جام زهری که نوشانده شد
اما آنچه که موجب نگاهی منحصر به فرد به قطعنامه ۵۹۸ میشود،عدم رضایت بنیانگذار انقلاب اسلامی نسبت به پذیرش آن بود. در بررسی و بازخوانی اولیه حواشی ماجرای قطعنامه ۵۹۸ به نقش آفرینی ویژه مرحوم هاشمی در پذیرش نهایی این قطعنامه و تحمیل آن به امام تحت عنوان جام زهر پی میبریم که نکته مهم و قابل تاملی است.
این عدم رضایت امام خمینی به صراحت تمام در پیامی که ایشان به مناسبت پذیرش قطعنامه صادر میکنند، کاملا آشکار است. ایشان در آن پیام میگویند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی که فعلا از ذکر آن خودداری میکنم – و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد- وبا توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور – که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان ایمان دارم – با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.»
هاشمی و تحمیل جام زهر
در جایی دیگر اما مرحوم هاشمی نظری درست مقابل نظر حضرت امام داشت و این نکته را نیز در موارد متعددی بیان کرده و به تشریح دیدگاه خود پرداخته است. برای مثال وی در جایی مدعی شد: «وقتی امام از من خواستند فرمانده جنگ بشوم من رفتم خدمتشان و گفتم که من نظرم این است که ما یک پیروزی مهمی در داخل خاک عراق به دست بیاوریم و آنجا را گروگان بگیریم و جنگ تمام بشود و ما بگوییم تا حقوق ما را نپرداخته اند ما همینجا میمانیم. همین را هم رفتم در جبهه گفتم. در قرارگاه قبل از عملیات خیبر گفتم به فرماندهان که اگر یک پیروزی مشعشع بدست بیاورید من جنگ را تمام میکنم. به آنها برخورد و گفتند همه می گویند جنگ جنگ تا پیروزی و آقای هاشمی میگوید جنگ جنگ تا یک پیروزی. من گفتم بله این نظر من هست البته امام هم باید تایید کنند»
تنها با کمی بررسی بیشتر می توان دریافت که به وضوح نگاه مرحوم هاشمی در تقابل با نگاه حضرت امام رحمت الله علیه قرار دارد و جالب آنکه وی تحمیل پذیرش قطعنامه به امام را از افتخارات خود و حسن روحانی میشمارد و در همین راستا اضافه میکند: «اگر یکی از بمب های حلبچه در تهران یا تبریز استفاده میشد چه اتفاقی میافتاد؟»
اما آنچه که آیت الله خامنه ای رییس جمهور وقت از چگونگی تصمیم امام روایت میکند برخلاف این نگاه هاشمی رفسنجانی است. آیت الله خامنهای در همین رابطه، پس از پایان جنگ در توضیح دلایل قبول قطعنامه میگوید: «جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، براى امام خیلى عزیز بود. امام بزرگوار، گاهى براى انسانى که رنج مىبُرد، اشک مىریخت و یا در چشمانش اشک جمع مىشد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانى رحیم و عطوف، داراى دلى سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایى، پایش نلرزید و نلغزید. از راه برنگشت و عقبنشینى نکرد.»
با کمی نگاه به گذشته، این نگاه منفی حضرت امام به پذیرش قطعنامه بیشتر عیان میشود. تا آنجا که تنها ده روز پس از صدور قطعنامه توسط شورای امنیت در ۲۹ تیر سال ۱۳۶۶ امام در پیامی که مشهور به منشور برائت است، با اشاره به مسائل مربوط به صلح صدام اذعان کردند: «و عجبا که بعض مدعیان عقل و سیاست و دوراندیشى چگونه طرح مىدهند و با تحریفِ آیاتِ کتاب خدا و استناد به سنت پیامبر مسیر عزت و کرامت مسلمین را دیگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مىدارند، که خداوند را سپاس مىگزاریم که به ملت ایران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تأثیر این القائات نرفته و نمىرود، بلکه این موضعگیریهاى ناشیانه و بچگانه را دلیل کمبود و ضعف مبانى فکرى و عقیدتى صاحبان این تحلیلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مىزند.»
بنظر می رسد ادبیات بکار رفته از سوی امام در توصیف مخالفین جهاد به خوبی بیانگر نظر صریح ایشان پیرامون پایان جنگ است و نکته جالب توجه این است که حتی امام در پیام پذیرش قطعنامه نیز این مسئله را پنهان نمیکنند.
وقتی تاریخ تکرار میشود
یکی دیگر از مسائل مورد مناقشه در تاریخ جمهوری اسلامی که شباهت قابل توجهی با “پذیرش قطعنامه ۵۹۸” دارد، روند مذاکراتی است که برای حل پرونده هسته ای میان ایران و ۱+۵ در جریان بود و نهایتا به “برجام هستهای” ختم شد. می توان برخی از وقایعی که در جریان این دو “توافق” حادث شد را تا حدودی تکرار تاریخ در قالبی نو دانست. برای مثال همانطور که برخی از مسئولین سالهای پایانی دفاع مقدس از جمله مرحوم هاشمی با دلایل اقتصادی و مالی خواهان پایان جنگ به هر طریقی بودند، از سال ۹۲ و با تعویض دولت نیز جوی مشابه آنچه در سالهای ۶۶ و ۶۷ وجود داشت، در میان مسئولین دولت یازدهم و حامیانشان شکل گرفت و با اصرار فراوان و به بهانه تحریمها و سایر دلایل اقتصادی توافق هستهای با غرب در هر شرایطی را به صلاح کشور میدانستند. نهایتا نیز رهبر معظم انقلاب با تعیین مصادیقی از خطوط قرمزهای نظام با توافق هستهای موافقت کردند.
علیرغم اینکه رهبری در طول تاریخ جمهوری اسلامی و در طی مذاکرات مواضعی روشن و شفاف پیرامون مسئله هسته ای اتخاذ و در سخنان خود به بی اعتماد به آمریکاییها اشاره کرده بودند اما آنچه که در میدان عمل رخ می داد نشان از تاکید فراوان دستگاه اجرایی کشور به “نشان دادن کلید حل مشکلات در پای مذاکره با ایالات متحده” داشت. در همین راستا میتوان اضافه کرد که “کدخدا” خواندن آمریکا از طرف ریاست جمهوری کشور میتواند به تعبیری همان جام زهری قلمداد گردد که علنا با نگاه ضد آمریکایی رهبر معظم انقلاب در تضاد است.