به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در دهه ۸۰ با توجه به اینکه جمعیت داوطلبان کنکوری به بیشترین حد خود رسیده بود، شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم سعی کرد با تدبیری تعداد دانشگاههای غیرانتفاعی را افزایش دهد تا از این طریق و افزایش صندلیهای دانشگاهها، شانس قبولی داوطلبان را افزایش دهند. افزایش اعطای مجوز به دانشگاههای غیرانتفاعی و البته سایر دانشگاهها به گونهای بود که تعداد مراکز غیرانتفاعی کشور در دولتهای نهم و دهم چهار برابر رشد داشت و در حالی که در سال ۱۳۸۴ در کل کشور فقط ۷۵ مرکز غیرانتفاعی وجود داشت، این آمار در دولتهای نهم و دهم با افزایش چهار برابری تا ۳۵۰ مرکز افزایش یافت. هرچند مسئولان وقت وزارت علوم ، از اقدام خود در افزایش تعداد دانشگاههای غیرانتفاعی دفاع میکنند، اما به نظر میرسد این راه برای حل مشکل پشت کنکوریها راه صحیحی نبوده است، چرا که با آغاز دهه ۹۰، هرچه به سال جاری نزدیک میشویم، آن جمعیتهای میلیونی داوطلبان کنکور سراسری در دهه ۸۰ کمتر و کمتر شد و در سال ۹۶ به ۹۳۰ هزار داوطلب رسید. مسئولان فعلی وزارت علوم مدعی هستند که در دولت یازدهم نه تنها هیچ مجوز جدیدی برای تاسیس مرکز غیرانتفاعی صادر نشده است، بلکه ظرفیت ۳۰ موسسه غیرانتفاعی صفر و این مراکز منحل شده است. متوقف کردن رشد دانشگاههای غیرانتفاعی یکی از اقدامات مثبت وزارت علوم دولت یازدهم بوده است که اگر این حساسیت را در اعطای مجوز رشتههای دانشگاهی داشته باشد، نتایج مثبتی خواهد داشت. در این زمینه وزارت علوم برای تایید رشتههای دانشگاه آزاد اسلامی با دقت بسیاری وارد عمل شد و انتظار میرود این مساله در مورد دانشگاههایی همچون علمی کاربردی، پیام نور و دانشگاه فنی و حرفهای که از رسالت اصلی خود فاصله گرفتهاند، تکرار شود.
آمار رشد جمعیت دانشجویی کشور
رشد جمعیت دانشجویی موضوعی است که ممکن است علاوه بر اینکه مزایایی برای فرد دانشجو و جامعه داشته باشد و نشان از پیشرفت و بالندگی یک نظام اسلامی باشد، در عین حال باید به علل و دلایل این رشد توجه ویژهای داشت و از طرفی برنامهای مدون برای طول دوران تحصیل و پس از آن تدوین شده باشد. صرف حضور دانشجو در دانشگاه و بالا رفتن جمعیت دانشجویی نمیتواند نقطه امید بخشی برای یک جامعه باشد و حتی ممکن است اینگونه تلقی شود که به دلیل رکود و بیکاری گسترده، افراد رو به تحصیل آوردهاند، در این صورت افزایش جمعیت دانشجویی نه تنها نقطه قوت به حساب نمیآید بلکه باید آن را به مشکلات و معضلات قبلی بیفزاییم.
طبق آمار منتشر شده از سوی وزارت علوم، در حالی که جمعیت دانشجویی کشور در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، ۱۳۷ هزار نفر بوده است، اما این آمار در سالهای اخیر به حدود ۵ میلیون دانشجو رسیده است. مطابق این آمار، در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی، جمعیت دانشجویی کشور ۲۵ برابر رشد کرده است، در حالی که میانگین رشد جهانی ۵ برابر است. برهمین اساس، رشد جمعیت دانشجویی کشور در سالهای ۸۴ تا ۹۳ در بالاترین سطح خود بوده است و بیشترین افزایش در بخش علوم انسانی و علوم فنی و مهندسی صورت گرفته و از سال ۹۳ روند جمعیت دانشجویی کشور سیر نزولی داشته است.
