در همین راستا با مظفر شاهدی که امروز به عنوان یکی از پژوهشگران صاحبنام در حوزهی تاریخ معاصر ایران شناخته میشود به گفتگو نشستیم تا زوایای دقیقتری از این ماجرا را بشنویم.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* چرا در آستانه ۱۶ آذر آمدن آمریکائی ها به ایران برای دانشجویان حساسیت برانگیز است ؟ دانشجویان آمریکا را کجای معادلات سیاسی می بینند ؟ آیا واقعا کودتای ۲۸ مرداد را آمریکائی می دیدند ؟
مظفر شاهدی : همین ابتدا باید تأکید کنم که دلیل آنی و قریبِ تظاهرات و اعتراضات دانشجویان در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، اعلام دولت زاهدی مبنی بر تجدید روابط سیاسی ایران و انگلستان در ۱۴ آذر بود؛ اتفاقی که فقط دو روز قبل روی داده بود. طی ماههای شهریور- آبان ۱۳۳۲ دولت کودتایی زاهدی و دولت انگلیس چند بار برای تجدید روابط سیاسی فیمابین ابراز تمایل کرده بودند و دنیس رایت کاردار موقت سفارت انگلیس در تهران روز ۳ آذر ۱۳۳۲ برای تمهید مقدمات تجدید روابط سیاسی فیمابین وارد تهران شده بود. این را هم اضافه کنم که ۱۴ آذر ۱۳۳۲ که حکومت کودتایی سپهبد فضلالله زاهدی روابط سیاسیاش را با دولت انگلیس (متهم اصلی در موضوع نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) تجدید کرد روز پنجشنبه بود که معمولاً هم دانشگاهها تعطیل یا نیمه تعطیل بودهاند. بههمین دلیل هم بود که حرکت اعتراضی دانشجویان در دانشگاه تهران با دو روز تأخیر و در روز شنبه ۱۶ آذر شکل گرفت که میدانیم با برخورد قهرآمیز و سرکوبگرانه نیروهای انتظامی و امنیتی مواجه شد که طی آن سهتن از دانشجویان هدف قرار گرفته و بهشهادت رسیدند.
اما در مورد آمریکاییها، باید عرض کنم اگرچه اطلاعاتی که ما بعد از گذشت حدود ۶۴ سال از جزئیات، روند و عوامل خارجی و داخلی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ داریم، مخالفان حکومت کودتایی زاهدی نداشتند، اما چنان هم نبود که دانسته نشود نقش آمریکاییها در حمایت از دربار و کودتاچیان تعیینکننده بود. مدتها قبل از وقوع کودتا دیگر آشکار شده بود که آمریکاییها از اینکه بتوانند در چارچوب دولت دکتر مصدق موضوع نفت را حلوفصل کنند، کاملاً مأیوس و بنابراین از دولت او روی برگردانده و با مخالفان دولت در دربار و نیز با دولت انگلستان علیه او همنوا شدهاند. ضمناینکه در همان بحبوحه وقوع کودتا هم کاملاً آشکار بود که آمریکاییها (که دکتر مصدق تصور میکرد میتواند بهآنها اعتماد کرده و از طریق آنها موضوع نفت را حلوفصل کند و البته اشتباه میکرد) در سقوط دولت دکتر مصدق و حمایت از دولت کودتایی زاهدی نقش درجهاولی ایفا کردهاند. علاوه بر آن طی یکی دو ماهه بعد از کودتا دولت آمریکا میلیونها دلار کمک مالی در اختیار دولت زاهدی قرار داد و در همان حال روابط سیاسی طرفین گسترش سریعی پیدا کرد و همه اینها موضوعاتی نبود که از چشم آگاهان بهامور و از جمله دانشجویان و دانشگاهیان و سایر مخالفان و منتقدان دولتِ برآمده از کودتا مخفی مانده باشد. حاصل اینکه در آستانه ۱۶ آذر از منظر دانشجویان و سایر مخالفان حکومت، آمریکا در زمره متهمان ردیف اول وقوع کودتا علیه دولت دکتر مصدق بود که در همان حال از هیچگونه کمکی هم بهدولت برآمده از کودتا فروگذار نمیکرد.
