به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»؛دکتر محمد سلیمانی، وزیر اسبق ارتباطات و استاد تمام دانشکده برق و مخابرات دانشگاه علم و صنعت که نمایندگی مردم تهران در مجلس نهم را هم درکارنامه خود دارد، در یادداشتی توصیفی وتحلیلی به عملکرد دولت یازدهم در زمینه علمی و چرایی افت آن و معضلات دانشگاه های در سه سال گذشته می پردازد.
آنچه در ادامه میخوانید، تحلیل محمد سلیمانی پیرامون افت وضعیت علمی کشور می باشد که رجانیوز آن را منتشر کرده است:
روح کلی حاکم بر دانشگاه باید کمک به تعالی بخشیدن به موقعیت علمی کشور، مشارکت و اثرگذاری در توسعه و تعمیق علمی و پژوهشی، گسترش علوم و فرهنگ، همکاری فعال در نظام علمی و پژوهشی و فناوری و نوآوری، توسعه و تأمین بخشی از نیروی انسانی متعهد و متخصص مورد نیاز، حفظ استقلال دانشگاه، مشارکت در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور، تلاش برای حل مشکلات معیشتی و مالی اساتید و کارمندان و دانشجویان، توسعه عمرانی و افزایش فضای فیزیکی مورد نیاز پژوهشی و آموزشی، اقدام برای ساده سازی و همواره ساختن امور اجرائی پژوهش، ایجاد راه کارهای مناسب جهت تقویت روحیه تحقیق و پژوهش و خلاقیت ها و ارتقاء فرهنگ تولید علم و دانش، برنامه ریزی برای ارتقای سطح دانش و مهارت های فنی، و از این مقولات باشد.
مسئولان دانشگاه باید نهایت تلاش خود را جهت عملی کردن مهمترین نقش دانشگاه یعنی تربیت و پرورش نیروی انسانی سالم و کارآمد انجام دهند. دانشگاهیان به خوبی می دانند که دانشگاههای ایران طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی به خوبی توانستند جایگاه محکم و عالی در سطح منطقه و بین الملل پیدا کنند، در حالیکه قبل از انقلاب دانشگاهها در حد یک مدرسه آموزشی بزرگ مطرح بودند و هیچگاه اجازه ورود به حل مسائل اصلی جامعه و صنعت را نداشتند.
امروز دهها هزار دانشجوی دکتری در دانشگاههای جمهوری اسلامی ایران مشغول تولید علم هستند. رشد علمی ایران مورد تأیید و تشویق بسیاری از مراجع بین المللی قرار گرفته است. اگر چه متأسفانه دانشگاه طی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ شاهد افت و انحرافاتی بود که ارتقاء جایگاه دانشگاه در حد توقف اتفاق افتاد، ولی تلاش بی وقفه و مخلصانه اساتید و دانشجویان باعث رفع عقب افتادگی اساسی از قافله علم و دانش شد.
اکنون سه سال است که کم و بیش در اکثر دانشگاههای کشور مدیران اصلاح طلب سر کار آمده اند و مراجع بین المللی از افت یا توقف رشد و جایگاه علمی ایران سخن می گویند و گزارش می دهند.
یکی از عوامل مهم صعود یا سقوط دانشگاه مطمئناً مدیریت عالی و شیوه های عملکرد آنهاست. لذا باید عملکرد مدیریت عالی در بوته نقد قرار گیرد تا از وارد شدن آسیب های جدی و فراوان جلوگیری شود و از فرصت سوزیها پرهیز گردد.
اجازه می خواهم مواردی هر چند مختصر از معضلات دانشگاهها در سه ساله اخیر را مرور شود.
۱- برنامه ها و سیاست گذاری ها در سه سال اخیر عمدتاً جنبه کلیشه ای پیدا کرده است. برنامه هائی که فقط روی کاغذ مانده اند و هرگز تحولی ایجاد نکرده اند. در طول این سه سال نه تنها دانشگاه نتوانست تحولی اساسی در سیستم خود پدید آورد، بلکه با اختصاص دادن فرصت ها به یک جریان خاص سیاسی بسیاری از افراد با استعداد و غیر جناحی و غیر سیاسی را از رشد مورد انتظار محروم کرد.
سرگرم شدن مدیریت دانشگاه و سرگرم کردن دانشگاهیان به امور حاشیه ای یا دست چندم بسیاری از فرصت ها را سوزاند.
بی تفاوتی و یا چوب لای چرخ گذاشتن وزارت و مدیریتهای بعضی دانشگاهها در پیگیری و تأمین بودجه پروژه های کلان مصوب، زمزمه کسر مالیات ۲۰% از هیات علمی، رکود بی صدای شورایعالی عتف(علوم، تحقیقات، فناوری) گماردن افراد غیر متعهد در حوزه پژوهش وزارت که بعضاً در دانشگاه خود حتی مشهور به اموری غیر شرعی و ضد مذهبی هستند، نشان از عدم دید عمیق نسبت به پژوهش و جایگاه دانشگاه دارد.
