پیشرفت علمی ایران در شرایط حساس و تعیین کننده این روزهای جهان، یکی از نگرانیهای مهم ابر قدرهای غربی و اروپایی است؛ سررشتههای اهمیت تولید کنندگان علم و شتاب دهندگان سرعت رشد علمی کشور را میشود در کلیدواژههای رهبر معظم انقلاب در دیدار سالهای اخیر با نخبگان، به خوبی پیدا کرد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار سالهای اخیر با نخبگان و دانشجویان درجه یک علمی کشور، روی موارد جالب توجهی تاکید کردهاند که تکرار برخی از آنها در هر چهار دیدار آخر، چراغ راهی است که نشان دهنده اهمیت فعالیت و حضور دانشجویان نابغه و نخبه جوان کشور در عرصه تولید و رشد علمی و همچنین لزوم بازیابی و بازنشانی مسیر این عرصه برای درک اهمیت و اسحکام ارادهها جالب توجه است.
مروری بر کلیدواژههای مهم توصیههای رهبری به نخبگان، دورنمای بهتری از بایدها و نبایدهای این عرصه به علاوهی وظایف و راهکارهایی که متوجه تولیدکنندگان علم در کشور است را در اختیار مخاطبین گرامی قرار میدهد که در ادامه میبینید:
شیرینی و خوشحالی حضور در جمع نخبگان علمی و جوان کشور
براى کسى در سنین این حقیر و در مسئولیّت این بنده کمتر چیزى به شیرینى دیدار جمعى مثل جمع شما است.
معنویت، صفا و نورانیتی که باید در وجود این جمع جوان علمی حفظ شود
همهى شما جوانان عزیز را توصیه میکنم به اینکه ارتباطتان را با خداى متعال تقویت کنید؛ هرچه میتوانید. برنامههایى هم که براى شما تنظیم میکنند، باید در تقویت همین جهت باشد. دلهاى شما جوانها، پاک است؛ هرچه این دلهاى پاک و نورانى با خداى متعال آشناتر باشد – با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید، به خدا پناه ببرید، با خداى متعال درد دل کنید، هرچه این حالت را بیشتر توانستید در خودتان بهوجود بیاورید – بدانید توفیقات شما در آینده بیشتر خواهد بود.
مهندسین پیشرفت آینده کشور شما هستید که باید آینده را با ارادهتان طراحی کنید
شماها نخبگان عزیز، چه شما که اینجا حضور دارید، چه نخبگان بیشماری که بحمدالله در سرتاسر کشور هستند و به هر دلیلی حالا در این جلسه حضور ندارند، در هر رشتهای که تحصیل میکنید و تحقیق میکنید و کار میکنید – چه علوم انسانی، چه علوم فنّی، چه علوم پایه، چه علوم پزشکی و علوم مربوط به سلامت، و هر بخش دیگری که مشغول کار هستید – همهتان در واقع مهندسان پیشرفت آیندهی کشورید؛ شما هستید که دارید آیندهی کشورتان و آیندهی ایران عزیز را طرّاحی میکنید و انشاءالله اگر با عزمِ جزم و همّت والا و عملِ پیگیر این را دنبال بکنید، به نتیجه خواهید رساند و ایرانِ آینده را شماها خواهید ساخت.
توجه به استعدادهای درونی در پیشرف دورنزا در مقابل خامفروشی
بعضی از کشورها ممکن است تولیدات زیرزمینىِ خودشان را، نفت خودشان را، بشکههای نفت را، منتقل کنند به صاحبان ثروت و علم در دنیا، محصولات آنها را بخرند، یک ظاهرِ پیشرفتی هم ممکن است بهوجود بیاید امّا این پیشرفت نیست؛ پیشرفت آنوقتی است که “درونزا” باشد، آنوقتی است که متّکی به استعداد درونی یک ملّت باشد. وزن و اعتبار کشورها و دولتها و ملّتها هم وابستهی به همین درونزایی است. اگر چنانچه از درون، یک حرکتی، جهشی، رشدی بهوجود آمد، به یک کشور، به یک ملّت، وزن میدهد، اعتبار میدهد، ارزش میدهد، ابّهت میدهد؛ امّا اگر چنانچه از درون نبود، دیگران آمدند، [اعتبار به دست نمیآید].
