به گزارش “دانشجو آزاد” به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حجت الله عبدالملکی* عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) در یادداشتی درباره دلایل ناکارآمدی مدیران اقتصادی کشور نوشت: وقتی که صحبت از رفتار مدیران اقتصادی میشود به دو حوزه کلی، نظر دارد یکی حوزه تصمیم سازی و دیگری حوزه تصمیمگیری در حوزه اقتصاد است. تصمیم سازی به معنای لیست کردن تمام راه حلهای ممکن یا لیست کردن تمام اقداماتی است که میشود انجام داد؛ تصمیمگیری نیز به معنای انتخاب آن راه حلهای بهترین یا اتخاذ سیاستها و برنامههایی است که بهترین هستند.
بی برنامگی، یکی از مهمترین مسائل ایران در حوزه مدیریت اقتصادی
متأسفانه در سالهای اخیر که ایران با مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها و دشمنیهای خارجی مواجه بود، در داخل کشور هم دیده شد که برخی از مدیران اقتصادی ناکارآمدیهایی داشتند. در شرایطی که بسیاری از ضربات اقتصادی که امکان داشت با یک مدیریت صحیح و با یک تصمیم سازی و تصمیمگیری صحیح انجام بدهد، متأسفانه در این حوزه برنامهای وجود ندارد و مدیران کمتر در این حوزه به فکر پیدا کردن راه حلی هستند که باید انجام بدهند. بهطور کلی میتوان گفت در حوزههایی از اقتصاد ایران با مسئله بیبرنامگی مواجه شد. اگر برنامه داشت شاید این قدری که در حال حاضر درگیر تورم است، اینگونه نمیشد، این قدری که درگیر مسئله بیکاری است و در خصوص بعضی از کالاها که به مشکل کمبود برخورد کرد.
بی توجهی به مبانی منطقی و عملی لازم برای برنامه ریزی
دومین ناکارآمدی که در این زمینه بروز کرد، بی توجهی به مبانی منطقی و علمیای است که در برنامهریزیهایی که انجام شد، میتوانست مورد توجه قرار بگیرد. گاهی بحث بیبرنامگی است و گاهی هم بحث این است که برنامه وجود دارد اما برنامه منطبق بر مبانی و معیارهای علمی و منطقی نیست. متأسفانه در مواردی این مسئله هم مشاهده شد، بخصوص در حوزههای تجارت بینالملل و اقتصاد بینالملل ایران دیده شد که تصمیمگیریهایی میشود که آن منطق علمی که در مورد آن مسئله مطرح است مورد توجه قرار نمیگیرد؛ و مسئله سوم بی ثباتی درسیاستها و برنامهها است.
گاهی مسئله این است که تصمیم سازی درستی اتفاق نمیافتد و گاهی هم مسئله این است که با تصمیم سازی چه درست و چه غلط، تصمیمگیری دقیقی اتفاق نمیافتد، یعنی از بین موارد ممکن بهترین تصمیم اتخاذ نمیشود.
عدم وجود پایداری و ثبات در اجرای تصمیم ها
بحث سوم این است که حالا تصمیمی که گرفته شده چه درست و چه غلط، پایداری و ثبات در مورد آن وجود ندارد و مدیران به تصمیمی که گرفته اند وفادار نیستند و به عنوان مثال در موارد زیادی این تصمیم را نقض میکنند یا بهصورت موردی و یا بهصورت کلی آن دستورالعمل یا برنامه و سیاست را کنار میگذارند و بهصورت خلق الساعه یک تصمیم، یک برنامه و یک دستورالعمل دیگری را ابلاغ و اجرا میکنند.