هرچند رشد ۲۵ برابری جمعیت دانشجویی کشور، اتفاقی بسیار خوشحالکننده است اما در این بین نباید به ضعف و کاستیها بیتوجه بود. به نظر میرسد دولتهای مختلف در سالهای اخیر، برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی خود در تامین شغل مورد نیاز جوانان سعی کردهاند با توسعه آموزش عالی، این نقیصه را مخفی نگه دارند. نگاهی به افزایش جمعیت داوطلبان کنکورهای کارشناسی ارشد و دکتری و از طرفی نرخ بالای بیکاری فارغالتحصیلان این دو مقطع، دلیلی بر صحت این ادعا است. جالب است بدانید که اکثر داوطبان مقطع دکتری، به این امید که پس از تتحصیل در یکی از دانشگاهها، جذب خواهند شد و کار خود به عنوان عضو هیات علمی آغاز خواهند کرد، اما به گفته مسئولان وزارت علوم، در بهترین حالت، تنها ۵ تا ۶ هزار نفر از ۲۰ هزار نفر شرکتکننده دارای مدرک دکتری، جذب دانشگاهها میشوند و این موضوع به این معنا است که سالانه ۱۵ هزار فارغ التحصیل دکتری را تحویل جامعه میشود و این در شرایطی است که جای مناسبی برای اشتغال آنها وجود ندارد.
آمار صندلیهای خالی دانشگاهها
با وجود اینکه نبرد با غول کنکور و گذر از آن یک کابوس برای دهه شصتیها محسوب میشد، اما هم اکنون اگر مجموع ظرفیت دانشگاههای دولتی، آزاد، غیرانتفاعی و پیام نور را در نظر بگیریم تمام داوطلبان حاضر در جلسه آزمون میتوانند در رشته و دانشگاهی پذیرفته شوند. این موضوع حکایت از آن دارد که رقابت صرفا بر سر کیفیت رشتهها و دانشگاههاست. بر اساس آمارهای سازمان سنجش آموزش کشور، بحث ظرفیت و پذیرش در برخی از گروههای آزمایشی متوازن نیست، یعنی در گروه آزمایشی علوم انسانی و علوم ریاضی ظرفیت بیشتر از تعداد داوطلبان است، اما در گروه تجربی که بیشترین داوطلب شرکت میکنند، ظرفیتها اندک است. خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها پدیدهای است که در سالهای اخیر گریبانگیر دانشگاههای کشور شده است. کاهش تعداد دانش آموختگان دیپلم به دلیل تغییر ترکیب جمعیتی کشور یکی از دلایلی است که برای توجیه خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها برمیشمرند که البته تا حدی علت را باید در همین مورد جست. علاوه بر این، مشکلات و ناکارآمدی دانشگاهها در تربیت نیروی انسانی متخصص و به تبع آن شیوع بیکاری گسترده حتی در آمارهای مربوط به فارغالتحصیلان مقطع دکتری، باعث شده است که هم خانوادهها و هم داوطلبان، دانشگاه را تنها مسیر رسیدن به خوشبختی تلقی نکنند و البته برخی از کنکوریها، درس خواندن در خارج از کشور را هدف قرار میدهند و گمان میکنند اگر در یکی از کشورهای خارجی تحصیلات دانشگاهی را پیگیری نمایند، نتیجه بهتری عایدشان خواهد شد. در این بین اما کارشناسان و مسئولان آموزش عالی، دلایل خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها را افزایش بیش از حد مراکز دانشگاهی، تغییر ترکیب جمعیتی، وضعیت بازار کار و اشتغال، کاهش میل جوانان برای رفتن به دانشگاه و توجه نکردن به نیازهای جامعه و داوطلبان در رشتههای تحصیلی عنوان کردهاند.
بهر حال خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها هر علتی که داشته باشد، باید همانقدر موردتوجه قرار بگیرد که جمعیت دانشجویی به شدت افزایش یافت.
