به گزارش “دانشجوآزاد” همه ی شما کمابیش با تاریخ کهن ایران زمین آشنایی دارید. در میان تواریخ تمدن های مختلف، تمدن ایران باستان شاید، جزء معدود تمدن هاییست که حتی مغرض ترین و متعصب ترین مورخان سده های پیشین هم نتوانسته اند نوشته ای در باب آن روی کاغذ بیاورند که یک ایرانی بخواند و به اجدادش افتخار نکند!
هیچ مورخ منصفی نمی تواند شکوه و عظمت ایرانیان باستان را انکار کند، عظمتی که زیباییش وقتی با مروت مردانه و پارسایی و نجابت زنانه ی اجدادمان درهم می آمیزد بیش از پیش خودنمایی می کند.
روزگاری پدران من و شما در این سرزمین صاحب قدرتمند ترین امپراتوری در طول تاریخ، پویاترین اقتصاد و پیشرفته ترین صنعت دنیای باستان و یکه تاز عرصه ی علم و ادب بودند. اما این تمام ماجرا نبود! گوهرارزشمند ” فرهنگ” نیز در صدف وجود ایرانیان باستان، خودنمایی می نمود. عنصر ارزشمندی که در واقع آن را “دلیل اصلی” پیشرفت ایرانیان باستان می دانند. همان عنصری که بعد ها با نور اسلام ناب در هم آمیخت و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری خدمات غیر قابل انکاری به فرهنگ اسلامی کرد.
اما اگر به قرون معاصر با نگاهی عاری از تعصب و میهن پرستی بنگریم،از آنهمه پیشرفت اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی چیزی جز خاطرات شیرین نخواهیم دید! به راستی چه شد؟ و چرا و چطور پس از قرن ها شکوه جهانی ایران و ایرانی به تدریج به این نقطه رسیدیم که پادشاهان ما که خود را ادامه دهنده!! راه کوروش و داریوش کبیر می نامیدند به تدریج بازیچه دست حاکمان ممالک دیگر شدند؟! بگذریم…وقتی به این قسمت از تاریخ می رسیم اول از همه انگشت اتهام را به سوی اجدادمان می گیریم که چرا نتوانستند آن شکوه جهانی را حفظ کنند و امروز شرمنده ما فرزندانشان باشند!
واقعیت این است اگر کمی منصفانه قضاوت کنیم به نتیجه ای غیر از این خواهیم رسید. درست است که عظمت اقتصادی، علمی و یا قدرت نظامی سابق را از دست داده ایم. درست است که ایران زمین قرن هاست که دیگر به عنوان یک ابر قدرت جهانی مطرح نیست. اما از تمدن اجدادی ما هنوز گوهر فرهنگ به جا مانده، “گوهرفرهنگ” که بدون تعارف ریشه ی درخت تنومند اقتدار هر سرزمینی است چه در جهان باستان و چه در دنیای مدرن امروز. همان فرهنگ و باوری که باعث می شد پدران من و شما در میان کوهستان ها و یا بیابان های بی آب و علف امثال تیسفون و اکباتان را بنا کنند، چه زن و چه مردشان در علوم مختلف اسوه دیگر ملل دنیا باشند، از پزشکی و داروشناسی گرفته تا ریاضیات و اختر شناسی. فرهنگی که در آن مرد ایرانی با غیرت و اراده اش و بانوی ایرانی با پارسایی و عفتش جلوه گری می کرد و سهم هر دو نبوغ و استعدادی بود که با بروز آن “می توانیم” را به دیگران و بیشتر از همه “به فرزندان خویشتن” یادآور می شد. فرهنگی که در طول قرن ها ناملایمات و اوج و حضیض ها، با فداکاری پدران و مادران ما محافظت شد و اکنون به ما رسیده است.
اما دوستان من! شاید فردا ما هم در مقابل فرزندانمان شرمنده شویم! و خدا نکند که اینگونه شود چون هر چه را از دست رفته در سایه ی فرهنگ و باور متعالی خود می توانیم دوباره احیا کنیم اما اگر نمک هم بگندد! دیگر برای همیشه می بایست با خویشتن خویش و آنچه بوده ایم خداحافظی کرده و فرهنگی بیگانه را پذیرا شویم. دشمن این واقعیت را به خوبی درک کرده است، از همین روست که ده ها برابر قدرت رسانه ای جمهوری اسلامی از آن سوی مرزها به باور ها و اعتقاداتمان حمله می شود، تا در یک سو ملی گرایی و در سوی دیگرمذهب(دو قطب اصلی تمدن ایرانی_اسلامی) را در مقابل هم قرار دهند، تا به مرد ایرانی سستی و رخوت هدیه کرده و بانوی اصیل ایرانی را در چهار چوب خودنمایی تن(و نه پیشرفت علمی)به بهانه آزادی اسیر نمایند، تا برای همیشه، ما را به ملتی عادی تبدیل کنند…مردمی که هرگز در مخیله شان نمی گنجد جواب فلان مسئله علمی را یک دانشمند غیر اروپایی پیدا کرده یا باورش نخواهد شد مردم سالاری دینی از دموکراسی غربی کارآمدتراست. مردمی که از تکنولوژی فقط مصرف گرایی اش، از آزادی تبرج های جاهلی اش و از دین تنها نامش را توشه گرفته اند.
والعاقبه للمتقین…
سعادت برخوری (فعال فرهنگی و جانشین فرماندهی پایگاه شهید زین الدین دانشگاه علوم پزشکی کرمان)
نگاه به تهام فرهنگی از زاویه ی جدید…امیدوارم فرهنگ ابا و اجدادیمون رو حفظ کنیم…کاش از غربی ها تلاش زیادشون و اصرارشون در پیشرفت رو می اموختیم نه برهنگی و بی دینی