جلوگیری از کاهش شتاب رشد و پیشرفت علمی با افزایش تولیدات علمی
در طول چند سال گذشته جوانهای کشور و مسئولین این کارها، توانستند کاری کنند که رشد پیشرفت علمی کشور در پایگاههای استنادی معروف دنیا رکورد بزند؛ اینکه ما بارها گفتهایم سرعت پیشرفت علمی کشور در فلان سال، سیزده برابر متوسّط دنیا بود، حرف من نیست، من که خبر ندارم، این را پایگاههای استنادیای که معروفند در دنیا و شماها آنها را میشناسید گفتند و شهادت دادند. این شوخی است که سرعت حرکت یک کشوری سیزده برابر متوسّط دنیا باشد؟ من که میگویم این سرعت را نگذارید کم بشود، علّتش این است که ما خیلی عقب هستیم؛ باید سرعتمان آنقدر زیاد بشود که خودمان را بتوانیم به صف جلو برسانیم؛ من بارها این را گفتهام.(۹) حالا مسئولین محترم به من جواب میدهند که آقا جایگاه علمی ما مثلاً از درجهی فلان پایین نیامده؛ مگر بنا بود پایین بیاید؟ بنا بود جایگاه بالا برود، آن هم با سرعت؛ اشکال، این است. نباید ما اجازه بدهیم این حرکت علمی آسیب ببیند؛ این حرکت علمی، دشمن دارد، اگر این حرکت علمی دچار دشمنیها بشود و ما نفهمیم و از آن مراقبت نکنیم، یک نتیجهی بسیار سنگین و تلخی خواهد داشت. میدانید آن نتیجه چیست؟ آن نتیجه عبارت است از ایجاد یأس در نیروهای جوان کشور؛ اگر این به وجود آمد، درست کردن و رُفو کردنش دیگر به این آسانیها نیست.
شکر نعمت خدادادی استعدادهای درخشان و نخبه با استفاده بجا در خدمت به جامعه
شما موجودیِ خودتان را، یعنی این نخبگی را، از خدا بدانید؛ این نعمت خدا است، این موهبت الهی است، این یک نعمتی است که خدا به شما داده؛ شکر کنید خدا را، ارتباطتان را با خدا زیاد کنید، از خدای متعال متشکّر باشید و این تشکّر را بین خودتان و خدا، به زبان بیاورید. این بر توفیقات شما میافزاید، بر نعمت الهی که به شما داده میافزاید؛ از خدا بدانید. و از انقلاب بدانید؛ این هم یک نگاه و یک لایهی تفکّر دربارهی این موجودی است که این حرکت عظیم عمومی کشور در راه علم، از برکات انقلاب است. اگر انقلاب نبود، این چیزها نبود.
این هدیه و این نعمتی را که خدا به شما داده -که یک استعداد خوب و برجسته است- میتوانید به کار بیندازید، میتوانید به کار نیندازید؛ میتوانید در راه درست به کار بیندازید، میتوانید در راه درست به کار نیندازید؛ هر دو جور ممکن است؛ پس شما هم مسئولید؛ پس مسئولیّت فقط متوجّه آن کسانی نیست که امانتدار هستند؛ امانتدار اصلی و اوّلی، خود شما هستید؛ شما هم مسئولید. اوّلین مسئولیّت و بزرگترین مسئولیّت، شکر خدای متعال است که این نعمت استعداد را به شما داده. شکر یعنی چه؟ یعنی اوّلاً بدانید که این نعمت است، بدانید این نعمت از خدا است، بدانید که در قبال آن مسئولیّت دارید و آن مسئولیّت این است که این نعمت را در جای خودش مصرف کنید؛ -اینها ارکان تشکیلدهندهی شکر است- این میشود شکر؛ شکر فقط شکر زبانی نیست، مجموعهای از همهی اینهایی است که عرض کردم.