اگر بسیاری دانشگاهها موفق شده اند از کسر مالیات با ارزش افزوده در حوزه پژوهش خلاصی یابند ولی در دانشگاه هائی با مدیریت اصلاح طلبی اصلاً راجع به این موضوع کسی فکر و اقدام نمی کند.
هستند دانشگاههائی که در صدد بر آمده اند تا جدای از کارفرما، ساز و کار نظارتی موازی برای پروژه های صنعتی ایجاد کنند و محل کسب و دکانی برای افراد اصلاح طلبی که در دانشگاه بی تحرک نشسته اند ایجاد نمایند، پدیده ای جدید است که جز در جهت بی انگیزه کردن پژوهشگران حاصلی ندارد و عملاً انسان را به یاد فیش های حقوقی کلان می اندازد. (توجه شود که کارفرما اگر نظارت نکند که برای امری پول نمی دهد!)
وقتی فکر و ذکر مسئولین پژوهشی و آموزشی کسب درآمد برای حوزه خود (از محل برداشت از سهم هیأت علمی مجری) و به هر قیمتی باشد، معلوم است باید نگران پائین کشیده شدن کرکره پژوهش در دانشگاه بود.
۲- برنامه توسعه عمرانی در دانشگاه تقریباً به طورکامل تعطیل و فراموش شده است. در طول سه سال گذشته در اکثر دانشگاهها، به اندازه چند متر مربع هم به فضای آموزشی و پژوهشی دانشگاه اضافه نشده است! پروژه های نیمه کاره نیز عملاً متوقف مانده اند. گرچه لابی درب ورودی ساختمان ریاست بعضی دانشگاهها چند ده متری اضافه شده است! ولی سؤال این است که آیا این عدم توسعه موجب افت یا توقف رشد دانشگاه و علم و پژوهش نمی شود؟
معلوم نیست درآمدهای بعضی دانشگاهها صرف چه امور شده و می شود؟ همه نگرانند که فیش حقوقی بعضی رؤسا و نورچشمی ها را چاق و چله کند.
۳- برخورد تبعیض آمیز مدیریتهای بعضی دانشگاهها در طول سه ساله اخیر آنقدر مصداق دارد که مرور همه آنها حتی به صلاح دانشگاهها نیست.
۳-۱- دانشگاهیان در طول این سه سال شاهد انواع و اقسام توهین ها، ناروائی ها، تحقیر ها و خفیف کردن های اعضاء محترم هیأت علمی پیمانی بودند. بهانه و تهمت هائی که در مورد آنها خلق کردند، روی بنی اسرائیل را کم کرد. ریاست محترم جمهور لفظاً می فرمایند دانشگاه نباید امنیتی شود. ولی آیا خبر ندارند در بعضی دانشگاهها تجسس و دخالت در امور هیأت علمی به مسئولان امنیتی واگذار شده است؟ اگر با خبرند واویلا! اگر بی خبرند وامصیبتا!
۳-۲- از یک طرف عده ای به راحتی ظرف یکسال از استادیاری به استادی ارتقاء یافتند و از طرف دیگر پرونده علمی عده ای به بهانه های مختلف، روی میز مدیران و معاونین اصلاح طلب دانشگاه ماند و خاک خورد.
آیا کسی از همفکران جناحی مدیریت این نوع دانشگاهها وجود دارد که در این سه سال درخواست داده باشد و ارتقاء علمی نگرفته باشد؟ بعید است!
۳-۲- قانون بازنشستگی با شدّت و حدّت در مورد اساتید مؤمن اجرا می گردد و جالب است که اختیارات رئیس دانشگاه و هیأت امنا فقط شامل حال هم جناحی ها می شود. آیا چنین تبعیض هائی قابل پنهان کاری است؟
۴- دموکراسی خلق شده توسط مدیریت بعضی دانشگاهها با گرایش شدید اصلاح طلبی، واقعاً امری بدیع و نو در سه ساله اخیر بوده است که روی دوران اصلاحات را سفید کرده است.
در این دانشگاهها در دوره اول انتخابات ریاست دانشکده ها در سال ۱۳۹۲، حکم هر کسی که هم خط سیاسی بود بلافاصله صادر شد، حتی اگر فرد رأی اول را نداشت. داستان انتخابات دانشکده برق دانشگاه علم و صنعت بسیار شیرین بود!. نفر اول دارای سابقه ریاست دانشکده بود، ولی چون مدیریت دنبال نفر دوم بود، پس از انتخابات تدبیری شاذ! اتخاذ نمود و از پیشکسوتان دانشکده در مورد این دو نفر دوباره نظر خواهی کرد! عجبا نتیجه انتخابات به مذاق خوش نیامد و انتخابات دیگری به صورت محرمانه از بخش اندکی از هیأت علمی انجام گرفت که عده قابل توجهی نیز در آن شرکت نکردند. یعنی تبعیض اندر تبعیض! این نوع دمکراسی تنها اختراع مدیریت اصلاح طلبی است که جا دارد به عنوان پتنت بین المللی هر چه زود ثبت گردد.
