به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از snn:«ایوب آقایی» یکی از نخبگان کشور و دانشجوی سال آخر مقطع دکتری شیمی تجزیه با خوردن سیانور در خوابگاه دانشجویی دانشگاه کاشان خودکشی کرد. این خبری بود که پنجشنبه هفته گذشته باعث شد پرونده پرحاشیه بورسیهها که حالا بیش از دو سال است روی میز وزارت علوم، دیوان محاسبات، قوه قضائیه و مجلس خاک میخورد، دوباره روی ریل قضاوتها و تحلیلهای مردم و رسانهها قرار بگیرد.
ایوب آقایی از دانشجویان بورسیه دانشگاه کاشان به شمار میرفت که پس از شروع ماجرای غیرقانونی خواندن ۳۰۰۰ بورسیه دولت قبل و همچنین اعلام دانشگاه کاشان مبنی بر غیرقانونی بودن بورسیه ۱۳ نفر از دانشجویانش؛ به علت نداشتن امکانات مالی مناسب به شدت نگران وضعیت تحصیلی خود میشود.
دوستانش میگویند: هر وقت او را میدیدیم، از ترس و نگرانی در خصوص بورس و آینده مبهم زندگیاش سخن می گفت.
حالا ایوب رفته؛ ایوبی که به گفته نزدیکانش تنها از تزی که در حال کار کردن روی آن بود، میتوانست حداقل دو مقاله علمی ارائه دهد؛ دو مقاله ای که شاید نامش را در نشریه های معتبر علمی در دنیا ثبت می کرد، اما اکنون نام ایوب بر سنگ قبر وی حک شده است.
این دانشجو موضوعی را در زمینه سرطان برای پایان نامه دکتری خود انتخاب کرده بود که علاوه بر هزینههای سنگین، باید کار و زمان زیادی صرف آن می شده است؛ به همین خاطر به ثمر رساندن پایان نامهاش تا ترم ۹ و ۱۰ به درازا می انجامید و برای هر ترم هزینهای حدود ۵ تا ۶ میلیون بابت شهریه و یک میلیون بابت خوابگاه بر این نخبه کشور تحمیل می شد.
یکی از دانشجویان بورسیه در این خصوص گفت: وزارت علوم بابت هر دانشجوی بورسیه حدودا ۴۰ میلیون تومان به دانشگاه پرداخت می کند که ۴۰ درصد از آن یعنی ۱۶ میلیون تومان طبق قانون باید به رساله دانشجو اختصاص داده شود؛ اما دانشگاه کاشان و مسئولان آن می گویند طبق مصوبه داخلی فقط ۸ درصد از این ۴۰ میلیون تومان یعنی ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به دانشجو اختصاص داده میشود.
روزهای نحس و پراسترس برای یک بورسیه غیرقانونی
ایوب آقایی، دانشجوی نخبه ایرانی حالا نیست که از خود و بورسیه به حقش دفاع کند، اما نزدیکانش از روزهای نحس و پراسترس ظلم به بورسیه ها وشرایط سخت او میگویند.
فشار اصلی بر این دانشجو به دلیل عدم جایابی بورسیهاش بود. عدم جایابی مشکلی است که گریبان تعداد زیادی از دانشجویان بورسیه را گرفته است. قضیه ای که به نظر می رسد پس از روشن شدن ابعاد ظلم رفته در حق بورسیه ها، حربه جدید ظالمان برای جلوگیری از ورود این دانشجویان به سیستم آموزش عالی کشور است. ایوب آقایی هم به مانند دیگر دانشجویان بورسیه علی رغم اینکه دانشجویی ممتاز و با معدل بالا و رزومه پژوهشی قوی بود، جایابی نمیشد.
یکی از دانشجویان بورسیه در گفتوگو با خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، گفت: طی تغییرات زیادی که در سال ۹۲ و در وزارت علوم اتفاق افتاد، آقایانی که مدیریت این وزارت خانه را برعهده گرفتند با همان تفکرات دوران اصلاحات و سازندگی قصد اداره وزارت علوم را داشتند. یکی از این تفکرات اجرا شده در دولت های اصلاحات و سازندگی بورس شدن عده ای خاص و همسو با تفکرات دولت مردان بود.
وی افزود: اتفاقی که در دولت نهم و دهم افتاد این بود که فضا شکسته شد و افرادی از همه سطوح جامعه بدون داشتن رابطه های خاص توانستند از دولت بورسیه گرفته و ادامه تحصیل دهند و این به مذاق آقایان خوش نیامد. بنابراین در اقدامی رو به جلو با تهمت زدن به نخبگان دانشگاهی روند بورسیه ها را خلاف قانون دانستند.
