به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از دانشجویان روانشناسی دانشگاه خوارزمی در یادداشتی ضمن اشاره به خودکشی یکی از دانشجویان این دانشگاه، به جنبه های روانشناسی این اقدام پرداخته است: خبری که دانشجویان ساکن در خوابگاه پسران دانشگاه را با بهت از خواب بیدار می کند، خودکشی یکی از دانشجویان ارشد جامعه شناسی این دانشگاه است.
اگرچه درباره علل و دلایل چنین رخدادهای تلخی ساعتها میتوان گفت و شنید اما با توجه به اطلاعات اولیه باز پای یک رابطه عاطفی و هیجانی در میان بوده است.
اطلاعات کمی در اختیار است، اما به نقل از دانشجویان حاضر در دانشگاه و نزدیکان دانشجوی فوت شده، تماس های بی پاسخ فراوان دختر دانشجویی که با وی مدتی در ارتباط بوده، روی گوشی دانشجوی مرحوم دیده شده است. یعنی بازهم علائم یک رابطه عاطفی غیرمدیریت شده و نهایتا یک خودکشی بهت برانگیز.
اما این همه داستان نیست؛ یک دانشجوی سال آخر دانشگاه و سال آخر ارشد به این خودکشی مبادرت کرده است. تردیدی نیست که او به آینده پس از دانشگاه، رابطه عاطفی غیر مدیریت شده اش و شاید بیکاری که انتظارش را می کشد نیز اندیشیده است. یعنی هراینه انگیزه های خودکشی را نیز برای خود تقویت کرده است .
بر اساس آمار و اطلاعات مراکز مشاوره دانشگاهی، دانشجوی کارشناسی ارشد کمتر از دانشجوی کارشناسی به آسیب های ناشی از روابط عاطفی با جنس مخالف دچار میشود. اما این بار خودکشی یک دانشجوی کارشناسی ارشد پیام های قابل تاملی میتواند داشته باشد.
در این میان نقش مدیریت فضای روانی و فرهنگی دانشگاه بسیار مهم است. وضعیت روانی دانشگاه قطعا هشداری برای وضعیت روانی جامعه است. وضعیت فرهنگی دانشگاه نیز همین نسبت را دارد. دانشگاه و جامعه از هم تاثیر می پذیرند و بر یکدیگر تاثیر می گذارند.
زمانی که بیکاری نزدیک به ۲ میلیون فارغ التحصیل خطری جدی برای سالهای آتی است و اشتغال جدی نیز در طول این سالها ایجاد نشده است، قطعا روح و روان دانشجویی که در دانشگاه است و قرار است به زودی فارغ التحصیل شود نیز به هم می ریزد. این وضعیت روانی برای او زمانی حادتر می شود که مقام اجرایی کشور بی توجه به این واقعیت ها ادعای ایجاد ۲ میلیون شغل در سالهای اخیر را داشته باشد.
موضوع دیگری که به عنوان گمانه اصلی خودکشی دانشجوی دانشگاه خوارزمی مطرح می شود، رابطه عاطفی و هیجانی او با یک دختر است. دختری که بارها پیش از خودکشی با وی تماس گرفته است و پاسخی نگرفته است. این یکی از تلخی های جوان امروزی است که جامعه هنوز شرایط را برای ورود او به فضای اداره شغلی و اداره زندگی مهیانکرده است، اما او را در معرکه ای رها کرده است که باید غریزه اش را اداره کند.
به تعبیر ظریفی خود روابط جنسی را آورده ایم، اما اسمش را نه. چرا که آوردن اسم این رابطه که در اسلام با ازدواج شناخته میشود هزینه هایی دارد که حکومت در برآورده کردن بخشی از آنها وظیفه جدی بر دوش دارد. آنجا که دونفر برای وام سه میلیونی ازدواج دست به دامن هزار ضامن میشوند، اما دولت برای خالی کردن انبارها از خودروی کم کیفیت وام ۲۵ میلیونی را بی ضامن حواله میکند، معلوم است مدیریت فرهنگی هردوپایش می لنگد.
در خود دانشگاه نیز رگه های کلفتی از این مدیریت فلج دیده میشود. مدیران فرهنگی دانشگاه فضایی را برای ارتباط برای دختر و پسر مظلوم و معصوم بوجود می اورد که بعید است اجازه دهد خانوادهاش وارد این فضا شوند.
مدیران فرهنگی و بنفش جوزده از سیاست گویی هرآنچه فکر مخرب در ذهن داشته روی روان دانشجو آزمایش میکند و نمی اندیشد که ممکن است فضای غیرقابل کنترل میان دونفر از دو اندیشه از دو خطه از دو جنس دریک محیط می تواند چه آسیبهای خطرناکی در پی داشته باشد.
دانشجویی خودکشی کرده است، اما قربانی شده است، قربانی دانشگاه و مدیری که پسران دانشگاه را پسران خودش نمی داند و به دختران دانشگاه به چشم ناموس خود نگاه نمی کند که برای سلامت روانی او تعصب خرج کند.