به گزارش دانشجو آزاد: بسیاری از صاحبنظران و فعالان جنبش دانشجویی بر این باورند که غیرحضوری شدن دانشگاهها در دوران شیوع ویروس کرونا و فاصله گرفتن دانشجویان از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی نقش به سزایی در دامن زدن به ناآرامیهای اخیر در دانشگاهها داشته است.
اگر چه محیط دانشگاه همواره صحنه گفتگو، تضارب آرا وتجمعات موافقین و مخالفین با یک موضوع بوده؛ اما به نظر میرسد در ناآرامیهای اخیر عدم شناخت معترضین از محیط علمی، سیاسی و فرهنگی دانشگاه باعث شد تا بسیاری از تلاشها برای شکل گیری محافل گفتگو و کرسیهای آزاداندیشی با مقاومت معترضین مواجه شود؛ اگر چه این مقاومت نیز از سوی عدهای قلیلی از دانشجویان ساختارشکن شکل میگرفت و قاطبه معترضین پس از پی بردن به اهداف لیدرهای تجمعات در جهت ساختارشکنی و ایجاد آشوب در دانشگاه از آنها فاصله میگرفتند.
با این اوصاف خبرگزاری دانشجو، در دومین قسمت از ویژه برنامه «۱۶ آذر» که با حضور محمد سعید قاسمخانی، عضو شورای مرکزی دفاتر فرهنگی دانشگاه علم و صنعت و محمد حسین جبروتی، فعال دانشجویی دانشگاه علم و صنعت برگزار شد، به بررسی ریشههای اعتراضات و اغتشاشات اخیر در سطح کشور و دانشگاهها به ویژه دانشگاه علم و صنعت پرداخته که در ادامه این گفتگو را میخوانید.
دانشجو: چرا در جریان اتفاقات اخیر در فضای دانشگاهها و به ویژه دانشگاه علم و صنعت بیش از آنکه درگیر فضای گفتگو شود، دانشجویان بیشتر وارد فضای اعتراضی در قالب تجمعات شدند و بیشتر یک فضای غیرمنطقی بر دانشگاهها حاکم شد؟
قاسمخانی: بعد از فوت خانم مهسا امینی دانشگاه علم و صنعت هم مانند دیگر دانشگاهها درگیر تجمعات شد؛ با این تفاوت که فضای تجمعات در دانشگاه علم و صنعت ملایمتر بود و زودتر از دیگر دانشگاهها جمع شد.
در پی فوت خانم امینی اولین تجمعی که در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد آن قدر هم مسالمت آمیز نبود؛ به گونهای که در این تجمع تعداد کمی از معترضین شعارهای رادیکال و ساختار شکنانه میدادند و توهینهایی هم از جانب آنها صورت میگرفت.
دعوی که ما داریم این است که در محیط دانشگاه باید در مورد موضوعات مختلف و خطوط قرمز گفتگو شود؛ اما عده کمی با رفتارهای ساختارشکنانه و ناهنجار خود این فضا را به هم میریزند و موجب میشوند تا اعتراضات به حق و واقعی دیگر دانشجویان گم شوند و این نشات گرفته از تهی شدن گفتمان هویت واقعی در جنبش دانشجویی است.
مطالبه گریها و کنشگریهای جنبش دانشجویی در چند دهه اخیر مطالبه گریهای بزرگی بوده و حتی منجر به نتیجه هم شده؛ اما بالطبع وقتی دانشجویی هویت خود را نشناسد، نداند که در چه مختصانی قرار دارد و نسبت خودش با دانشگاه و جامعه ندادند را طبیعی است که از محتوی تهی میشود و نمیداند اعتراضات خود را چگونه و در چه جهتی انجام دهد؛ با این اوصاف میبینیم با شکل گیری جریانی که از سوی معاندین خارج از کشور تقویت میشد جمعیت کثیری با این جریان همراه شدند.
