




به گزارش “دانشجو آزاد“، حجتالاسلام والمسلمین دکتر داود مهدویزادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، از چرایی ایجاد داعش توسط دنیای غرب، شباهتهای عملی و نظری آن با جریان سکولار و تلاش روشنفکران سکولار ایران برای تئوریزهکردن نظام خلافت برای داعش سخن گفت که در ادامه متن کامل این گفتوگو آمده است.

فارس: جریان روشنفکر سکولار از داعش به عنوان گروهی که به دنبال احیای دستگاه خلافت است نام میبرد چه تحلیلی از این موضوع دارید؟
مهدویزادگان: ما در چند ماه اخیر با یک فعالیت گسترده جریانی به نام داعش که ریشه در القاعده دارد و فعالیتشان در افغانستان شروع شد، مواجه شدهایم که حال دامنه آن در سوریه که یکی از قطبهای محور مقاومت است گسترش پیدا کرده و چند ماه اخیر نیز وارد عراق شده است.
آنچه که ما در سطح منطقهای شاهد آن هستیم این است که میخواهند داعش را داعیهدار تشکیل دستگاه خلافت قرار دهند. در داخل کشورمان نیز تحلیلهایی نسبت به این جریان مطرح است که به نظر میرسد فهم و تحلیل این بازتابها در فهم تحولات سیاسی جاری در کشورمان و در منطقه مهم باشد.
فارس: چرا جریان سکولار از داعش حکایت میکند؟
مهدویزادگان: آنچه که در این بین برای یک پژوهشگر جای سوال دارد، این است که چگونه جریان روشنفکری سکولار میآید و نسبت به داعش عکسالعمل مثبتی نشان میدهد و فعالیت رسانهای را نیز در حمایت از آن به راه میاندازد؟ چگونه ممکن است جریان فکری سکولار با نگاهی نه تنها خنثی بلکه مثبت به گروه تروریستی داعش و فعالیتهای آنها، اقدام به نظریهپردازی برای داعش بکند؟
جریان روشنفکری سکولاری که هیچ سنخیتی با بنیادگراها ندارد، حال به استقبال داعش میرود. در رسانهها و مطبوعات این جریان روشنفکری در ایران مشاهده میکنیم که با تبلیغاتی که انجام میدهند، به استقبال این جریان تروریستی رفتهاند.
داعش یک گروه کاملا تروریستی است. جنایاتش در تاریخ جهان اسلام سابقه نداشته است. حال جریان روشنفکری سکولار ایران به راحتی از چهره واقعی داعش چشمپوشی میکند و این گروه تروریستی را به شکل دیگری معرفی میکند. اصرار اینها براین است که داعش را تروریست نخوانند و آن را به عنوان جریان اسلامگرای سلفی که به دنبال خلافت است معرفی میکنند.
*تلاش برای دشمن خانگی نشان دادن داعش در جهان اسلام
یکسری مفاهیم کلیدی نیز در تعابیر این جریان روشنفکری سکولار دیده میشود از جمله «موج سوم خلافت» که داعش را به عنوان سومین موج خلافت در جهان اسلام مطرح میکنند یا تعبیر «نوستالژی خلافت» را به کار میبرند یا اصرار براین دارند که داعش را یک دشمن خودی، داخلی و خانگی مطرح کنند.
این در حالی است که داعش یک جریان وارداتی ساختگی از ناحیه غرب و دنیای مدرن و مولود آنان است اما برخی اصرار براین دارند که داعش را یک جریان خانگی معرفی کنند که اصیل است و ریشههای آن به قرن اول اسلام برمیگردد.
آنچه که برای بنده سوالبرانگیز است این است که چرا باید جریان سکولار به استقبال این جریان بنیادگرا برود؟ البته این موضوع اختصاص به ایران ندارد بلکه در جهان اسلام نیز جریانات روشنفکری سکولار همین نگاه مثبت را به داعش دارند.
چه اتفاقی افتاده است که روشنفکران و سلفیها کنار هم قرار گرفتهاند و ائتلافی نیز برای آن به وجود آوردهاند و برای آن نظریهپردازی میکنند.
