به گزارش دانشجو آزاد: به نقل از فارس؛ پیرمرد با تیشرت سورمهای طرحدار و شلوار کرمرنگ با چهرهای نجیب و مهربان روی دیواره سنگی پشت خودروهای کلاسیک بهنمایش گذاشته شده در باغموزه هرندی نشسته است، تعدادی عکس در دست دارد، حدس میزنم باید صاحب یکی از این خودروها باشد.
وقتی با علی صفوینژاد همکلام میشوم این را میفهمم که نه تنها صاحب بنز کلاسیک قرمزرنگ در نمایشگاه خودروهای کلاسیک کرمان است؛ بلکه یک عشقِ ماشینهای قدیمیست و این مرد هفتاد ساله، کلکسیونی از خودرهای کلاسیک دارد که علاوه بر خاص بودن و جذابیت حالا میلیاردها تومان میارزد.
ماشینهای کلاسیک را برای دلم میخریدیم
هر یک از خودروهای کلاسیک این مجموعهدار کرمانی سرگذشت و قصه خودشان را دارند، آن هم قصههایی شنیدنی.
صفوینژاد با بنز کلاسیکش به نمایشگاه آمده و از بقیه ماشینها فقط تصاویرشان سهم این نمایشگاه شده است، برایم از گذشتهها تعریف میکند: «تعمیرکار ماشین بودم، شاگرد بودم و ماشینها را تعمیر میکردم، (میخندند) دوست داشتم از این ماشینها داشته باشم، وقتی ماشینها را تعمیر میکردیم، بعد الکی مینشستیم پشت فرمان، ماشینها را جلو و عقب میبردیم، دنده و کلاچ میگرفتیم.
بعد که وضعم خوب شد، با خودم گفتم حالا باید ذوقی که برای ماشینها در قدیم داشتم را زنده کنم و شروع کردم به ماشین خریدن ۹ تا ماشین قدیمی خریدم».
تصاویر را یکییکی نشانم میدهد و قصه هر یک از ماشینها را تعریف میکند: «این شورلته، ۵ سال قبل از تهران خریدمش. قدیمیترین ماشینی که خریدم، ۱۶ سال قبل بود».
ماشینی که خریدار نداشت و حالا میلیاردی شده است
عکس «پونتیاک مغزپستهای» را نشانم میدهد و میگوید: « یک بنده خدایی توی خیابان شفا این ماشین را زده بود پشت در خانه، خانمش با او دعوا میکرد که چرا راه را بستهای. گفتم چی شده؟ وقتی ماجرا را فهمیدم، گفتم: ماشین را ۵۰۰ هزار تومان میخرم، قبول نکرد، آخرش ۵ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خریدم و آن را بازسازی کردم.
این آقا و خانم، نذر کرده بودند که اگر ماشین فروش برود گوسفند قربانی کنند و برای ما هم گوشت نذری آوردند که ماشینشان را خریدیم.
وقتی ماشین پونتیاک را درست کردم، صاحب ماشین گفت: نمیدانستم این ماشین اینقدر ارزشمند است. گفتم: من هم نمیدانستم وقتی درستش کردم و بردمش نمایشگاه، آنجا متوجه شدم ارزش میلیاردی پیدا کرده است».
میخواستم فقط یک ماشین بخرم اما …
وقتی پونتیاک را خریدید، فکرش را میکردید یک روز این همه ماشین قدیمی داشته باشید و کلکسیوندار شوید؟
«نه من گفتم: یکی میخرم فقط، اما بعد دیدم همه تشویقم میکنند، وقتی ماشین را بیرون میزدم میگفتند بهبه، این ماشین را از کجا خریدی، چقدر شیک است، این جور بود که دیدم ارزش خریدن را داشت.
عکس یک دوج سبزپررنگ را هم نشانم میدهد و قصهاش را تعریف میکند: «۱۴ سال قبل، این دوج را یک مرد افغانستانی خریده بود که خودش صافکار بود. میخواست از مرز ردش کند و به افغانستان ببرد.
تمام وسایل آن را هم بستهبندی کرده بود تا ببرد، اما سَر مرز نگذاشته بودند و ماشین را برگرداند. یکی از بچهها گفت یک افغان این ماشین را دارد میخواهی بخری؟ گفتم: آره. رفتم و ماشین را نگاه کردم، صندلی هایش چرمی بود و سگها آنها را خورده بودند، اما باز هم خریدمش و ۶ میلیون تومان پولش را دادم.
دوج را هم بازسازی کردم. هزینه بازسازی خیلی نبود. حسن مشهدی رنگش کرد، یک میلیون تومان شد».
سرگذشت «دوج دارت» از آمریکا تا کرمان
تصویر ماشین «دوج دارت» را هم میبینم، این دوج نیز سرگذشت جالبی دارد، از آمریکا به عراق و از عراق به تهران و سپس به یزد آمده و حالا جزو مجموعه آقای صفوینژاد در کرمان است. «این دوج در سفارت عراق بوده و بعد به سفارت ایران در تهران آمده و یک یزدی این را میخرد و بعد به یک کرمانی می فروشد، ۱۱ سال قبل ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خریدمش. سندی که به نام خریدار آمریکایی بوده را هم دارم.
