به گزارش “دانشجو آزاد” به نقل از زنان کویر : همه جا بوی کیف و کتاب نو و بهانه گیری برای خرید مدادهای رنگی ، کلاس های تازه رنگ شده را می دهد ، با اینکه هیچ ردی از آن دوران برایمان باقی نمانده است اما با آمدن پاییز و دیدن دانش آموزان کلاس اول در جشن شکوفه ها به وجد می آییم، وجدی که انگار دیروز با چشمانی گریان از مادرانمان خداحافظی می کردیم و مادری دیگر درس زندگی را به ما می آموخت.
سرود باز آمد بوی ماه مهر ماه مدرسه، دورانی را به یادمان میآورد که در آن صفا، صمیمیت و یک رنگی حرف اول را میزد و امروز مائیم و دلتنگی آن روزها…
آری دلمان می خواهد باز روپوشی از مدرسه را به تن کنیم و در میان خنده ها و شادی و کتاب های تازه ی بچه ها خودمان را گم کنیم و به دنیای بچه گانه ای پا بگذاریم که آرام و بی دغدغه می خندند و تنها نگرانیشان پیدا کردن دوستی جدید است .
چه زیبا لحظه ای بود آن زمان که مثل همیشه بچه درس خوان ها معمولا ردیف های جلویی را پر می کردند ، بچه های شرور و غالبا مردودی در ردیف های آخر کلاس ، بچه های بازیگوش کنار پنجره ، متقلب ها کنار دیوار و بقیه هم بلا تکلیف هر جا که گیرشان می آمد می نشستند .
یادش بخیر روز اول مدرسه، روزی که با چشمان گریان از خواب بیدار شدم و با دلتنگی تمام به مدرسه رفتم.
همیشه اول مهرماه حال و هوایی خاص داره، خاطرات ماه مهر خاطرهای قدیمی از زندگی گذشته ماست، خاطراتی که هنوز هم بوی برگه های کاهی کتاب های مدرسه، بوی دفترهای نو، زنگ تفریح، گچهای رنگی و تخته پاک کن و البته سادگیهای کودکی …
هفته اول مهر، برای همه ما در هر رده سنی که باشیم یادآور خاطرات فراوانی است، خاطراتی که درگذر این همه سال شاید کمرنگ یا بیرنگ شده باشند، اما یادآوری شان هنوز هم برایمان دلنشین است.
دلمان پر می زند برای گوشه ی حیاط و رفقای همکلاسی، برای استرس پرسیدن درس معلم و دلشوره هایش، برای صف بستن ها ، غلط نوشتنجامدادی صورتی، زنگ تفریح، دویدن، بازی، آبخوری، لقمهی نون پنیر و گردو، قهر و آشتیهای کوچک داشتیم .