* در آن ایام محاکمه دکتر مصدق در دادگاه در جریان است. آیا این مسئه در عصبانیت و واکنش دانشجویان موثر بوده است ؟ آمدن نیکسون چه ارتباطی به عصبانیت دانشجویان میتواند داشته باشد ؟
مظفر شاهدی: حکم دادگاه دکتر مصدق در ۳۰ آذر ۱۳۳۲ یعنی حدود ۱۴ روز بعد از واقعه ۱۶ آذر صادر شد. اما بهدلیل نقش قاطعی که آمریکاییها در کودتا ایفا کرده بودند و دانشجویان بهدرستی آن کشور را بهاصطلاح شریک جرم اصلی انگلیسیها در مقابله با نهضت ملی نفت ایران و برانداختن دولت مصدق ارزیابی میکردند، بهرغم سرکوب شدید روز ۱۶ آذر، در روز ۱۸ آذر ۱۳۳۲ هم در اعتراض بهورود ریچارد نیکسون معاون رئیسجمهور آمریکا بهتهران بار دیگر تظاهرات انتقادآمیز گستردهای ترتیب دادند که باز هم با برخوردهای شدید نیروهای انتظامی و امنیتی روبرو شد. ورود نیکسون بهتهران در ۱۸ آذر ۱۳۳۲ پیام روشنی داشت: هم برای دولت کودتایی سپهبد فضلالله زاهدی و دربار ایران، که دولت متبوع او کودتا و اقدامات بعدی دولت در مقابله با مخالفان را تأیید میکند؛ هم برای مخالفان کودتا، که برخلاف تصوراتی که وجود داشت، دولت آمریکا در آستانه شکلگیری حالت جنگ سرد میان دو اردوگاه شرق و غرب، منافعش ایجاب میکند که نهاز حرکتهای آزادیخواهانه ملت ایران، بلکه از علایق سلطهجویانه و استعماری غرب حمایت کند. بهیاد داشته باشیم که در آن برهه: فقط کمتر از ۴ ماه از وقوع کودتا سپری میشد؛ محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی در جریان بود؛ فقط چند روز قبل از ورود نیکسون بهتهران دولت کودتا با دولت انگلیس، با آنهمه پیشینه تبهکارانه سیاسی، اقتصادی در ایران روابط سیاسیاش را تجدید کرده بود؛ سرکوبها و رعبافکنیها علیه مخالفان و منتقدان کودتا بهشدت در جریان بود؛… همه اینها موجب میشد دانشجویان و دانشگاهیان که عموماً هم پیشگام حرکتهای اعتراضآمیز علیه سرکوبگری و اسبتدادگرایی بودهاند، بر دامنه انتقادات و اعتراضات خود علیه حکومت وقت و حامیان خارجی آن بیافزایند.
* چرا دولت کودتا دست به یک اقدام تحریک آمیز می زند؟ آمریکا در آن ایام کمک های مالی به ایران انجام داده است و رفت و آمد هایی هم به ایران داشته اند. از جمله سفر مشاور وزیر امور خارجه آمریکا در امور نفت به ایران . فهم دانشجویان از گسترش ارتباط با آمریکا در آن ایام چیست؟
مظفر شاهدی: مقدمتاً باید عرض کنم دکتر مصدق در دوران نخستوزیری تا مدتها بر آن تصور بود که خواهد توانست میان علایق و سیاستهای دولت آمریکا با خواستهای سلطهطلبانه انگلیس در ایران تفاوت و تعارضی بهوجود بیاورد و احتمالاً تصور هم میکرد میان علایق و منافع دو کشور مذکور در ایران تضادی جدی وجود دارد. بههمین دلیل تا اوایل سال ۱۳۳۲ این تصور وجود داشت که در نهایت آمریکا خواهد کوشید با حمایت از منافع ملت ایران در موضوع نهضت ملی کردن صنعت نفت، در برابر سیاستها و اقدامات سلطهجویانه انگلیس بایستد. اما مشارکت تعیینکننده آمریکاییها در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آشکارتر کرد که آن محاسبات پیشین با واقعیت امر تفاوتی بنیادین داشته است. بنابراین در حالی که نفس مشارکت آمریکا در کودتا دانشجویان و دانشگاهیان مخالف را بهخشم آورده بود، حمایتهای آتی و پیدرپی مالی، امنیتی و سیاسی آمریکا از دولت برآمده از کودتا بیش از پیش مخالفان را (در میان دانشجویان و دانشگاهیان و البته دیگر اقشار مردم کشور) خشمگین و عصبانی میکرد. بههمین دلیل هم بود که همزمان با ورود ریچارد نیکسون معاون رئیسجمهور آمریکا بهتهران که فقط دو روز بعد از سرکوب ۱۶ آذر رخ میداد، بار دیگر اعتراض و انتقاد دانشجویان را علیه سیاستهای سلطهجویانه آمریکا و حمایت آن کشور از حکومت برآمده از کودتا برانگیخت.