مهمانی برای عیددیدنی به خانه همسایه ما آمده بود، از جلوی خانهشان رد شدم که دیدم این ماشین جلوی خانه پارک است، زنگ زدم و گفتم این ماشین برای کیه و بعد از صاحبش خریدمش».
صاحبان ماشینهای قدیمی این ماشینها را بهراحتی به شما میفروختند؟ «آن زمان ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای این ماشین خیلی خوب بود».
«۷ سال قبل هم یک پونتیاک ۳۳ میلیون تومانی را همراه با یک شورلت ایمپالا به قیمت ۲۱ میلیون تومان از تهران خریدم. پسرم این ماشینها را توی فضای مجازی پیدا کرده بودم و من خریدمشان.
یک ماشین دوج دیگر هم از اوراقی خریدم به قیمت ۴۵۰ هزار تومان. الان موتور روشن شده و باید بره برای صافکاری. وانت دوج را هم از یکی از پستهفروشهای کرمانی خریدم. یک آریا هم حدود ۴ سال قبل خریدم و دارم آن را بازسازی میکنم».
بازسازی ماشینها را خودم انجام میدهم
برای بازسازی ماشینها از دیگران هم کمک میگیرید؟ «بیشتر کارها را خودم انجام میدهم و برای صافکاری و نقاشی به دیگران میدهم».
آقای صفوینژاد تا حالا تعدادی از ماشینهایش را به دو نمایشگاه در کرمان برده است و برای اولین بار در نمایشگاه خودروهای کلاسیک کرمان شرکت کرده است.
ماشینها را سوار هم میشوید و این همه ماشین را کجا نگهداری میکنید؟ «سوار نمیشوم. ۶ تا از ماشین ها در حیاط خانه خودمان هستند، دو تا در خانه پسرم و دو تا در کارخانه سنگبُری و یکی هم جای دیگری است».
دنبال فولکس و ژیان هستم
باز هم خیال خرید ماشین کلاسیک دارید؟ «اگر ماشین خوبی گیرم بیاید باز هم می خرم، دوست دارم فولکس و ژیان هم بخرم، اینها ماشینهای هستند که آن زمان سوار میشدیم».
صفوینژاد از خاطره جالب دوجسواری در خیابانهای کرمان تعریف میکند: «سوار دوج شدم، رفتم توی بلوار جمهوری اسلامی دور بزنم، پلیس من را دید و گفت: باید ماشین پلاک شود. بعد هم ماشین را خواباندند توی پارکینگ تا بیمه و پلاک شد. بعد از یک ماه کارت سوخت ماشین که آمد، آنقدر بنزین توی کارت بود که هزینههای بیمه و پلاک درآمد».
گرانترین خودرویی که در کلکسیونتان دارید، کدام است، آیا وقتی این ماشینها را میخریدید، فکرش را میکردید روزی این چنین ارزشمند شوند؟ «ماشین دوج، ارزش میلیاردی دارد، اصلا باورم نمیشود و اگر آن زمان که این ماشینها را میخریدم، به من میگفتند: این ماشینها یک روزی ۱۰ میلیون تومان قیمت میخورد، میگفتم: بلوف میزنی!».
سرانجام نافرجام نمایشگاه ماشینهای قدیمی در کنسولگری انگلیس
دوست دارید، همه ماشینهایتان را در نمایشگاهی به نمایش بگذارید تا مردم و بهویژه قدیمیها آنها را ببینند و خاطرهبازی کنند؟.
«اگر نمایشگاهی برگزار شود همه ماشینها را میبرم، چیزی هم نمیخواهم. یکبار به من گفتند در کنسولگری قدیمی انگلیس در کرمان یک فضای شیشهای مانند آکواریوم میسازیم و این خودروها را به نمایش میگذاریم، حتی آمدند و ماشینها را هم دیدند، اما بعد شنیدم که بودجه نداشتند و دیگر سراغم نیامدند».
ماشینهای قدیمی کرمان کجا هستند؟
از وضعیت ماشینهای قدیمی در کرمان خبر دارید؟ «کرمانیها در قدیم هم مثل الان پولدار بودند و ماشینهای زیادی داشتند، تهرانیها آمدند و خیلی از ماشینها را خریدند و بُردند.
مثلا همین آقای هرندی صاحب باغموزه هرندی که الان ماشین کرایسلرش در اینجا هست، یک کادیلاک هم داشته که آن را میدهد به آشپزش، تهرانیها این کادیلاک را هم خریدند و بُردند».
آقای صفوینژاد این روزها سری هم به اوراقیها میزند، پلاکهای قدیمی و غربیلک ماشینهای کلاسیک را میخرد و در خانه نگهداری میکند، خدا بزرگ است، شاید قسمت شد و یک روز توانستیم به خانه جالب این کلکسیوندار برویم و گزارشی از مجموعه ماشینهای کلاسیک و وسایل قدیمی او هم برایتان بنویسیم، زیرا بعید میدانم در کرمان فردی پیدا شود که برای سر و سامان دادن به این گنجینه ارزشمند کاری کند و این خوردوها همچنان باید در گوشه خانه بمانند.
انتهای خبر/