به گزارش “دانشجوآزاد” محمّد طایی در تاریخ ۳۰/۳/۱۳۳۳ در محلهی قلعه دختر ـ یکی از محلاّت قدیمی شهر کرمان ـ در خانواده ای مذهبی و متدین متولّد شد.
از کودکی با نماز و قرآن و روزه آشنا شد. در پنج سالگی اذان میگفت و در همان سن برای نخستین بار، روزه گرفت.
تحصیلاتش را در دبستان کورش و دبیرستانهای شاهپور (دکتر شریعتی) و ایرانشهر کرمان به پایان رساند. در سال ۱۳۵۱ دیپلم گرفت و به خدمت سربازی فراخوانده شد.
فقر مستمندان و دردِ مستضعفان محمّد را به خود مشغول کرده بود و او رسیدگی به نیازمندان را رسالت خویش میدانست.
تمسخر نام شاهنشاه آریامهر در پادگان پهلوی
سال ۱۳۵۲ دورهی آموزش سربازی را در پادگان گرگان میگذراند. هنگام مراسم صبحگاه همه خبردار ایستاده بودند. صدایی شنیده نمیشد؛ فقط صدای افسری که مراسم را اجرا میکرد، به گوش میرسید.
صبحگاه به پایان نزدیک میشد. حالا فقط مانده بود مجری نام شاهنشاه را بر زبان بیاورد و حاضران با فریاد: «جاوید، جاوید، جاوید» مراتب عشق و علاقهی خود را به رژیم شاهنشاهی نشان دهند.
صدای افسر در بلندگو پیچید: «شاهنشاه آریا مهر»
ناگهان صدای خنده سکوت میدان صبحگاه را شکست. همه با تعجّب به شخصی که هنوز میخندید، نگاه کردند.
محمّد طائی بود.
به جرم مسخره کردن شاهنشاه به زندان افتاد و تا پایان دورهی آموزش آزار و اذیت شد.
وی پس از پایان سربازی در سال ۱۳۵۴ به عنوان کتابدار در آموزش و پرورش کرمان استخدام شد. یک سال بعد، ساواک که به فعالیتهای مذهبی و سیاسیاش مشکوک شده بود، او را زیر نظر گرفت.
محمّد ناچار در تاریخ ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۶ برای ادامهی تحصل راهی کانادا شد، تا در محیطی آزادتر به فعالیتهای ضد رژیم استبدادی ادامه دهد.
محمد(شهید طایی) در امریکا در رشته ی جامعه شناسی تحصیل می کرد و هم زمان با انجمن دانشجویان مسلمان، بر علیه رژیم ستم شاهی، فعالیت می کرد.
ساواک برای مقابله با جوانان انقلابی خارج از کشور، پدر آن ها را احضار می کرد و نسبت به فعالیت های مذهبی فرزندانشان هشدار می داد و می گفت حق بازگشت به ایران را ندارند.
وقتی پدر محمد هشدار ساواک را دریافت کرد، مادر محمد به علت نگرانی نسبت به سرنوشت محمد و تصور شهادت محمد در خارج از کشور، بیمار شد.
محمد در نامه ای به مادر نوشت: من فقط با چند تا از بچه های مسلمان دوست هستم و برنامه های ما تفسیر قرآن و برنامه های دینی است.
مادر جان! وقتی برایم نوشتید به خاطر من بیمار شده اید، دلم به شور افتاد.آن گاه خداوند در قیامت خواهد گفت: فرزندانت امانت من هستند، وظیفه ی تو آن بود آن ها را مجاهد و دلیر و آگاه به مسائل دنیا و آخرت پرورش دهی، لیکن تو نگذاشتی به دستورات من عمل کنند.
از این که مسلمانان در کشورهای دیگر و کشور خودت در برابر دشمن برخاستند و شهید شدند ناراحت نشدی ولی به خاطر این که به تو گفتند ممکن است دیگر فرزندت را نبینی، ناراحت و از غصه مریض شدی.ولی هرگز درد و غم مادرانی که فرزندانشان سال ها در زندان ها ماندند تا پوسیدند یا کشته شدند، حس نکردی و در آن روز که همه ی مردم به فرمان مراجع تقلید به پا خاستند تا با طاغوت مبارزه کنند، به کنج خانه خزیدی.
طایی توزیع کننده اعلامیه های امام در کانادا بود
او در کانادا عضو انجمن دانشجویان مسلمان شد و توانست نقش موثّری در شناساندن ماهیت ضد مردمی رژیم شاهنشاهی به عهده بگیرد. وی در امر چاپ، پخش و توزیع اعلامیههای حضرت امام خمینی رحمتالله علیه در کشور کانادا و امریکا مشارکت داشت و بارها توسط عوامل ساواک و پلیس آن کشورها تحت تعقیب قرار گرفت.
سرانجام، با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ محمّد طائی به ایران بازگشت.
کمی بعد، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و جهت تشکیل سپاه بارها به شهرهای مختلف استان سفر کرد و نهایتاً به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه کرمان مشغول به کار شد
ایثار، عشق، کوشش و تلاش محمّد در سپاه را هیچ یک از دوستانش فراموش نکردهاند؛ کوششی که در ترغیب به نوآفرینی و ابداع داشت؛ تلاشی که برای آگاهی بخشیدن به نسل جوان میکرد و عشقی که به قرآن و نهجالبلاغه میورزید.
محمّد طائی در تاریخ ۱۳/۹/۵۹ در سرزمین به آشوب کشیده شدهی کردستان، با دهان روزه به دیدار معبودش شتافت دشمنان نخواستند تلاشی که او جهت آگاهی بخشیدن به مردم این خطّه از میهن اسلامی آغاز کرده بود، به نتیجه برسد. پیش از ظهر آن روز تیری که از اسحلهی ضد انقلاب در جادّهی مهاباد ـ بوکان شلیک شد و محمّد را به شهادت رساند.