به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از خبرآنلاین، محسن یگانه خواننده پرطرفدار نسل جوان ایران، در گفتوگویی از شرایط کاریاش در این سالها گفت. او در بخش عمده این گفتوگو به ماجرای تیتراژ “ماه عسل” امسال و حاشیههایی که برایش به وجود آمده پرداخته است.
آخرین همکاری شما با احسان علیخانی برمیگردد به سال ۸۶، از آن زمان تا حالا صدای شما را در “ماه عسل” نشنیدیم. دلیل این فاصله ۹ ساله چه بود؟
من آدم پرکاری در رسانه نبودم و نیستم. در همین چند سال هم از من تیتراژهای زیادی پخش نشد. خیلی مواقع روابط و دوستیها باعث گرفتن تیتراژها میشود و حتی ممکن است گاهی در تعارف قرار بگیری و تیتراژی را بخوانی. به غیر از ماه عسل ۸۶ تیتراژهایی که من خواندم به این صورت بود. در مورد “ماه عسل” امسال باید بگویم که کار خیلی دیر شروع شد؛ یعنی فقط یک زمان ده روزه را فرصت داشتم. در ده روز این کار بسته شد.
این کمبود زمان به کیفیت کار لطمه نزد؟
به این کار لطمهای نزده است و معتقدم قسمت این قطعه این بوده که اینطور عرضه شود. شاید اگر زمان داشتیم به شکل دیگری این کار را انجام میدادیم. شاید بهتر میشد شاید، هم بدتر میشد. ولی من با تجربه چند سالهام به این نتیجه رسیدم که گاهی باید دلی کار کرد. قطعه “هرچی تو بخوای” دلی بود و برای این ساختم که به دل افراد بنشیند نه اینکه سر و صدا کند. من دنبال این نبودم.
تیتراژ رمضانی خواندن با قطعههای دیگر و حتی تیتراژهای دیگر چه تفاوتی دارد؟
به طور کلی خواندن تیتراژ بخصوص برای کسی که کم تیتراژ میخواند، کار بسیار سختی است. شما در قالبهای دیگر میتوانی بدون محدودیت کار کنی. باید ساختارشکنی کنی تا شبیه چیزی که مردم از تو تصور دارند بشوی. ولی در مورد این تیتراژ، من دنبال شنیدن تأیید و تحسین نبودم. لحظههایی هم که من کم کار بودم سعی کردم در مارکت پاپ، خودم را در سطح مشخص مدنظرم نگه دارم. من در سیری که در این چند سال کار کردم به تیتراژ وابسته نبودم. درست است که بعضی اوقات از این خواستهام ضربه خوردم؛ این را میپذیرم، اما خودم می دانم که به خواست خودم این اتفاق افتاده است.
بسیاری از خوانندگان طراز اول پاپ در خواندن تیتراژهای رمضانی با هم نوعی رقابت دارند، ولی شما از این قاعده مستثنا هستید، چرا؟ دنبالش نمیروید یا پیشنهادش را ندارید؟
به طور کلی دنبال تیتراژ نرفتم. حرفهایی را نمیتوان بگویم، اما سربسته میگویم که من در روابط نبودم و دوستان زیادی در سازمان نداشتم. به لطف دوستان تیتراژهایی را خواندم که کارهای بدی نشده است. ولی همچنان میل چندانی به خواندن تیتراژ ندارم. این مواردی که گفتم فقط در مورد صدا وسیما نیست، بلکه در نمایش خانگی هم وضع همینطور است و من باز دنبال این رسانه هم نرفتم.
پشیمان نیستید از تصمیمی که گرفتید؟
نه فکر کنم این اشتباه نباشد. چون این کار تداوم و وابستگی میآورد. مردم مدام دوست دارند که صدای این خواننده را از آن رسانه بشنوند؛ در واقع خواننده به رسانه وابسته میشود نه رسانه به خواننده. این خوب نیست.
یعنی پروسه ممنوع الصدایی یا ممنوع الکاری در تلویزیون برای شما وجود نداشته و شما با میل خودتان این فاصله را رقم زدید؟
من ممنوع الکار نبودم. اصلاً کاری نکردم که بخاطرش ممنوع شوم. اصلاً کسی نمیداند که من کجا هستم؛ در چند سال گذشته کسی از زندگی من برعکس سایر ستارههای دیگر چیزی نمیداند. من زندگی شخصی خودم را دارم و از خلوت خودم با خانواده لذت میبرم.
شما جزو خوانندگانی در حوزه موسیقی پاپ هستید که آهنگسازی، ترانه و تنظیم را خودتان انجام میدهید، اما در تیتراژ “ماه عسل” با روزبه بمانی به عنوان ترانه سرا کار کردید. میخواهم بدانم که این انعطاف چطور شکل گرفت که حاضر شدید از کسی ترانه بگیرید؟
از سال ۸۶ که تیتراژ “ماه عسل” را خواندم، از لحاظ ذهنی و دلمشغولیهایی که داشتم آمادگی این کار را داشتم، اما هرچقدر که پیش رفتیم دوست داشتم که کارهای خودم را خودم انجام بدهم. برای همین تقریباً همه کاره آلبومهایم شدم. اما خب نمیتوان کتمان کرد که روزبه بمانی یکی از بهترین ترانه سراهای کشورمان است. خیلیها انتقاد میکنند که چرا همه کارهایت را خودت انجام میدهی و این خیلی سخت است، اما من عاشق کارهای سخت هستم. شاید طول بکشد تا به نتیجه دلخواهم برسم اما نتیجهاش را خیلی بیشتر از آن اتفاقاتی که تکراری است دوست دارم و راضیام میکند. منظورم هم از تکراری، اسلوب و چهارچوب تکراری قطعههاست و منظورم شخص و سلیقههای خاص نیست.