آسیبشناسی سند آمایش آموزش عالی
شاید بتوان گفت مهمترین راه حل برای رفع مشکلاتی همچون رشد بیرویه دانشگاههای غیرانتفاعی، اعطای مجوزهای بدون پشتوانه برای تاسیس رشتهها و از همه مهمتر بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی، تنظیم سندی جامع است که در آن نیازها و امکانات کشور و استانها درنظر گرفته شده باشد و با توجه به آنها بتوان برای جذب دانشجو و تاسیس رشتهها تصمیمگیری کرد. بد نیست بدانید در حال حاضر سندی به نام سند آمایش آموزش عالی در نظر گرفته شده است تا بتواند با تصویب و تایید نهایی نهادهایی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی، بتواند مسیر درستی را در پیش روی آموزش عالی کشور قرار دهد و تصمیمگیریها را ضابطهمند کند. سند آمایش آموزش عالی توسط وزارتخانههای علوم و بهداشت تهیه میشود و نکته جالب در این زمینه این است که چون دانشگاه آزاد اسلامی در هر دو وزارتخانه منافعی دارد، بنابراین به این دانشگاه اختیار داده شده است که سند آمایش آموزش عالی خود را به صورت مستقل و البته در راستای سیاستهای کلان وزارت علوم و وزارت بهداشت تهیه و آن را ارائه نماید. با این حال تدوین سند آمایش آموزش عالی نقایصی نیز دارد که ممکن است اثربخش بودن آن را دچار خدشه نماید. یکی از آسیبهای تدوین سند آمایش آموزش عالی کشور موضوع بخشی نگری نهادهایی همچون شورای عالی انقلابفرهنگی، مجلسشورای اسلامی، وزارتخانهها و مجمع تشخیص مصلحت نظام است. در واقع بین سیاستگذاریها و جهتگیریهای متولیان در خصوص آمایش آموزش عالی گسلی وجود دارد که در بحث آمایش خود را نشان داده است. یکی دیگر از انتقاداتی که به سند آمایش آموزش عالی وارد میدانند عدم جامع نگری در این سند است که در این زمینه توصیه کارشناسان این است که باید در این سند بازنگری شود تا نقص آن برطرف شود.
همچنین به عقیده کارشناسان این حوزه، متمرکز کردن دورههای دکتری، متمرکز ساختن جذب هیئت علمی، برنامه درسی متمرکز، تغییر آییننامههای مدیریتی ارتقاء، امتیاز دادن به قسمتهایی در ارتقای هیئت علمی که کارکرد اصلی هیئت علمی را تضعیف میکند و تمرکزگرایی شدیدی که در حوزه وزارت علوم وجود دارد از کارآمدی آمایش آموزش عالی خواهد کاست. یکی از چالشهای بسیار مهم در آمایش آموزش عالی کشور عدم مشارکت با نخبگان در تدوین سند آمایش آموزش عالی است که اگر در بحث آمایش تحرک فکری و فرهنگی دانشگاه را نادیده گرفته شوند، به طرحی یکبعدی خواهیم رسید و این در حالی است که زمانی آمایش جواب خواهد داد که طیفهای مختلف فکری با حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی نقشی در طراحی این برنامه داشته باشند.
شاخصهای سند آمایش چه میگوید؟
سند آمایش آموزش عالی موارد مهمی همچون نسبت استاد به دانشجو، سرانه فضای آموزشی، سرانه ورزشی و غیره را دربرمیگیرد و دانشگاههای مختلف کشور، در شاخصهای ذکر شده نمرات متفاوتی دارند. برای مثال در مورد نسبت استاد به دانشجو که یکی از مهمترین شاخصههای کیفیت آموزش عالی است، در دانشگاههای دولتی ۱ به ۳۲، در دانشگاه آزاد اسلامی ۱ به ۴۷، در دانشگاه غیرانتفاعی ۱ به ۶۰ و در دانشگاه پیام نور ۱ به ۲۵۰ است. همچنین رقم این شاخص در تمام دانشگاه ایران به صورت میانگین ۱ به ۷۰ است و این در حالی است که استاندارد بینالمللی نسبت استاد به دانشجو ۱ به ۱۸ است. فاصله زیاد نسبت استاد به دانشجو در ایران در مقایسه با استاندارد جهانی، خود گویای شرایط اسفبار آموزش عالی در ایران است، هرچند این نسبتها در دانشگاههای دولتی و دانشگاه آزاد اسلامی بسیار مناسبتتر از سایر دانشگاهها همچون دانشگاههای غیرانتفاعی و پیام نور است. همچنین در شاخص دیگری با عنوان شاخص سرانه فضای ورزشی، دانشگاههای دولتی ۷۰ سانتی متر مربع، در دانشگاه آزاد اسلامی ۷۰ سانتی متر مربع و در دانشگاه پیام نور ۱۶ سانتی متر است و جالب است بدانید استاندارد بینالمللی این شاخص برای هر دانشجو ۲٫۵ متر مربع است.