تقویت روحیه خودباوری و عظم جهادی برای کار خستگیناپذیر در عرصه تولید علم
وحیّهی جهادی را بر روحیّهی تافتهی جدابافته بودن ترجیح بدهید. یکی از خطراتی که گریبان کسانی را که یک امتیازی دارند میگیرد، این است که احساس کنند تافتهی جدابافتهاند، احساس کنند یک سر و گردن از همه بالاترند؛ این خطر بزرگی است، این یک خطر شخصیّتی است، یک بیماریِ شخصیّتی است؛ نگذارید این بیماری در شما رشد بکند و راهش هم این است که کار جهادی و روحیّهی جهادی را در خودتان تقویت کنید. روحیّهی جهادی یعنی کار را برای خدا انجام دادن، کار را وظیفهی خود دانستن، همهی نیروها را در راهِ کارِ درست به میدان آوردن؛ این روحیّهی جهادی است. برای اینکه این روحیّهی جهادی در شما تقویت بشود، حضورتان در اردوهای جهادی خیلی خوب است. نگویید وقتمان تلف میشود؛ نه، بیشترین و بهترین استفاده از وقت همین است. درستان را بخوانید، پژوهشتان را بکنید، کارتان را بکنید، در اردوهای جهادی هم که در دورهی سال، چند هفتهای انسان را مشغول میکند شرکت کنید. این شما را با متن مردم آشنا میکند، این شما را با مشکلات و معضلات جامعه که غالباً از چشم مسئولین دور میماند، آشنا میکند. بعضی از مسئولین خبر از واقعیّتهای جامعه ندارند، دُور خودشان و یک شعاع محدودی را فقط میبینند؛ [اینکه] در روستاها چه میگذرد، در شهرهای دور چه میگذرد، در خانوادههای فرودست چه میگذرد، اینها را اصلاً ملتفت نیستند. این را من در طول این تجربهی طولانی بیست سی ساله، مکرّر تجربه کردهام؛ این را دیدهام در بعضیها که به شما عزیزانم دارم عرض میکنم؛ خبر ندارند که چه هست. شما الان جوان هستید، نیرو دارید، حوصله دارید، وقت دارید، گرفتاری زیادی ندارید، از این فرصت استفاده کنید. یکی از فرصتها هم همین اردوهای جهادی است؛ این اردوهای جهادی بمراتب بهتر از اردوهایی است که متأسّفانه هنوز هم معمول است. با اینکه من هشدار دادهام، بعضیها اردو درست میکنند که بفرستند اروپا؛ اردوی دانشجویی به اروپا! یکی از غلطترین کارها این است؛ این اردوی جهادی، از آن بمراتب بهتر و شرافتمندانهتر و مفیدتر است. حضور در اردوهای جهادی، تماس مستقیم با مردم، احساس مسئولیّت پیدا میکنید. انسان وقتی خدمت کرد بهطور مستقیم، خدمت در چشم انسان عزیز میشود؛ نقاط ضعف را پیدا میکنید.
یادآوری اسوههای علمی و جهادگر تاریخ انقلاب اسلامی
شهید چمران یک نخبهى علمى بود؛ چمران را همه بهعنوان یک سرباز و سردار و جنگآور مىشناسند امّا چمران یک نخبهى علمى درجهى یک بود – من، هم از خود او شنیدم و هم از دیگران شنیدم – در مراکزى که در آمریکا تحصیل میکرد، جزو بالاترین درجات دانشجویانى بود که آنجا تحصیل میکردند؛ یک نخبهى علمى به تمام معنا بود امّا احساس کرد نیاز است که بیاید در این میدان کار کند؛ از همان استعداد، از همان توانایى، از همان همّت استفاده کرد وارد این میدان شد و کارهاى کارستانى انجام داد؛ این یک نخبه است. مثلاً شهید مجید شهریارى هم یک نخبه است. در مورد کار شهریارى، دیگر بحث بحث جنگ نبود؛ یک جایى خالى بود، یک نقطهاى مورد نیاز بود، این نخبه رفت آنجا مشغول کار شد؛ و همینطور دیگر شهداى نخبهى ما که حقیقتاً کار کردند. بههرحال وقتى دانستیم که این، دادههاى الهى است، نِعَم الهى است، رزق الهى است، میفهمیم که رزق الهى را کجا باید مصرف کنیم.