* در آستانه کودتا دولت وقت مدام روی مسئله معیشت و اقتصاد تاکید می کند در حالیکه گویا دانشجویان و مردم ( مطالبه اصلی اجتماعی ) بیشتر معطوف به استقلال و عدم وابستگی به خارج است. آیا می توان گفت دولت کودتا فهم درستی از مطالبه اصلی مردم نداشته و از این رو دچار اشتباه محاسباتی شده و ناخواسته دانشجویان و مردم را تحریک می کند ؟
مظفر شاهدی: واقعیت این است که بهدلیل تحریمهای بینالمللی و جلوگیری دولت انگلیس از صدور و فروش نفت ایران در بازارهای جهانی، بهویژه طی یکساله پایانی عمر دولت دکتر مصدق و در آستانه وقوع کودتا کشور با مشکلات مالی- اعتباری قابل ملاحظهای روبرو بود. بههمین دلیل هم بهدنبال کودتا دولت زاهدی بههدف کمرنگ جلوه دادن آثار و تبعات سیاسی و اجتماعی کودتا و ضربه شدیدی که بهاستقلال سیاسی و حیثیت ملی ایرانیان وارد شده بود، بهمراتب بیش از آنی که واقعیت داشت، تلاش میکرد معضلات اقتصادی و مالی کشور را برجسته کرده و بر عزم دولت برای بهبود امور مالی و وضعیت معیشتی مردم اصرار کند. بنابراین بخش اعظمی از دلایل و انگیزههای مانورهای چشمگیرتر دولتِ برآمده از کودتا بر امور و مسائل اقتصادی و معیشتی بههدف منحرف کردن افکار و اذهان عمومی از کودتا و تبعات مخرب سیاسی و بینالمللی آن مربوط میشد. ضمن اینکه همین برجسته کردن مشکلات اقتصادی از جمله مهمترین ابزارهای تبلیغاتی دولت کودتا برای همراه کردن اذهان عمومی با طرح دولت در نادیده گرفتن دستاوردهای نهضت و قانون ملی شدن صنعت نفت ایران و واگذاری دوباره مقدرات صنعت نفت ایران بهشرکتهای نفتی اروپایی و آمریکایی محسوب میشد؛ که میدانیم این مهم در جریان انعقاد قرارداد موسوم بهکنسرسیوم عملی شد. اما در آن میان چنان هم نبود که دولت برآمده از کودتا نتواند تشخیص دهد که دلیل واقعیتر ادامه اعتراضات و انتقادات مخالفان و بهویژه دانشجویان و دانشگاهیان با حاکمیت از آثار و تبعات ویرانگر سیاسی کودتا در دو عرصه داخلی و خارجی ناشی میشود. در واقع در آن برهه مخالفان حکومت و از جمله دانشجویان که با اکثری از رهبران سیاسی مخالف حکومت در خارج از دانشگاه هم در ارتباط و همکاری نزدیکی بودند، کاملاً واقف بودند که کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علاوه بر اینکه حقوق و منافع سیاسی- اجتماعی و اقتصادی ایران و جامعه ایرانی در داخل کشور را بهکلی پایمال کرده و قانون اساسی مشروطه را نقض و سرنوشت و مقدرات سیاسی مردم را بهحکومتی استبدادگرا و سرکوبگر واگذار کرده است؛ در عرصه سیاست خارجی و بینالمللی هم موجبات سلطه روزافزون دو کشور انگلیس و آمریکا بر ایران را فراهم آورده است.
حاصل آن که دولت برآمده از کودتا اطلاعات بسندهای از دلایل سیاسی و اجتماعی تداوم مبارزه و مخالفت جامعه ایرانی بهطور کلی و دانشجویان و دانشگاهیان بهطور اخص با آثار و تبعات مخرب و ویرانگر کودتا داشت؛ و از این امر هم آگاه بود که مخالفان و منتقدان حکومت در دانشگاه و بیرون از دانشگاه سخت نگران نادیده گرفته شدن اصول قانون اساسی و نقض حقوق اساسی ملت ایران در داخل و سلطه سراسر گسترش یابنده آمریکا و غرب بر مقدرات کشور هستند؛ اما بیهوده تلاش میکرد با اولویت دادن بهمشکلات و گرفتاریهای اقتصادی و معیشتی افکار و اذهان عمومی را از فاجعه بهمراتب بزرگتری که در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی دامنگیر جامعه ایرانی شده بود، منحرف کند؛ که البته میدانیم در این راستا موفقیتی کسب نکرد.