جبروتی: برای گفتگو باید یک مهر و محبت و مبانی مشترکی وجود داشته باشد؛ اما در چند سال اخیر اتفاقاتی افتاده که مبانی مشترک را از بین برده و امروز گفتگو با مبانی مشترک آغاز نمیشود بلکه سر مبانی مشترک شکل میگیرد به این معنی که مثلا بنده و شما که الان اینجا نشسته ایم چه مبانی مشترکی داریم.
بنده که اکنون اینجا هستم و میتوانم صحبت کنم مبانی مشترک خیلی زیادی با آقای قاسمخانی دارم و ما خیلی شبیه هم هستیم؛ مثلا کل خانواده بنده چادری هستند، بنده در مدرسهای درس خوانده ام که ۶۴ شهید داده و یا در دانشگاهی تحیصل میکنم که به فیضیه دانشگاههای کشور معروف است خب با این ویژگیها از من مذهبیتر چه کسی میتواند باشد پس من میتوانم صحبت کنم اگر چه نظر مخالف دارم؛ ولی کسان دیگری هستند که این مبانی مشترک را ندارند؛ با این اوصاف باید بگردیم و این مبانی مشترک را پیدا کنیم تا شب با یک رویای مشترک بخوابیم و صبح که از خواب بیدار میشویم بتوانیم برای اصلاح جامعه کارهای مشترک انجام بدهیم.
مسئلهای که وجود دارد، این است که ما در ابتدا برای اصلاح جامعه به گفتگو امیدوار بودیم؛ ولی اتفاقاتی را دیدیم که نشان میدهد انگار گفتگو خیلی جواب نمیدهد. مثلا خواستههای امروز ما همان خواستههای سالهای ۹۶ و ۹۸ هستند و این خواستهها خیلی تغییر نکرده اند اگر چه فقط وضعیت مان بدتر شده. با این وجود افراد دیگری خیلی بهتر از من این خواستهها را بیان کرده اند؛ اما چرا کسی صدای آنها را نشنیده است. آیا حتما من باید داد بزنیم تا طرف مقابل بفهمد مشکلی وجود دارد.
اثرگذاری و ترس از دیگر موانع شکل گیری گفتگو در دانشگاه هستند. در جریان اعتراضات دانشجویان برای اینکه هویت شان مشخص نشود با ماسک و عینک آفتابی در تجمعات شرکت میکردند اگر چه با همه این اقدامات باز هم قابل شناسایی بودند و امکان داشت آنها را زندانی کنند؛ اما وقتی قرار باشد گفتگو شکل بگیرد هویت دانشجو مشخص میشود.
دانشجو: با توجه به گفتههای شما آیا ما دانشجویانی داریم که از اقدامات ساختارشکنانه نمیترسند، ولی از اینکه بخواهند در یک فضای رسمی گفتگو کنند و هویت شان فاش شود، نگرانند؟
جبروتی: بله همینطور است. مثلا پدر من که جبهه رفته و تحت تاثیر رسانههای معاند هم نیست به خاطر روایتهایی که شنیده میخواست من را از آمدن به این برنامه منصرف کند.
در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر در خصوص حق آزادی بیان تصریح شده: هر کسی حق ازادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل ان است که از داشتن عقاید خود بیم واضطرابی نداشته باشد و البته باید به ابزار مورد نیاز هم دسترسی باشد. حالا من که اینجا آمده ام، میترسم؛ و از این میترسم که حرفی بزنم که از چارچوب خارج باشد؛ پس این حرکت آزادی بیان نیست.
دانشجو: ما از چند نفر میتوانیم یاد کنیم که به خاطر بیان نظرات خود در تریبونهای رسمی دانشگاه همچون نشریات دانشجویی، تریبونهای آزاد و یا کرسیهای آزاداندیشی با آنها برخورد قضایی شده باشد؟
جبروتی: من در همان مدرسهای که درس خواندم و ۶۲ نفر شهید داده الان دو نفر دانشجوی زندانی داریم و این روی ذهن من تاثیر میگذارد.