فارس: اگر محمدبن عبدالوهاب را احیاگر سلفیگری در عصر جدید بدانیم، در چندسال اخیر نیز با طالبانی مواجه شدیم که ادعای سلفیگری و وهابیگری داشت، منتها با شاخصههایی که تا به حال دیده نشده بود، حال همین موضوع را درباره داعش چگونه تحلیل میکنید؟
مهدویزادگان: بعضیها عنوان میکنند که داعش ریشه در درون جهان اسلام دارد و از بطن آن پدید آمده و یک جریان اصیل است اما بنده دقیقا میخواهم عکس این را بگویم. از اینکه داعش یک جریان ساخته و پرداخته دنیای مدرن غرب است و ریشه در سلفی نیز ندارد، شکی نیست.
استنادات و کلام روشنفکران که میخواهند داعش را جریان سلفی معرفی کنند، اصلا به گفتار داعشیها نیست بلکه استنادشان به محققینی است که از بیرون داعش را تفسیر میکنند.
*ابنتیمیه هم اگر حضور داشت، از داعش برائت میجست
قطعا اگر ابنتیمیه که عدهای آن را ایدئولوگ داعش معرفی میکنند حضور داشت از این جریان برائت میجست. داعش یک جریان بومی- خودی در درون اسلام نیست بلکه یک جریان ساخته غرب است.
فارس: ما با هم در اینکه داعش یک گروه ساخته غرب است و نیروهای آن در اسرائیل آموزش دیدهاند و درحال فتنهانگیزی در جهان اسلام هستند، اشتراک نظر داریم، اما این سوال بوجود میآید که اندیشه داعشیها چه جاذبهای دارد که تاحدودی در جوامعی که اندیشههایشان به سلفیگری نزدیکتر است، نفوذ پیدا میکند؟
مهدویزادگان: اینان هیچ ریشهای در درون جهان اسلام ندارند اما غربیها با اقدامات روانشناختی، جامعهشناختی و بررسی فرهنگهای قومی به دنبال آن هستند که داعش را یک جریان اصیل جلوه دهند.
در مسیری که غربیها داعش را نیروی اصیل و دشمن خانگی جلوه میدهند جریان روشنفکری ما نیز حضور دارد. همانطور که مفتی عربستانی آن را جریان اصیل معرفی میکند، به همان اندازه و در همان جهت جریان روشنفکری ما نیز فعالیت میکند. حال ممکن است شکل کار متفاوت باشد. البته از اینکه جریان روشنفکری داخل چرا به دنبال این کار است جای بحث و بررسی دارد.
*انقلاب اسلامی افول گفتمان سیاسی سکولار را رقم زد
اگر بخواهیم این قضیه را خوب درک کنیم باید به تاریخ سیاسی معاصر نگاه بیاندازیم. وقتی از ۱۵۰ سال پیش با وقوع انقلاب مشروطه نظامهای سنتی به تدریج سقوط میکند و دولتهای مدرن شکل میگیرند، دولتهای سکولار روی کار میآیند که روشنفکران نیروهای فرهنگی آنان هستند و این دولتهای سکولار در چند دهه به عنوان گفتمان سیاسی مسلط در جهان اسلام مطرح میشوند.
نقطه عطف افول گفتمان سیاسی سکولار با وقوع انقلاب اسلامی ایران رخ داد که ضربه اساسی براین نظام سیاسی سکولار در خاورمیانه وارد ساخت.
البته این براندازی در حال شکلگیری در جاهای دیگر نیز هست و هرچه انقلاب نفوذش گسترش مییابد این دولتهای سکولار نیز ضعیفتر میشوند که در دو سال اخیر در بیداری اسلامی شاهد آن بودیم.
دو سه دهه است که دولتهای سکولار به خصوص در ایران فروپاشیدهاند. همین امر باعث شده خود روشنفکران ایران دچار نوستالژی سیاسی شوند، به این معنا که غم دولت سکولار پهلوی را بخورد و در کلامشان دهههای ۴۰ و ۵۰ را دههای کاملا رویایی برای خودشان تلقی کنند.