ثروت عظیم بالاتر بودن ضریب هوشی و استعداد ایرانیان از متوسط جهانی
ثروت واقعی یک کشور، نیروی انسانی آن کشور است؛ بخصوص اگر جوان و هوشمند باشد. بنده مکرّر در صحبتهای سالهای گذشته بر روی سطح بالای هوشیِ ایرانیان نسبت به متوسّط جهان صحبت میکردم؛ بعضی خیال میکردند این از روی احساس ناسیونالیستی و ملّتخواهی و مانند اینها است؛ درحالیکه اینجور نبود؛ بنده اطّلاعات آماری داشتم نسبت به این قضیّه و خوشبختانه در این دو سه سال اخیر، آدم میشنود از شخصیّتهای معروف دنیا -حتّی سیاستمدارها و دشمنان ملّت ایران- که به مناسبتهای مختلف، به ضریب هوشیِ بالای ملّت ایران اعتراف میکنند؛ اَلفَضلُ ما شَهِدَت بِهِ الاَعداء.(۲) سطح هوشیِ متوسّط کشور ما از متوسّط دنیا بالاتر است؛ خب جوان هم که خیلی داریم بحمدالله؛ این خیلی ثروت عظیمی است، این خیلی داراییِ ارزشمندی است و برای کشور فرصت است.
تقویت رابطه بین صنعت و دانشگاه
مسئلهی پیوند علم و صنعت، دانشگاه و صنعت، مراکز تحقیقی و صنعت است؛ که خب البتّه الان چند سال است که من میبینم این در زبان دانشجوها و نخبهها و مسئولین هم میچرخد. این نکتهی بسیار مهمّی است. ما یک مجموعهی علمی داریم اینجا، یک مجموعهی صنعتی داریم اینجا؛ صنعتیهای ما تشنهی دست یافتن به پیشرفتهای علمی و تحقیقات دانشگاهها و مراکز علمی ما هستند؛ دستگاههای علمی ما هم برای اینکه مثل این چشمههای جوشان، جوشش آنها ادامه پیدا کند و جریان پیدا کند، احتیاج به بازار مصرفکنندهی علم خودشان دارند؛ بین اینها رابطهی منطقی و کامل وجود ندارد. اگر ما بتوانیم این رابطهی صنعت و دانشگاه را، صنعت و مراکز تحقیق را، یا به معنای عام، صنعت و علم را بهصورت کامل برگزار کنیم، نتیجه به این صورت خواهد بود که هم دستگاههای صنعتی ما رشد پیدا خواهند کرد – در حلّ مسائل خودشان مراجعهی به دانشگاهها خواهند کرد، مسائل خودشان را حل خواهند کرد و از پیشرفتهای علمی آنها در کار صنعتی خودشان استفاده خواهند کرد – هم دانشگاههای ما جریان پیدا خواهند کرد.
تشکیل زنجیره کامل شبکه علمی و شرکتهای دانش بنیان
ما بایستى در مجموعهى دانشگاههاى کشور یک زنجیرهى کامل علمى را شاهد باشیم؛ به معناى واقعى، یک شبکهى عظیم تولید علم در همهى ابعاد و در همهى بخشهاى مورد نیاز، و همه همافزا و مکمّل یکدیگر. هم مراکز تحقیقاتى ما، هم دانشگاههاى ما، هم بقیّهى دستگاههایى که بهنحوى با مسائل علمى ارتباط پیدا میکنند، با همدیگر همکارى کنند، انشاءالله آنچه مورد نظر هست، تحقّق پیدا خواهد کرد، که همین زنجیرهى کامل و شبکهى علمىِ کاملى است که باید تشکیل بشود.