در ترانه روزبه بمانی تغییراتی انجام شد یا همان بسته ای که تحویل شما داده شد بدون تغییر استفاده کردید؟
شاید بهتر باشد که من پروسه این کار را به شما توضیح دهم؛ ۱۰ روز پیش از شروع “ماه عسل” ما به توافق رسیدیم که این کار را با هم انجام بدهیم. روزبه بعد از آن به دفتر من آمد. شروع کردیم به کلنجار رفتن با این ترانه. این در واقع دومین ترانه ای بود که نوشته بود. سال ۸۶ هم دقیقاً چنین اتفاقی افتاد. روزبه ترانه ای نوشت و من با عذرخواهی از او خواستم که کار دیگری بنویسد و روزبه هم با کمال میل پذیرفت. خوشحالم که آنقدر ذهن خلاق و بازی دارد که آماده تغییر هست. در این موردم همان اول که با هم صحبت کردیم فهمیدیم که چه میخواهیم و شروع به ماکت زدن ملودی کردیم، اما بعد از آن من بیمار شدم و سه تا چهار روز درگیر بیماریام بودم. در همان زمان به این نتیجه رسیدم که نمیتوانم این کار را انجام بدهم و بخش تنظیم را به یکی از دوستانم سپردم. اصلاً هم از این کار پشیمان نیستم.
راجع به قطعه “هرچی تو بخوای” اتفاقی که افتاده این است که معمولاً مخاطبان آن با بار اول گوش دادن طرفدارش نمیشوند. باید کمی بگذرد که این اتفاق بیفتد. ما دیدیم که هرچه بیشتر شنیده شد طرفدارهایش هم بیشتر شد. به نظرم بزرگترین حسن این قطعه تنظیم جدیدی است که در تیتراژ اتفاق افتاده و ترکیب و سازبندیهای کوبهای و سنتی، آن را ویژه کرده است. نظرات مردم را درباره این قطعه چطور ارزیابی میکنید؟
اصرار من بود که سازبندی ها به این شکل انجام شود، اما دوست داشتم به لحاظ ریتم، کمی ریتمیک تر باشد که زمان، این اجازه را به ما نداد. شاید اگر حتی به اندازه یک روز زمان بیشتری داشتیم تغییرش میدادیم. اما درنهایت این کار سلیقه من و هنرنمایی مهیار رضوان بود و میکس آن را آرش پاکزاد به عهده گرفت. همه اینها هم کنار نوازندههایی رقم خورد که با حس تمام و کمالشان برای “هرچی تو بخوای” ساز زدند. مردم من را طور دیگری میشناسند، اما من دوست نداشتم که خودم را در این کار نشان بدهم. فقط دوست داشتم مردم حالشان خوب شود و با حس خوب موزیک گوش کنند. گاهی بعضی افراد با گارد خاصی سراغ یک قطعه موسیقی میروند و همان موقع هم نظر میدهند. اگر بخواهم درد و دل کنم باید بگویم که افراد زیادی در ابتدا توهین کردند، ولی من دو سه روز اول گوشی خودم را کنار گذاشتم و اجازه دادم آن چیزی که حدس میزنم اتفاق بیفتد. با خودم میگفتم چطور میشود که من این قطعه رابه همراه همه بچههای سازنده دوست داشته باشیم، اما یک عده ای اصلاً دوست ندارند، حتی به آنها برخورده است. برای همین شاید دلیلش از جای دیگری باشد که من نمیدانم و اجازه دادم زمان کار خودش را انجام بدهد که دیدید زمان به درستی کارش را انجام داد و این مشکل حل شد. این موفقیت به خاطر “صبر” بود.
خودتان چقدر مخاطب برنامه “ماه عسل” هستید و در این چند روز پیگیر برنامه بودید؟
من سه قسمت برنامه را توانستم ببینم این چند روز درگیر تمرینات گروهم هستم و متاسفانه فرصت نشد همه قسمتها را ببینم.
نظرتان راجع به کلیت برنامه چیست؟ کدام قسمتها را تماشا کردید؟
من تپه برهانی و برنامه امید که به مادرش رسید را به همراه عمو سبحان دیدم که سبحان را از همه بیشتر دوست داشتم.
پس شما گویا سوژههای فان و بامزه را بیشتر دوست داشتید؟
اتفاقاً من از زاویه دیگری نگاه کردم. من یک چهره هستم و دیده شدم، حرفهایم را هم به مردم زدم اما می دانید چند نفر در این کشور هستند که از من بهتر مینویسند، از من بهتر فکر میکنند اما به حقشان نرسیدند و دیده نمیشوند؟ این برنامه تلنگر برای درک کردن جایگاه بیشتر خودمان است، این یک تلنگر برای من است که هم مینویسم و هم میخوانم و حتی یک تلنگر برای کسی است که مینویسد و دیده نمیشود. در واقع تلنگر برای درک کردن جایگاه بیشتر خودمان در زندگی است.