این دانشجوی بورسیه در ادامه بیان داشت: حمله و فشار رسانهای برای دانشجوی بورسیهای که در حال تحصیل است و باید تمام توجهش را به عمل و پژوهش متمرکز کند، بزرگترین ضرر و زیان را به دنبال داشت و شرایطی بحرانی در زندگی این افراد ایجاد کرد. در این شرایط و جو مسموم رسانه ای، بورسیه شدن نه تنها افتخار تلقی نشد بلکه مایه ننگی حساب می آمد.
مشکلات زیادی گریبان گیر دانشجویان بورسیه شده
وی تاکید کرد: شما فقط این خودکشی را میبینید، در حالی که در واقعیت مشکلات زیادی گریبان گیر دانشجویان بورسیه شده است. دولت یازدهم از تمام توان خود استفاده کرده که به هر قیمیتی از ورود دانشجویان بورسیه به نظام آموزشی عالی ممانعت به عمل آورد.
این دانشجو تراژدی نافرجامی را برای پرونده جنجالی بورسیهها نمایان می سازد؛ گویا این پرونده قصد ندارد به ایستگاه پایانی برسد. از سال ۹۳ که احمد غلامی، مدیر کل سابق بورس طی یک مصاحبه خبر ۳۰۰۰ بورسیه غیرقانونی را اعلام کرد، قطار این پرونده زندگی بسیاری از نخبگان کشور را ویران کرده است و هزینه های بسیاری نیز بر این دانشجویان و خانواده های آنها وارد کرده.
هرچند، این روزها مشخص شده است که انتشار ۳۰۰۰ اسم و شعار «بورسیه و ما ادراک بورسیه» که رئیس جمهور آن را در ۱۵ مهرماه ۹۳ در دانشگاه تهران به کار برد، بازی سیاسی دولت به ویژه وزارت علوم برای بر پا کردن جنجال و هیاهو بوده است؛ اما همچنان مشخص نیست چه کسی جوابگوی دانشجویان نخبه ای است که در این بازی کثیف سیاسی، آبرویشان ریخته شد؟ چه کسی ایوب و امثال ایوب ها را به بدنه نخبه پرور ایران بازخواهد گرداند؟
این خودکشی اولین اتفاق نافرجام در میان دانشجویان بورسیه نیست. بلاتکلیفی این دانشجویان و سنگ اندازی های وزارت علوم در راه بورسیه ها باعث پدید آمدن مشکلات اجتماعی فراوانی از جمله چند مورد اقدام به خودکشی، طلاق، افسردگی و… در بین دانشجویان بورسیه شده است.
بهمن ماه سال ۹۳ حسین خجستهنیا، دانشجوی دکترای روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران با خوردن سیانور مقابل مسئولان دانشکده حقوق و علوم سیاسی خودکشی کرد و در راه بیمارستان درگذشت.
خجسته نیا که به گفته نزدیکانش یکی از نخبگان رشته روابط بین الملل در ایران بود؛ آرزوی عضویت در هیئت علمی دانشگاه تهران را برای همیشه به گور برد. آرزویی که اطرافیانش در خصوص آن میگویند: وی با وجود تلاش و پیگیری فراوان هیچ دریچه امیدی جهت جذب در هیچ دانشگاه و یا پژوهشکدهای فراروی خود نمیدید. حسین علیرغم مشکلات فراوانی که در زندگی داشت، انسانی ماخوذ به حیا و خوددار بود.
برای خانواده های این نخبه های از دست رفته انتشار یک پیام تسلیت توسط روابط عمومی دانشگاه و وزارت علوم و ابراز تاسف و همدردی چه فایده ای خواهد داشت؟
چرا این ماجرا ایستگاه پایانی ندارد؟
به جد میتوان گفت خودکشی دانشجویان بورسیه جزء دردناک ترین اتفاقات کشور طی سالهای اخیر است و بی شک علت این اتفاقات دردناک را باید در روزهایی جستجو کرد که بانگ «بورسیه و ما ادراک ما البورسیه» از لسان بالاترین مقام اجرایی کشور دل نخبگان این مرز و بوم را به لرزه در میآورد و بذر تشویش و نگرانی از آینده را در ذهن امثال ایوب میکاشت.
جامعه علمی و دانشگاهی تا کی باید شاهد عبور قطار سرگردان و بدون مقصد بورسیهها از روی زندگی و آرزوهای نخبگان این کشور باشد؟ باید دید قوه قضائیه تا کی قصد دارد به حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن بپردازد؟ چه وقت شاهد برخورد قاطعانه با ظالمانی خواهیم بود که در حق بورسیه ها ظلمی اینچنین بزرگ روا داشته اند.