به گزارش “دانشجو آزاد” به نقل از تی نیوز:البته جوان هایی هستند که از سال های تحصیل در دانشگاه پلی ساخته اند برای شروع یک زندگی جدید ؛ جوان هایی که با شناخت درست از کسی که قرار است شریک همیشگی زندگی شان باشد، دست به انتخاب همراهی زده اند که تا سال های سال در شادی ها و سختی ها رفیق راهشان باشد. همین موضوع بهانه ای است تا سراغ دو زوج دانشجو در دو نقطه کشورمان برویم و از ازدواج دانشجویی با آنها سخن بگوییم.
لطف خدا همیشه شامل حال ما بوده
سه سال و هفت ماه از با هم بودنشان می گذرد؛ پایه های زندگی شان را در دوران دانشجویی و وقتی هنوز دانشجوی ترم ۵ کارشناسی بودند، گذاشته اند و حالا عروس خانم دانشجوی ارشد مکانیک دانشگاه شریف است و آقای داماد دانشجوی دکترای برق دانشگاه تهران. رضوان سرکرده و محمد اکبری با هم روزهای درس و دانشگاه را پشت سر گذاشته اند. مدت هاست در خوابگاه دانشجویی دانشگاه شریف ساکنند. دلایل ازدواج دانشجویی این زوج جوان ۲۴ ساله را از زبان عروس خانم بخوانید: من و همسرم هر دو اهل کاشان هستیم. آشنایی ما در یک همایش خیریه اتفاق افتاد. با این که تا آن زمان خود من تصمیم جدی برای ازدواج نداشتم و مادرم نیز می گفت هنوز برای این تصمیم زود است و بهتر است برای شروع زندگی مشترک عجله نکنم، اما وقتی با همسرم آشنا شدم، به این نتیجه رسیدم که ایشان ملاک ها و استانداردهای لازم را برای زندگی مشترک دارد. نکته مهم در این انتخاب هم ایمان ایشان بود که از نظر من گزینه مهمی بود. با این که همسرم آن موقع شاغل نبود، اما مشخص بود که جربزه کار دارد و این گزینه مهمی در انتخاب بود. موافقت خانواده ها کمی زمان برد، اما بالاخره با ما همراه شدند. به اعتقاد این دانشجوی جوان، ازدواج در دوران دانشجویی با این که بدون سختی نیست، اما مزایای زیادی دارد که فقط شامل حال زوج هایی می شود که در این دوران دست به انتخاب شریک زندگی زده اند: هرچه من و همسرم امروز داریم، از برکت این ازدواج است چون لطف خدا شامل حال جوان ها می شود.
من این مورد را در زندگی خودمان بارها به چشم دیده ام. برای مثال بعد از عقد، هردوی ما درکنکور ارشد شرکت کردیم و هردو در دانشگاه شریف قبول شدیم و من این را فقط لطف خدا می دانم.
شیرینی ازدواج آگاهانه
مجتبی میرجلیلی و فاطمه جعفری پور هم زندگی مشترکشان را در دوران دانشجویی شروع کرده اند؛ وقتی عروس خانم دانشجوی بهداشت محیط دانشگاه قم بوده و آقای داماد دانشجوی رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد. ماجرای این ازدواج پرخیر و برکت را هم از زبان آقای داماد بخوانید: من و همسرم هر دو اهل شهر فردوس هستیم. آشنایی مان در کانون فارغ التحصیلان دبیرستان همین شهر اتفاق افتاد. به نظرم رسید که ایشان گزینه مناسبی برای ازدواج هستند. به خاطر همین رفتارشان را زیر نظر گرفتم؛ برای من که آدم مذهبی ای هستم، حجاب ایشان و برخوردش با نامحرم ها مهم بود. بعد از این که به شناخت خوبی از ایشان رسیدم، در ازدواج مصمم تر شدم و موضوع را با مادر و خواهرم در میان گذاشتم. از آنها خواستم خودشان پیشقدم شوند و موضوع را با او در میان بگذارند. همان اول گفتم، به ایشان بگویید من تصمیم دارم در مشهد زندگی کنم، هنوز وضعیت سربازی ام مشخص نیست، کار هم ندارم، اما آدم بی خیالی نیستم و می توانم گلیمم را از آب بیرون بکشم. من از اول تاکید داشتم که از این مسائل آگاه باشند و با علم بر این مسائل تصمیم بگیرند. به هر ترتیب چند روز بعد من و همسرم در دو جلسه چند ساعتی با هم صحبت کردیم. خوشبختانه در کلیات هم نظر بودیم و اختلاف نظر جزئی داشتیم که قابل حل بود.
این زوج جوان هم که هر دو متولد سال ۷۰ هستند، زندگی مشترکشان را آغاز و بعد از مدتی برای ازدواج دانشجویی ثبت نام کرده اند: من از سال های اول دانشجویی با دفتر نهاد رهبری در ارتباط بودم و تبلیغات ازدواج دانشجویی را زیاد دیده بودم. وقتی متاهل شدم، با همسرم تصمیم گرفتیم در این جشن شرکت کنیم.
از آنجا که هر دو اهل مشهد بودیم، ستاد ازدواج دانشجویی، ما و دیگر زوج های مشهدی را به شمال کشور برد. سفری خوب و به یادماندنی بود. کارگاه های آموزشی خوبی هم در این سه روز برای زوج ها برگزار می شد.
آقای میرجلیلی می گوید: سال های اول زندگی مشترک برای هیچ کس بدون سختی نیست، اما به نظر من تا زوج ها با کمک هم از پس مشکلات برنیایند، زندگی برایشان شیرین و ارزشمند نمی شود. زمانی که ما ازدواج کردیم، نه سربازی ام مشخص بود نه کارم، اما به خواست خدا، بعد از عقد کار پیدا کردم و تکلیف سربازی ام مشخص شد.
انتهای پیام/س