اجرای اقتصاد مقاومتی بر مبنای اقتصاد دانشبنیان
به نظر ما نخبههای جوان میتوانند در اقتصاد دانشبنیان که درواقع ستون اصلی اقتصاد مقاومتی است، نقش ایفا کنند. چطور نقش ایفا کنند؟ خب، این طرّاحی لازم دارد. چهجور جوانهای ما نقش ایفا کنند در اقتصاد مقاومتی؟ من جواب این سؤال را از شما میخواهم، بنشینید طرّاحی کنید، منتظر نمانید که دیگران طرّاحی کنند. شما جوانهای نخبه در یکی از اجتماعات خودتان موضوع را همین قرار بدهید: چگونگی نقشآفرینی نخبگان جوان در اقتصاد مقاومتی یا اقتصاد دانشبنیان. گروههایی بهوجود بیایند، گروههایی تقسیم بشوند، کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند، با دست پُر در این اجتماع شرکت کنند، راه بدهند، آنوقت بنیاد نخبگان از این طرحی که از درون خود نخبگان بیرون آمده، حمایت کند، پشتیبانی کند. به نظر من یک تحوّل بهوجود میآید؛ هم در زمینهی فکر کردن و اندیشیدن و کار کردن، هم در زمینهی واقعیّت، روی زمین؛ در زمینهی اقتصاد [هم] قطعاً تحوّل بهوجود میآید.
افزایش تولیدات و پروژههای تحقیقاتی بر مبنای نیاز و سفارش داخلی
باید هر سال شاهد صدها پروژهی تحقیقاتىِ سفارش شده – البتّه سفارشهای داخلی – در دانشگاهها و مراکز علمی باشیم. امروز هم یکی از نقاطی که به نظر من خیلی نقطهی ضعف است – خیلی از جوانها و اساتید و مانند اینها هم گاهی میگویند – کار علمی به دنبال سفارش خارجی [است]، کاری نیست که کشور به آن احتیاج دارد؛ نمیخواهم من به طور کلّی منع کنم، امّا اینکه شما اینجا بنشینید کار علمی و تحقیقاتی بکنید برای نیازی که فلان دستگاه علمی دنیا یا فنّاوری دنیا پیدا کرده و با قیمت ارزان این را از شما میگیرد، این هنر نیست؛ باید نگاه کنید ببینید نیاز داخلی چیست، این کار تحقیقاتی شما – بخصوص در مقطع دکتری و مقاطع بالا – به درد کجای کشور میخورد، کدام خلأ را در داخل کشور پر میکند.
اطمینان به صحت عمل و تواناییهای مدیریت بنیاد ملی نخبگان
من البتّه به آقای دکتر ستّاری واقعاً اعتماد دارم، یعنی حقیقتاً، هم به تواناییهای ذهنی و علمی ایشان، هم به صحّت عمل ایشان اطمینان دارم.
ایجاد هستههای علمی در دانشگاهها
ایجاد هستههای علمی در دانشگاهها با محوریّت اساتید برجسته؛ یکی از کارها این است. این بنیاد میتواند در ارتباط با دانشگاهها، این کار را انجام بدهد. هستههای علمی تشکیل بشود در دانشگاههای مختلف؛ محورش هم یک یا چند استاد برجسته باشد. البتّه استادها باید دلسوز باشند؛ استادها باید متعهّد باشند؛ باید ایران را دوست بدارند. استادهایی را ما میشناسیم -البتّه بنده از دور میشناسم- که ایران را دوست نمیدارند؛ آبادی ایران، آیندهی ایران برایشان مهم نیست؛ اینجور استادی بهدرد نمیخورد. نمیتوانم در دل، به چنین استادی امید ببندم؛ استادی که کشورش را دوست ندارد، استادی که اتّحاد کشورش را دوست ندارد، استادی که سر کلاس درس حرفی میزند -ولو ارتباط به موضوع درسی هم ندارد- که نتیجهاش اختلافات قومی در کشور است و دانشجو را به آن سمت میراند، این استاد استاد مطلوبی نیست. استادی که اگر در دانشجو تعهّد مذهبی احساس بکند با او سر ستیز پیدا میکند، این استاد استاد خوبی نیست. استادانی که متعهّد باشند، دلسوز باشند، کشورشان را دوست بدارند، انقلابشان را دوست بدارند و برجستهی علمی باشند، بر محور یکچنین استادی اگر هستههای علمی بهوجود بیاید، این بسیار چیز مفیدی است؛ دانشجو را حرکت میدهد و دانشجو احساس میکند که مفید است، دارد پیش میرود.