*جریان روشنفکری سکولار تصور میکرد در فتنه ۸۸ میتواند دولت سکولار را در ایران حاکم کند
این حس نوستالژی که در روشنفکران ایران وجود دارد در فتنه ۸۸ شدت پیدا کرد و آنان امید داشتند که دولت سکولار برگردد اما در فتنه ۸۸ کاملا ناامید شدند و درک کردند که این تصوراتشان خیالی باطل است.
این نوستالژی باعث سرخوردگی در جریان روشنفکری شده و دچار بحرانی شدند که به دنبال راه نجات از آن هستند. همین بحران برای دنیای مدرن نیز با وقوع انقلاب اسلامی به وجود آمده است.
این چالش که زمانی نظری بود در حال حاضر عینیت پیدا کرده است و جریان مقاومت دنیای مدرن غرب را به هراس انداخته است که باعث شده آنان به دنبال چاره باشند.

* خلافت، راهحلی برای جریان سکولار برای خروج از بحران مشروعیت
جریان سکولار در برهه کنونی و با ایجاد داعش مقوله خلافت را راهحل مناسبی برای عبور از این بحران میدانند. اما این سوال پیش میآید که این خلافت به چه صورت میتواند غرب را از بحران نجات دهد؟
خلافت در واقع راهحل است در عین اینکه یک مقوله سنتی است و ما آن را در دنیای مدرن نداریم.در حقیقت مفهوم خلافتگری راهحلی برای نجات عالم سکولار و متفکرین سکولار برای گذر از چالشی است که با انقلاب اسلامی برای آنان به وجود آمده است.
فارس: آیا غرب بدنبال این است که تفکر اصیل اسلامی را به داعش گره بزند؟
مهدویزادگان: ما نباید حرکت روشنفکری خودمان را مستقل از جریان جهانی بررسی کنیم. باید آن را در همان گفتمان امپریالیسم جهانی بدانیم که دچار چالش مشروعیت شدهاند و به تکاپو افتادند تا این مشکل را حل کنند. جدیدترین چیزی که مطرح کردند دولت اسلامی داعش در مفهوم خلافت است.
یک احتمال وجود دارد که با طرح خلافت بگویند اگر دولت اسلامی هم قرار باشد حاکم شود، چیزی جز داعش نیست و اینکه غیر از خلافت مدل سیاسی دیگری در جهان اسلام وجود ندارد. سکولارها نیز در ادبیاتشان همین روند را دنبال میکنند و سخنی از نظریه ولایت مطرح نمیکنند.
شیخ مهدی حائری یزدی در کتاب «حکمت و حکومت» وقتی میخواهد تصویری از نظام سیاسی مطرح کند آن را در قالب خلافت عنوان میکند و مبحث ولایت فقیه را رد میکند و علی (ع) را به عنوان خلیفه چهارم و نه به عنوان وصی پیامبر معرفی میکند.
احتمال دیگری که وجود دارد و عمیقتر است، این است که غرب به دنبال احیای تجربه گذشته خود است. ما مشاهده میکنیم که در ۱۰۰ سال گذشته اینگونه نبود که دولتهای سکولار بتوانند به راحتی قدرت را در دست گیرند، بلکه مسلمانان در مقابل تأسیس دولتهای سکولار مقاومت میکردند که یک شکل آن را در نهضت مشروطه شاهد بودیم.
*تئوریزه کردن خلافت توسط جریان سکولار برای عبور از سد مقاومت اسلامی
دنیای غرب برای شکستن این مقاومت از روش روی کار آوردن دیکتاتورهایی امثال رضاخان و آتاتورک استفاده کرد تا از سدی که در برابرشان است عبور کند. حال غرب میخواهد دوباره این تجربه را تکرار کند و برای عبور از مقاومت، دیکتاتورهایی خشنتر از گذشته را بر سر کار بیاورد.
داعش نیز در همین راستا و بر اساس همین تفکر اقدام میکند. اگر این جریان بتواند موفق شود داعش نیز پس از مدتی یک دوره عادی شدن را طی میکند و بعد از آن دولتهای سنتی در دنیای مدرن به سمت دولتهای سکولار سوق پیدا میکنند.
