی با آن دو دولت که بگذریم، «اینهمانی» فراوانی بین رویکردهای جدی دولت فعلی با آن دو دولت در حوزههای مختلف اعم از اقتصاد بومی و فرهنگ ملی و سادهزیستی دولتمردان و… وجود دارد اما شاید سیاست خارجی دولت یازدهم را بتوان خروجی همزمان آن دو دولت دانست.
دولت یازدهم را در حوزه سیاست خارجی میتوان همزمان میراثدار وادادگیهای دولت اصلاحات و تحقیرشدگیهای دولت سازندگی دانست؛ عقبنشینیها تا مرز شهید خواندن رئیسجمهور یهودی آمریکا و تلاش برای خلع سلاح حزبالله لبنان که یادگار دولت اصلاحات است و تحقیرشدگی تا ممنوعالورود شدن رئیسجمهور به بسیاری از کشورهای دنیا در حالی که وزیر امور خارجه دولتت مدعی باشد با وزیر خارجه فرانسه و آلمان قهوه میخورده و مشکلات را حل میکرده است و البته اوج این وادادگی و تحقیر که در ۳ سال اخیر و در دولت یازدهم در رابطه با عربستان سعودی به منصه ظهور رسیده است.
حسن روحانی در نخستین کنفرانس خبری پس از انتخابات ریاستجمهوری خرداد ۹۲ و در حالی که هنوز زمام کار را رسما به دست نگرفته بود در سخنانی عجیب و غیرمنتظره و تقریبا خارج از دستور اعلام کرد خواستار برقراری روابطی تازه با برادران سعودی است، اظهارنظری که به سرعت در صفحه اول روزنامههای زنجیرهای جای گرفت و پروژه احیا و گسترش رابطه با نوچه منطقهای کدخدا کلید خورد.
مبنای نظری این تصمیم عجولانه را باید در گفتههای محمود سریعالقلم «عقل منفصل» دولت روحانی جستوجو کرد که «چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، عربستان یک کشور مهم منطقه است؛ به لحاظ سیاسی، نظامی، نفتی و اقتصادی. ما باید نهایت تلاشمان را بکنیم که با عربستان همکاری داشته باشیم، ما با دولتهای منطقه، همکاریهای جدی و پایداری نداشتهایم. البته از دیدگاه توسعهگرایان، من این را به فرهنگ ایرانی مرتبط میدانم. امیدوارم اشتباه کنم ولی مطالعه و تحقیق و مشاهده، این را به من میگوید. حتی به لحاظ تاریخی، من از فرهنگ عمومی و رایج ایرانی این را میفهمم که ایرانیها در سهیم شدن با همدیگر مشکل دارند.» اظهاراتی که در آن جناب سریعالقلم همکاری با عربستان را به عنوان یک کدخدای کوچک و منطقهای امری جدی برای توسعه میداند و حتی برای ساختن مبنا برای ایدهاش از تحقیر فرهنگ ایرانی هم ابایی ندارد.
اما در بحبوحه تلاش دولت برای احیای رابطه با سعودی و دعوت گاه و بیگاه زنجیرهایها از پدر معنوی دولت برای سفر به عربستان و لابد حل مساله با برادران سعودی، ناگهان مساله تحقیرآمیز تجاوز ماموران سعودی به ۲ زائر نوجوان ایرانی همچون آوار بر سر دولت خراب میشود اما از سوی دولت از واهمه بر هم خوردن رؤیای ارتباط با سعودی پیگیری در حد تقریبا هیچ در این مساله صورت میگیرد. اما اوج وادادگی دولت در رابطه با سعودی در مساله فاجعه منا رخ میدهد؛ رئیسجمهور و وزیر امور خارجه در حالی که عمال سعودی بدنهای زنده زائران ایرانی را همراه با اجساد روی زمین افتاده سرزمین منا شخم میزنند و بار کانتینرها میکنند، حتی حاضر نمیشوند یک روز از سفر تشریفاتی خود به نیویورک کم کنند و هیچ اقدام مثبتی را در این باره انجام دهند و اوج تحقیر در این مساله آنجا بود که بهرغم همه این وادادگیها و خاصهخرجیها از عزت ملی، دولت سعودی حتی حاضر نمیشود برای وزیر بهداشت ایران برای پیگیری احوال زائران ایرانی ویزا صادر کند و کار به زانو زدن جلوی امیر کویت برای واسطهگری میرسد.
طنز تلخ داستان اینجاست که حسن روحانی بهرغم داشتن این زمینه فکری و عملی درباره سعودی حالا پس از یک سال از فاجعه منا مدعی شده است اقدام عدهای در حمله به سفارت سعودی، اجازه ادامه پیگیریها و فشارهای سیاسی و حقوقی دولت بر سعودیها را نداده است!
هرچند همه میدانند حدفاصل این دو اتفاق بیش از سه ماه بوده و اگر بگذریم از اینکه انفعال دولت در مساله تجاوز به نوجوانان در جده و فاجعه منا خود از زمینههای جدی روانی حمله غلط به سفارت عربستان بود اما به تعبیر یکی از همراهان سابق دولت واقعا کدام اقدام حقوقی و سیاسی؟ یعنی باید باور کنیم دولت در این یک سال مساله منا را در دستور کار قرار داده و اقدام موثر کرده اما به هیچکس هیچ چیزی نگفته و هیچ اثری در رسانهها نداشته؟ میتوانیم باور کنیم دولتی که با هزار و یک انگیزه انتخاباتی و غیرانتخاباتی کارهای نکردهاش را هم در بوق و کرنا میکند مساله منا را پیگیری جدی حقوقی و سیاسی کرده باشد و محض رضای خدا و برای پرهیز از ریا به ملت هیچ نگفته باشد؟ دولتی که ۲ سال قبل میگوید از رکود عبور کردهایم ولی غرق در رکود است، دولتی که تحریمها را بالمره لغو شده میداند اما برای انتقال ۴۰۰ میلیون دلار از هواپیما استفاده میکند و … آیا میتواند کاری واقعی در این مساله کرده باشد اما با روزنامههای رنگی و زنجیرهای و بنرهای بنفش، ایران را مفروش نکرده باشد؟
قسمت سوزناک و دردناک قصه برای خانوادههای داغدار منا همینجاست که عزیزترین کسانشان را در حالی از دست دادهاند که عدهای که هیچ کاری برای آنها نکردهاند و اساسا در مبانی نظریشان هم نمیگنجد که کاری کنند، حالا میخواهند ماهی انتخاباتی خود را از آن صید کنند. به تعبیر دختر یکی از این شهدا اقدامات همین دولت بود که باعث شد جسد پدرشان چهار ماه در عربستان بماند و امروز این مواضع دولت برایشان از غم از دست دادن پدر دردناکتر است.
برای خانواده شهدای منا دردناک است که عدهای که توسعه را در تنبلی در مدیریت، دیکتاتوری در سیاست و ذلت در دیپلماسی میدانند و دائما در حال پمپاژ دوگانه «شکم ـ شرف» در جامعه هستند به دروغ از کارهای نکردهشان برای شهدای منا بگویند و همزمان هم پدر معنوی و مادیشان بگوید خب، چه اشکالی دارد برای برقراری رابطه با برادران سعودی ما پیش قدم شویم؟!!
انتهای پیام/