متأسفانه باز هم در مواردی در حوزه سیاست اقتصادی خارجی و بینالملل و یا در مورد بعضی سیاستهای پولی و بانکی و یا موارد دیگر دیده شد، این بی ثباتی در مورد خیلی از سیاستها و برنامهها وجود داشت. طبیعتاً اگر الگوی مطلوب مطرح شود بسیار مشخص هست، ابتدا وقتی در مورد مدیران اقتصادی بحث میشود باید مسائل و موضوعات اقتصادی لیست شود و بهترین تصمیم سازی انجام گیرد، یعنی درباره هر مسئله از همه ظرفیتهای موجود در کشور اعم از ظرفیتهای علمی و ظرفیتهای تجربی استفاده شود برای این که بهترین راهکارها را کشف شود، در مرحله اول بتوان تمام راهکارها لیست شود و در مرحله بعد که تصمیمگیری است بهترین راهکار ممکن انتخاب شود و در هیچ حوزهای بیبرنامه نباشد و برنامههایی را که انتخاب و تنظیم میشود منطبق بر معیارهای منطقی و با استفاده از همه ظرفیت و توان فکری کشور باشد اعم از اساتید و کسانی که صاحب تجربه هستند.
مراجعه کم به اساتید دانشگاه در حوزه اقتصاد از طرف تصمیم سازان و تصمیم گیران
در سالهای طولانی و در این دولت از طرف تصمیم سازان و تصمیمگیرندگان اقتصادی به اساتید دانشگاه در حوزه اقتصاد کمتر مراجعه شده است چه بخواهد که تحت ادبیات اقتصاد مقاومتی باشد و چه بخواهد که تحت آن نباشد؛ کمتر مراجعه شده است. برای این که تصمیم سازی و تصمیمگیری شود باید از توان فکری و علم اساتید اقتصاد و کسانی که دارای تجربه هستند، استفاده شود. تصمیم سازیای که با معیارهای علمی و منطقی اتفاق میافتد و تصمیمگیری بهینهای که اتفاق میافتد باید در آن، عنصر ثبات نهادینه شود. باید این اصل در تصمیمات نهادینه شود که «فاذا عزمت فتوکل علی الله» وقتی تصمیم گرفتی، روی این تصمیم استوار و ثابت قدم باش تا افرادی که رفتار تو را برای آینده میخواهند پیشبینی کنند بدانند که وقتی تصمیم گرفته میشود در آن تصمیم یک ثباتی وجود دارد و بر آن اساس بتوانند رفتارشان را تنظیم کنند.
الگوی رفتاری مطلوب مدیران اقتصادی
۱- نظارت بر عملکرد اقتصادی و اصلاح عملکرد آن ها. مثلا مدیران باید بر رفتار تولیدکنندگان و مصرف کنندگان نظارت داشته باشند و با قانون گذاری مناسب و نظارت جدی از هدررفت منابع در تولید یا احتکار عده ای سودجو جلوگیری کنند.
۲- حفظ عزت اقتصادی. مدیراقتصادی باید چه در زمینه موافقت نامه ها و معاهدات رسمی و چه در زمینه نحوه تعامل و گفتگو با بیگانگان به گونه ای رفتار کند که عزت مسلمین و اقتدار کشور، حفظ شود و ارتقاء یابد.
۳- استفاده از تمام فرصت ها و ظرفیت ها. مدیر تصمیمگیرنده از همه ظرفیتهای موجود استفاده بکند، به این معنا که نباید نگاه محدود داشته باشد نباید تصور کند که راه حلهایی که وجود دارند صرفاً همانهایی هستند که در ذهن خودش است بلکه باید توجه داشته باشد که وقتی که افراد متفکری در جامعه هستند و میشود از فکر آنها برای تصمیم سازی استفاده کرد، این کار را حتماً باید انجام بدهد.
۴- مدیریت جهادی. مدیر نباید خودش را به چهارچوب های تنگ محدود کند، مدیر اقتصادی باید هرچقدر میتواند توانایی های مجموعه را با حداکثر ظرفیت به کار بگیرد و اهداف مجموعه را پیش ببرد.
۵- تدبیر جهادی. یعنی استفاده از کارآمدترین راه حل ها با کمک نخبگان مجرب.
* اقتصاددان، نظریه پرداز ملی و صاحب نظر در حوزه اقتصاد مقاومتی