مهدویزادگان: احتمال دیگری هم وجود دارد از اینکه غرب برای مقابله با موج مقاومت و اسلام سیاسی اصیلی که در جهان اسلام در حال شکل گیری است (که جمهوری اسلامی موسس و پرچمدار آن است) دارد دولتهای عرفی را که یک زمانی مخالف آن بود دوباره احیا میکند.
دنیای سکولار تصور میکند که اگر قرار باشد دولتهای سکولاری روی کار بیایند، ابتدا باید دستگاه عرفی گذشته که همان خلافت است بجای دولت اصیل اسلام خواه روی کار بیاید. بر همین اساس جریان سکولار بدنبال خلافتی است که در آغاز قرن ۲۰ برچیده شد.
فارس: ما شاهد بودیم که عربستان با انقلاب مصر و روی کار آمدن اخوان المسلمین که ریشه سلفی داشت مخالف بودند، اما همینها از داعش حمایت میکنند، آیا این حمایت از روی ناچاری است و یا برنامهدیگری دارند؟
مهدویزادگان: غربیها بدنبال خلافت عثمانی نیستند، آنان بدنبال خلافت بازسازی شده هستند. در خلافت بازسازی شده یک غیریتی از خلافت شکل میگیرد که بیخطر است و مجازی و ساختگی است. شمایل خلافت دارد اما در باطن خودش هیچ نوع تضاد با دنیای سکولار ندارد چرا که نظام سیاسی دست ساخت غرب است.
فارس: در خصوص شباهتهای نظری و عملی داعش با جریان سکولار غربی بیشتر توضیح دهید
مهدویزادگان: شباهتهای نظری و عملی که بین جریان سکولار و داعش وجود دارد باعث میشود که ما نتوانیم داعش را نیروی مسلمانان معرفی کنیم، بلکه باید آن را مولود غرب بدانیم. تعجب میکنم از بعضی افراد که دستی در تاریخ دارند داعشیها را نیروهای اصیل میدانند که داعیه خلافت دارند.
بنده معتقدم داعش پدیده مدرن است و نه سنتی و بنیادگرا و حتی سلفی. این گروه هیچ نسبتی با جهان اسلام ندارد که با بررسی شباهتهای عملی و نظری با پدیدههای مدرن کاملا این موضوع قابل درک است.
از جمله شباهتهای نظری داعش و جریان سکولار، مسئله تقدسزدایی است که به شدت در داعش دیده میشود. البته ما میبینیم که یکی از اصول مدرنیته نیز تقدسزدایی است. همچنین مسئله ضدیت با مناسک که هم در داعش وجود دارد و هم از شاخصهای انسان مدرن است.
ما مشاهده میکنیم که داعشیها ضد فلسفه هستند که در عالم سکولار هم قابل مشاهده است. فلسفه قبل از دنیای مدرن جزو علوم مادر بوده اما وقتی وارد دنیای مدرن میشود فلسفه از عرش به فرش میآید.
همچنین ما عرفیگرایی و مصلحتگرایی را در داعش مشاهده میکنیم. «فقهالمصلحت» را به شدن در گروه داعش میبینیم. از اینکه آنان ادعا دارند اگر فقهی وجود داشته باشد، تنها فقهالمصلحت است.
این درحالی است که در بخش کوچکی از فقه اسلامی «فقهالمصلحت» است. این نگاه همان عرفیگرایی است که در عالم سکولار وجود دارد برای مثال همجنسگرایی در دنیای سکولار عادی تلقی میشود.
گریز از متن بودن دیگر شباهت داعشیها با جریان سکولار است. اقدامات داعشیها به شدت از متن خارج است و مستند به متن نیست. اقدامات داعشیها نشان میدهد از نظر تئوری بسیار متنگریز هستند که اندیشه سکولار نیز به شدت متنگریز است.
سکولار مدعی دیانت است اما تعارضها را مسکوت میگذارد و میگوید به حوزه شخصی مربوط میشود. اگر وجدان فرد بر او تاثیر بگذارد خودش را مسئول پاسخگویی به دیگران نمیداند، فقط به دنبال توجیه برای آرامکردن وجدان خودش است. در همین راستا مفتیهای وهابی که از داعش حمایت میکنند نیز در مقام پاسخ به تعارضات وارد نمیشوند.