دانشجو: به نظر شما چرا دانشجویان از تریبونهای رسمی دانشگاه دوره شدند و حاضر شدند به فضای رادیکال و ساختارشکنانه دامن بزنند؟
جبروتی: همانطور که پیشتر اشاره شد ترس یکی از موانع شکل گیری گفتگو به شمار میرود. شاخصی با عنوان شاخص ابراز نظر سیاسی در فضای مجازی وجود دارد که به بررسی وضعیت کشورها در برخورد با افرادی که در فضای مجازی نظر خود را بیان کرده اند و بازداشت شده اند، میپردازد. بر اساس این شاخص ایران در بین ۱۶۴ کشور دارای رتبه یکصد و چهل و سوم است؛ البته دقیقا نمیدانم که این شاخصه توسط موسسه تنوع دموکراسی بررسی شده و یا پروژه جهانی عدالت.
یکی از شاخصههایی که توسط پروژه جهانی عدالت مورد بررسی قرار گرفته این است که رسانههای مستقل چقدر میتوانند بدون ترس حکومت را نقد کنند. از ۱۳۹ کشوری که وضعیت آنها بررسی شده دانمارک دارای رتبه اول است، چون رسانههای این کشور میتوانند ۹۶ درصد از سیاستهای این کشور را آزادانه نقد کنند؛ اما در این شاخص ایران از آخر، سوم است.
قاسمخانی: آقای جبروتی در اظهارات خود ترس را به عنوان یکی از موانع شکل گیری گفتگو در محیط دانشگاه مطرح کرد. با این وجود سوال بنده این است که ما چرا از حرف زدن میترسیم؟ ما در محیط دانشکده خودمان کرسی آزاد اندیشی و تریبون آزاد اندیشی برگزار کردیم و شاهد توهین به مبانی و خطوط قرمز هم نبودیم و اصلا تفاوت فضای گفتمانی با تجمعات در همین است، چون در فضای گفتگو دانشجو شان خود را حفظ میکند و این فضا با ایجاد فضای چاله میدان در دانشگاه متفاوت است. به زعم بنده اگر گفتگو در بستر مناسب انجام شود دانشجو شان دانشجویی خود را حفظ میکند و بحث در فضای گفتمانی شکل میگیرد و به سمت بروز هیجانات و خشم کشیده نمیشود.
اگر ما چهارچوبها را بپذیریم و در حیطه این چهارچوبها گفتگو کنیم فکر نمیکنم که ترس از حرف زدن وجود داشته باشد و چه بسا ترس از تجمعی که در آن شعارهای ساختارشکنانه داده میشود و توهین صورت میگیرد باید بیشتر از گفتگو باشد. با این اوصاف بنده ترس را به عنوان مانع گفتگو نمیدانم و معتقدم عدم داشتن گفتمان و حرف واحد مانع گفتگو است.
به زعم بنده ما میتوانیم برای گفتگو به مبانی مشترک برسیم، چون هم ما و هم معترضین به وضع موجود اعتراض داریم؛ اما ممکن است شیوه اعتراض مان متفاوت باشد. به گونهای که یک نفر ممکن است در قالب تجمع بگوید جمهوری اسلامی کارآمد نیست و باید سیستم دیگری جایگزین آن شود؛ اما سیستم اعتراض ما اینگونه نیست ما معتقدیم حرکت باید به سمت اصلاح ساختار و کنشگری موثر باشد.
