به گزارش “دانشجوآزاد” به نقل از باشگاه خبرنگاران ؛ بیست و سومین برنامه ماه عسل با پخش دعای فرج و تیتراژ ابتدایی روی آنتن رفت. بعد از پخش پشت صحنه برنامه دیروز و آیتمهایی درباره روز قدس علیخانی از خانواده امیدوار دعوت کرد در قاب ماه عسل حاضر شوند.
آقای امیدوار و همسرش از شیراز آمدند و سه سال است که ازدواج کرده اند، امیدوار پیمانکار شرکت نفت و همسرش آتلیه دار است.
امیدوار داستان زندگی خود را اینگونه تعریف کرد: یک سال بعد ازدواج صاحب یک پسر شدیم و خداروشکر بچه سالمی بود. هر روز که بچه بزرگ میشد، شیرینی زندگی بیشتر شد تا ده ماهگی که نمودار رشد دچار اشکال شد و گفتند دلیلش شیر مادر است.
وی ادامه داد: ما قبول نکردیم و دکتر آزمایش گرفت و این آزمایش چند بار تکرار شد تا اینکه دکتر از یک مشکل ژنتیکی خون صحبت کرد. دچار ترس بودم تا اینکه به دکتر متخصص خون رفتیم، زمانی که دکتر جواب آزمایش ها را دید گفت گروه خونی نوزاد به هیچ کدام از شما نمی خورد و بچه برای شما نیست. دکتر به من گفت چند دقیقه من را با همسرتان تنها بگذارید.
خانم امیدوار ادامه داد : گروه خونی پدر A، من B و بچه O بود. به دکتر گفتم هرچیزی را که میخواهد بگوید در حضور همسرم به من بگوید.
آقای امیدوار اظهار داشت : اولین جمله دکتر این بود: میدانید این بچه شما نیست؟ میتواند خیلی اتفاق افتاده باشد، میتواند مشکل از خانم باشد، میتواند در بیمارستان جا به جا شده باشد و… بعد از آن آزمایش دی ان ای گرفتیم. اول من و مهیار. یک ماه بعد جواب آمد و معلوم شد هیچ سنخیتی با من ندارد!!
احسان علیخانی گفت: اگر این سوال را نپرسم خفه میشوم. به همسرتان شک نکردید؟
آقای امیدوار جواب داد: اگر بگویم شک نکردم دروغ گفتم. چون همه نگاه های سنگین روی زندگی ما بود.
خانم امیدوار ادامه داد: با صحبتهایی که دکتر داشت از خودم مطمئن بودم، اما همسرم چیزی نگفت اما من از دکتر خواستم که حتما از من آزمایش ژنتیک بگیرند چراکه نگاه های اطرافم سنگین بود دوماه طول کشید تا آزمایش همسرم بیاید برای من بیست سال گذشت و با اصرار هایی که داشتم من هم آزمایش دادم و یک ماه بعد جواب آزمایش من هم نشان از بیربطی به فرزندم داد.
علیخانی از ادامه قصه سوال کرد و امیدوار گفت: با اصرارهایی که داشتیم شکایت هایی مطرح کردیم و با پیگیری و تحقیقهای علوم پزشکی و قاضی پرونده به نتیجه های خوبی رسیدیم.
در ادامه برنامه خانواده دوم که از مرز پاکستان به قاب ماه عسل آمدند.
آقای کشاورز گفت: طی تماس هایی که با ما داشتند، از ما خواستند که آزمایش بدهیم. ابتدا از آنها خواستیم که دلیل این آزمایش را بدانیم ولی چیزی نگفتند، بعد از آزمایش به علوم پزشکی رفتیم و گفتند که بچه مال شما نیست.
علیخانی از ادامه قصه و ماجرای جدایی فرزندان سوال کرد که امیدوار گفت: بعد از دادگاه به دستور روانشناس ما چند روز در یک مهمان سرا با هم زندگی کردیم و بچه ها در یک غریبی از هم جدا شدند.
آقای امیدوار افزود: ما درخواست دادیم که با هم در یک آپارتمان زندگی کنیم، اما مسولان هیچ کمکی نکردند و بچه ها از هم ۸۰ کیلومتر فاصله داشتند.
در ادامه بچه ها در برنامه حاضر شدند و خانواده امیدوار از اینکه بچه اول خود را بیشتر دوست داشتند، گفتند و اینکه به تازگی توانسته اند روابط عاطفی که با بچه اول داشتند را فرزند واقعی خود برقرار کنند.
در پایان علیخانی از خانواده درباره بخشش پرستار بیمارستان پرسید و آقای امیدوار گفت: پرستار حتی یک بار هم در دادگاه حاضر نشد در حالی که میتوانست با یک تماس تلفنی از ما حلالیت بطلبد. به خاطر همه مشکلاتی که داشتیم ما نمیتوانیم ببخشیم.
علیخانی همین سؤال را از آقای کشاورز پرسید و با این پاسخ روبرو شد: بخشش دست خدا است و من پرستار دانشگاه علوم پزشکی شیراز را می بخشم. اما خانم کشاورز مانند خانواده امیدوار پرستار را نبخشید و اینگونه بیست و سومین قسمت برنامه ماه عسل به پایان رسید.