*کشتار خشونت بار و دستهجمعی اساساً پدیدهای مدرن است
پیرامون شباهتهای عملی داعش با جریان سکولار هم باید بگویم که گروه تروریستی داعش به دنبال نظریه عرفی هستند، همانطور که نظام سیاسی دنیای سکولار نظام عرفی است. داعشیها هم اگر نظام سیاسی داشته باشند، عرفی خواهد بود چراکه نظام آنان همان خلافت است.
کشتار دسته جمعی آن هم به شکل خشونتبار اساسا پدیدهای مدرن است، حتی در تاریخ مسیحیت این گونه کشتار را نداریم. کشتار جمعی مانند هیروشیما و جنگ جهانی اول و دوم در تاریخ سراغ نداریم. کشتار جمعی که خصلت داعشیها است را در دنیای مدرن هم مشاهده میکنیم.
از دیگر شباهتهای عملی آنان این است که این تفکر تکفیری با روشنفکری سکولار صبحانه کاری میخورند و ائتلاف میکنند. این وضعیت نشان میدهد که داعش نمیتواند پدیده غیرمدرن باشد چرا که اگر غیر از این بود هیچ گاه جریان روشنفکری سکولار با داعش یکی نمیشد.
مهدویزادگان: غربیها از خلافت بازسازی شده توسط داعش چون مولود خودشان است، نگرانی ندارند. شباهتهای نظری و عملی که بین داعش و جریان سکولار وجود دارد، عدم وجود ترس را توجیه میکند.
داعش یک جریان سکولار است که ماموریت دارد خلافت بازسازی شده و مدرن را در جهان اسلام پیاده کند تا بعد اینان بگویند همانطور که در گذشته خلافت به دولت سکولار منتهی شد، خلافتی که داعش تاسیس میکند نیز به دولتهای سکولار منتفی میشود.
جریان سکولار چارهای به غیر از این مسیر نداند، چرا که نیروهای سکولار در جهان اسلام عقب رانده شدهاند به همین دلیل با نیروهای سنتی ائتلاف میکنند چرا که نیروهای سکولار در جهان اسلام توانایی روی کار آوردن دولتهای سکولار را ندارند. به همین خاطر بین بد و بدتر بد را انتخاب میکند.
فارس: نظرتان درباره راهبرد جدید آمریکا چیست؟ از اینکه حمایت رسانهای خود را از داعش برداشتهاند و حال آمدهاند و علیه داعش اقدام میکنند؟
مهدویزادگان: یک مقدار باید تامل کنیم فعلا باید نظارهگر حرکت غربیها باشیم که تا چه اندازه داعیه مبارزه با داعش را دارند. هدف غرب تثبیت خلافت خودساختهای است که میخواهد مقابل انقلاب اسلامی بوجود بیاورند.
اگر ما وارد ائتلاف آمریکا علیه داعش شویم در واقع سهمی در تاسیس دستگاه خلافت داریم. نباید فریب ظاهر این ائتلاف را بخوریم اینان داعش را به خوب و بد تقسیم میکنند.
اگر وارد ائتلاف شویم به نوعی خلاف بنیادها و اصول تاسیس انقلاب اسلامی قدم برداشتهایم، نظام ولایی را تخریب میکنیم و دولت سکولار را در خارج از مرزهایمان تاسیس میکنیم.
همانطور که بومی بودن داعش نگاه خام است، به همان اندازه اینکه بگوییم آمریکا ضدداعش است، خاماندیشی است. داعش ماموریتی داشت اما نتوانست آن را انجام دهد و حال تاریخ مصرف آن تمام شده است به همین خاطر آمریکا ائتلافی را تشکیل میدهد تا مولود خود را نابود کند.
آیا خاماندیشی و حماقت نیست که ما وارد این بازی شویم و با آمریکا ائتلاف کنیم تا بخواهیم مولود آن کشور را از بین ببریم. همین که آمریکا از داعش ناامید شده به خاطر انقلاب اسلامی و مقاومت بوده است. ما میتوانیم داعش را مستقل از غرب از بین ببریم.