دانشجو: در تجمعات اعتراضی و تقابلهای مختلف دانشجویان علاقمند بودند بیشتر چه مطالباتی را مطرح کنند؟
قاسمخانی: قاعدتا تمام کسانی که در این جامعه زندگی میکنند ممکن است انتقاداتی را به فضای معیشتی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشند؛ اما نبود یگ گفتمان واحد و درست موجب شده تا ما درگیر یک سری کلیشهها شویم و در جهت برآورده کردن آنها حرکت کنیم؛ مثلا در اعتراضات شعار زن، زندگی، آزادی گفته میشود؛ اما وقتی که با این افراد وارد گفتگو میشویم اصلا بحث آنها زن، زندگی، آزادی نیست و میتوان گفت اصلا گفتمانی در اعتراضات وجود ندارد و من بیشتر نارضایتی میبینیم و شاید این کم کاری از سمت مسئولین وجود داشته که نتوانسته اند بستر اعتراض را برای دانشجویان فراهم کنند و یا ما راه درست را نرفته ایم. به هر روی چه ضعف از ما باشد و یا چه دشمن به آتش اعتراضات بدمد وجود یک سری کلیشهها موجب میشود که اعتراضات به نفرت و خشم دچار شوند و این نفرت و خشم موجب میشود که در دانشگاه شریف پایگاه بسیج را آتش بزنند و دیگر دانشگاهها هم به سمت خشونت بروند و بی حرمتی و ساختارشکنی شکل بگیرد.
در جریان اعتراضات دغدغه ما گفتگو و ایستادگی روی خطوط قرمز و چهارچوبها و امیدوار بودن به اصلاح بوده است. در واقع ما اعتراض داریم، ولی به اصلاح امیدواریم و این وجه تفاوت ما با معترضین است، چون معترضین میگویند ما به اصلاح امید نداریم؛ پس جمهوری اسلامی نباید باشد.
قانون اساسی اصول و چهارچوبی است که همه میتوانند به آن پایبند باشند و بازگشت به این اصول میتواند یکی از چارههای اتفاقات اخیر باشد؛ مثلا در اصل ۲۷ قانون اساسی بر برگزاری تجمعات مسالمت آمیز تاکید شده، اما واقعا جنبش دانشجویی چقدر به این سمت رفته که قانون اساسی به نحو احسن اجرا شود و چقدر از مسئولین مطالبه گری کرده ایم که به سمت قانون اساسی حرکت کنند.
جبروتی: من میدانم که در تجمعات گفتمان واحدی وجود نداشت و من این را بد نمیدانم و اتفاقا حس میکنم این نکته خوبی است که همه ما علی رغم اختلافات زیادی که داریم بالاخره یک جا جمع شدیم و شعار زن، زندگی، آزادی را سر دادیم؛ البته من حس میکنم اطلاعاتی که به ما میرسد اطلاعات ناقصی است؛ مثلا آنچه که ما در تلویزیون میبینیم آن واقعیتی که ما حس میکنیم، نیست و از طرفی هم من ابزار این را ندارم که ببینم ایران اینترنشنال، رضا پهلوی و نازنین بنیادی چه میگویند و از طرفی هم توئیتر فیلتر است و البته نتیجه یک بررسی بین المللی نیز حاکی از این است که ایران در شاخص آزادی اینترنت در بین ۷۰ کشور در رتبه شصت و هشتم قرار گرفته است.
دانشجو: با توجه به صحبتهایی که در خصوص خلاءهای فضای آزاداندیشی در دانشگاهها مطرح شد شما فضای بیان، انتقال اندیشهها و ارائه نگاههای متفاوت در فضای دانشگاه را چگونه میبینید و فکر میکنید چه خلاءها و چالشهایی در این بستر و در فضای دانشگاه وجود دارد؟
قاسمخانی: بنده بسترهای گفتگو در دانشگاه را بسته نمیدانم؛ البته شاید در رابطه با مسائلی که ممکن است با طرح آنها در قالب کرسیهای آزاداندیشی چهارچوبها رعایت نشوند مسئولان دانشگاه و دیگر مسئولان مخالفت کنند؛ اما اقدامی که از طرف قشر دانشجو باید صورت بگیرد این است که طلایه دار گفتگو باشند.
انتهای پیام/