در دور دوم انتخابات در ۱۳۹۴هم در دانشکده ای در دانشگاهی، ۱۳ نفر به نفر اول و ۳ نفر به نفر دوم رأی دادند. بیش از سه ماه مدیریت حکم را صادر نکرد و بالاخره نتیجه انتخابات کنار گذاشته شد و رئیس دانشگاه برای نفر سومی که اصلاً کاندید نشده بود حکم صادر کرد. آیا بهتر از می شود دمکراسی را لجن مال کرد؟
دقت شود اگر رأی افراد اول و دوم به خودشان حذف شود، تعداد رأی نفر اول ۶ برابر نفر دوم است. آیا بهتر از این می شود شعور هیأت علمی را لگد مال کرد؟ یا در دانشکده ای دیگر ۱۵ نفر به نفر اول و ۸ نفر به نفر دوم رأی داده اند. اتفاقاً نفر اول استاد تمام و با تجارب بسیار و نفر دوم استادیاری است دوران دکتری گرفتنش بیش از ۸ سال طول کشیده و بیش از بیست سال هنوز موفق به ارتقاء علمی نشده است. سه ماه طول دادند تا بلکه برای دومی حکم بزنند. جل الخالق! یا در دانشکده دیگری انتخابات برگزار شد و بعد رئیس دانشگاه از وزارت در مورد آن دو منتخب کسب تکلیف کرد!
۵- فرهنگ در دانشگاه به اولویت دست چندم تبدیل شده است. تقریباً همه نظارت ها برداشته شده و چیزی جایگزین نگردیده است. نشریاتی با بودجه بعضی دانشگاهها تکثیر شدند که عملا هیچ سنخیتی با ارتقای فرهنگی نداشته و ندارند و اگر عملکرد مقاومتی شوراهای فرهنگی دانشگاهها نبود معلوم نبود الان دانشگاهها چه وضعیتی داشتند؟ وضع ظاهری پوشش در دانشگاهها به حدی رسیده است که شأن و حیثیت دانشگاه را خدشه دار کرده است.
۶- حضور مستمر رئیس هر دانشگاه جزو واجبات امر مدیریت در ایران است. در طول سه ساله اخیر سفرهای مکرر و طولانی مدت بعضی رؤسای دانشگاهها به خارج از کشور موجب وارد شدن لطمه به حیثیت دانشگاهها شده است. خصوصاً اینکه رئیسی بالغ بر ۸۰ روز یعنی حدود ۲۳% از وقت سالانه را در خارج کشور باشد.
بودجه این سفرها از کجا تأمین می شود؟ هر بار با خروج ایشان، عوامل زیر دست دسته گلهائی را برای دانشگاه به بار آورده اند که مدتها طول کشیده است تا جبران خسارت گردد.
۷- بود و نبود هیأت امنا برای دانشگاهها یکی شده است. هیچ عضوی از دانشگاه حس و لمسی از هیات امنا با آن همه اختیارات ندارد. ترکیب اعضا هم که اکثراً هیچ سنخیتی با دانشگاه مربوطه ندارد و کسی هم جواب گو نیست. سر بسته گفته شد تا به حیثیت دانشگاهها کمتر خدشه آورده شود.
۸- از یک طرف استادانی با ۵ سال سابقه درخشان علمی و پژوهشی ممتاز از دانشگاهی اخراج می گردد و از طرف دیگر فردی که ۶ سال قبل بدلیل رکود علمی اخراج شده به همان دانشگاه برگردانده می شود. از یک طرف برای بعضی ها پرونده سازی می شود و از طرف دیگر حمایت جانانه از هتاکها می گردد و هیچگاه دانشگاه حکمی عبرت آمیز به این هتاکان نمی دهد!
۹- تبعیض در تأیید و تصویب تشکلها در دانشگاهها در این سه ساله اخیر عبرت آمیز است. از یک طرف رئیسی محترم تمام قد از راه اندازی و دادن امکانات دانشگاه و تریبون های آن به کانون صنفی (بخوانید سیاسی) اساتید حمایت و اقدام می کنند، چون آنها هم جناح هستند و از طرفی از تشکیل انجمن اسلامی توسط دانشجویان مؤمن جلوگیری و سنگ اندازی می شود و از طرفی بدون تأیید مسئول نهاد نمایندگی رهبری مجوز به یک تشکل دیگری داده می شود.
از یک طرف حمایت از بزرگداشت مقتول در فتنه ۸۸ توسط هواداران قاتل انجام می شود و از طرفی برای برگزاری یک جلسه فرهنگی سازنده هفت خوان رستم باید طی شود.
ملاحظه می کنید که کارنامه مدیریت اصلاح طلب دانشگاهها در سه ساله اخیر نه تنها مثبت نیست، بلکه بسیار منفی است. عملکرد جناحی هیچگاه موجب ارتقای دانشگاه نشده و نخواهد شد. تحکم افراد تندرو شناخته شده در دانشگاهها به ریاست دانشگاه و سوار شدن آنها بر امور حیاتی دانشگاه هیچگاه چشم انداز درستی نخواهد داشت. بی قانونی و تفسیر قانون به نفع یک گروه و به ضد گروه دیگر در شأن دانشگاه نیست و هرگز دانشگاه را به مقصد متعالی نخواهد رساند.