فارس: کشتار خبرنگار آمریکایی و غربی توسط داعشی ها را چگونه تحلیل میکنید؟ آن را کار خود آمریکاییها میدانید برای بحرانسازی علیه داعش و یا آن را یک اشتباه استراتژیک از داعش میدانید؟
مهدوی زادگان: داعشیها این احساس را کردند که دنیای غرب آنان را نمیخواهد و دست از این پشتیبانی برداشتهاند، بدین خاطر است که داعش میخواهد روی پای خودش بایستد و رفتار خشونتآمیز را نسبت به خود غربیها پیاده میکند البته نه به شکل وسیع.
فارس: آیا گروههای تکفیری دیگری که وجود داشته و دارند زمینهساز شکلگیری داعش بودند و یا اینکه این گروهها وجود داشتهاند اما آمریکا بر روی داعش دست گذاشته است؟
مهدویزادگان: غرب فضایی را درست کرد تا گروهههای تکفیری شکل گیرند، بعد نظاره کرد که کدام گروهها ماموریت آنان را میتوانند به خوبی انجام دهند، به همین خاطر است که امروز داعش در رسانههای امپریالیستی برجسته میشود، که این برجستگی نه بخاطر توان داعش، بلکه بخاطر انتخابی است که غربیها و نظام سلطه کرده است.
اینکه میبینیم جریان روشنفکر سکولار ما با دستگاه رسانهایاش بدین شکل وارد شده و خشونت را در قالب خلافت تئوریزه میکند تصور نکنیم که کار جدیدی است. ما این اقدام را در تاریخ معاصر توسط اینان مشاهده کردهایم، مانند روی کار آمدن رضاخان. چه کسانی رضاخان را به عنوان طلایهدار و منجی ایران بحرانزده قاجاری معرفی کردند؟ همین جریان روشنفکری سکولار بودند.
*تئوریزه کردن خشونت توسط جریان سکولار غربی
همین جریان تئوریزه کردن خشونت در کودتای ۲۸ مرداد را انجام دادند. بعد از انقلاب هم مشاهده میکنیم که در فتنه ۸۸ عدهای روشنفکران از اینکه بگویند خشونت چیز خوبی است دست به قلم بردند و طرح بحث خشونت عادلانه و غیرعادلانه را عنوان کردند و ریختن به خیابانها را خشونت عادلانه نام گذاشتند. یکی از کارکردهای روشنفکری سکولار در ایران و جهان اسلام تئوریزهکردن خشونت است.
فارس: غرب که نماد سکولارگرایی است با خلافت داعش که تلاش میکردند روی کار بیاید، چگونه برخورد میکردند؟ از اینکه حداقل در ظاهر با هم تفاوتهایی دارند؟
مهدویزادگان: جریان سکولار و غربیها با بررسیهایی که برای پروژه خلافتسازی انجام دادند، بدنبال این هستند که خلافت را در دنیای اسلام پیاده کنند چرا که درهر صورت به نفع آنان است.
برای جریان سکولار اگر خلافت تاسیس شود از ۲ حالت خارج نیست؛ یا اینکه شکل خشونتآمیز خود را دنبال میکند و یا اینکه دوره گذار را طی میکند و منتج به دولت سکولار میشود.
اگر حالت دوم باشد مقصود جریان سکولار حاصل شده است، البته در حالت اول نیز به نفع غرب است چرا که در جهان اسلام خلافت به عنوان دولت خونخوار معرفی میشود و مسلمانان از پذیرش آن دوری میکنند و به تدریج دستگاه خلافت دچار بحران مشروعیت میشود.
اگر در تحلیلهای روشنفکری یا سکولار ایران نگاه کنید میبینید که تعمدا واقعیتی به نام انقلاب اسلامی را نمیخواهند ببینند لذا همین کسانی که در مطبوعاتشان خلافت داعش را تئوریزه میکنند اصلا از انقلاب اسلامی سخن به میان نمیآورند.
انتهای پیام/
منبع: فارس